کاشانیها
کاشان نیوز: در قدیمالایام کاشان شهری مطرح و آباد بود، بجای آنکه بر سر راهها قرار بگیرد، راهها، بخصوص راههای تجاری را بهطرف خود کشیده است*، آنچنان در تجارت، صنعت و تولیدات صنعتی صاحبنام و مشهور بود که عدهای بهغلط گمان کردهاند جاده ابریشم هم از کاشان گذر کرده است. این عظمت مرهون و مدیون مردان بزرگی بود که در آن زیسته و تلاش و فعالیت میکردند.
کاشان با تکیهبر فرزندانی بزرگ، فرهنگی سترگ و عقایدی متکثر، سعی و سختکوشی شهره شده بود اما میراث داران آن مردان بزرگ نتوانستند این میراث گرانبها را قدر بدانند، چه گفتهاند؛ «میراث دار میراثخوار است».
کاشان با سوء مدیریت نیروهایش را پراکند و فرزندانش را به سنگ جفای عدم سنخیت سیاسی -که پس از انقلاب ملاک سنجشی فراگیر شده بود- بهمرور از این خانه اخراج کرد.
سیاست، معیار خوبی و بدی شد، سیاستی که درست و غلطش به دلیل وجود اقتدار و تفوق قدرت لابیهای پشت پرده قابلسنجش و مشاهده در کوتاهمدت نیست و زمانی حسن و قبحش برملا میشود که کار از کار گذشته است.
اما ایراد دیگری نیز در کار بود، کسانی در کاشان اداره امور را به دست گرفتند که دغدغه رشد و توسعه محلی را در برابر رشد منطقهای و طبقات خاص کاشان داشتند، ورود بیوت بعض علما به عرصه سیاسی و تقاضای شهر شدن راوند و اختلاف طاهرآباد و خزاق برای پیوستن یا نپیوستن به راوند یا کاشان نمونههایی ازایندست هستند، همه درصدد استقلال ارضی بوده و هستند!
گذشته از اینکه مهمترین مشکلات شهر صنعتی کاشان بیکاری و گرانی مسکن و زمین-که نتیجه سوء مدیریت شهرداری و شورای شهر در دورههای متعدد گذشته است- رؤیای شهروندان کاشانی بهمرور و با گسترش حوزه تأثیرگذاری و بخصوص جهانیشدن تاریخ و هنر کاشان، استان شدن بود، رؤیایی که در ذهن مدیران کوته نگرش غیرواقعی مینماید! مدیرانی که بزرگترین شرکتهای منسوجات را زمینگیر کرده و از هم پاشیدند، بجای قطار سریعالسیر که به دلیجان واگذاشتند فرودگاهی با زیانهای ماهانه چند صدمیلیونی احداث کردند و…کاشان تضعیف و بدهکار شد تا جایی که امروز حتی قدرت و امکان اتمام کمربندی برای عبور و مرور کامیونهایی که عبورشان از وسط یک منطقه مسکونی هرازگاهی فجایعی ببار میاورد را ندارد.
مدیری که با تقلید از یک رسانه که شعارش را منطقه فرهنگی کاشان قرار داده است بر تابلوی خوشآمد گوییاش در بلوار قطب راوندی-جلوی دانشگاه کاشان- نوشته بود: «مقدم شما را به منطقه فرهنگی کاشان» خوشآمد میگوییم! دقیقاً بعد از طاهرآباد و راوند… این مشخص میکند که این مدیر توان اندکی در مدیریت دارد و امکان حلاجی شرایط که هیچ، قدرت حتی تقلید درست هم ندارد! در این شرایط عدهای با استفاده از معیارهای نادرست سیاسی شهروندان کاشانی را به «اصولگرا» و «اصلاحطلب» و البته «پشت مشهدی» تقسیم کردند.
آران و بیدگلیها
بهمرورزمان، در کنار کاشان شهرهای دیگری به فراخور شرایط و اقتضائات ایجاد شد، آران و بیدگل یکی از آنهاست که بهواسطه اختلافات شدید قومی میان دو قسمت «آرانی» و «بیدگلی» در منطقه مشهور بود! اما بهزودی عقلای قوم به خود آمده و تهدید را تبدیل به فرصت کرده و این اختلاف قومی بیرونی را بدل به اختلافنظری درونی کردند و به همت فراوان آران و بیدگل را بهجایی رساندند که امروز نامی مطرح در همسایگی کاشان است. با مساحتی بیش از کاشان با وسعتی معادل ۶۰۵۱ کیلومترمربع در کنار کاشان ۴٬۳۹۲ کیلومترمربعی، دارای موقعیت مناسب گردشگری در منطقه کویری ایران و درصد نفوذ و تأثیرگذاری بالا در بین مدیران کشور.
آران و بیدگل رشد و ترقیاش را مدیون همگرایی و حمایت فرزندانش در اقصی نقاط کشور است، بخصوص در سطوح مدیریتی و تأثیرگذار در کاشان که پلهای بود برای حضور در سطوح بالاتر.
کاشان با سیاسیکاری، جزماندیشی و انحصارطلبی، اندکاندک مردانش را منزوی و گوشهنشین کرد و در عوض آران و بیدگل مردانش را از دیگر شهرها و روستاهایش فراخواند و به کار گرفت.
و آران بیدگلیها در مجلس نهم موفق شدند با استفاده از تشتت بین گروههای کاشانی مردی صاحبنام از آران و بیدگل را بر عرصه نمایندگی کاشان و آران و بیدگل بنشاند، مردی که اگرچه زاده «آران» است و آران و بیدگل را در کنار کاشان یک شهرستان مستقل، مهم و مؤثر میدانست اما دارای حس ناسیونالیستی کاشانی بود و منطقه فرهنگی کاشان را درک میکرد.
فراموش نکنیم که برند جهانی فرش متعلق به کاشان است اما الآن بیشترین فرش ماشینی در شهرکهای صنعتی آران و بیدگل تولید میشود. شهرکهای صنعتی آران و بیدگل از تعداد بیشتری کارخانه و کارگاه تولیدی برخوردار است، برند جهانی گردشگری مرنجاب متعلق به آران و بیدگل است و نهضت احیا خانههای تاریخی که در این شهرستان شروعشده بهزودی نام کاشان را تحت تأثیر قرار خواهد داد… اما انتخاب دوره دهم مجلس ثابت کرد که مردان سیاست مانیفست ثابتی ندارد!
نصرآبادیها
در کاشان اما مدیران و سیاستبازان که فضای دیدشان تا نوک بینیشان است جنگ «آرانی، کاشانی» به راه انداختند تا عباسعلی منصوری را از عرصه به زیر کشند و با کمک لابیهایشان موفق هم شدند، اما کاشان بازهم پلهای شد برای موفقیت دیگران، این بار آران و بیدگل نیز در همین بازی بهظاهر برنده، باخت.
نتیجه تفرقه و جدال تبلیغاتی «کاشانی»، «آرانی» بیرون آمدن سید جواد ساداتی نژاد نصرآبادی از صندوق رأی بود که وی نیز محلی گرایی را بجای منطقهگرایی انتخاب کرده است.
اتفاقی که در شب عید نوروز در جنب مسجد الحسین افتاد با نصب یک بنر بر یک چادر اختلافات مرزی مشکات و سفیدشهر را برجسته کرد، اختلافی که اگرچه به نام حریم کاشان و آران و بیدگل اتفاق افتاد اما تکرار داستانی آشنا بود که قبلاً بین کاشان و آران و بیدگل نوشته و در مجاورت خط راهآهن تجربه شد، اتفاقی که شایسته بود قبل از اینکه وارد بطن جامعه شود فرمانداران دو شهرستان با ورود در آن اجازه تسری آن به شهروندان دو شهر را ندهند.
نصرآباد با تقسیمات کشوری سال ۱۳۸۱ از کاشان منتزع و به آران و بیدگل ضمیمه شد و الآن سفیدشهر نامیده میشود اما با توجه به شرایط پیشآمده و خیزی که «نصرآبادیها» برداشتهاند میتوان مطمئن بود که ایشان قصد دارند آران و بیدگل دوم در منطقه باشند و در سایه سکوت مدیران کاشان، توسعه محلی را بهعنوان توسعه منطقه کاشان در پیش گیرند.
اما این استقلال چقدر در درازمدت به نفع منطقه است؟ این را هرکسی میداند که این همان دعواهای حیدری- نعمتی است که جز زیان همه منطقه، عایدی دیگری برای هیچکس به بار نخواهند آورد.
پانویس: اشاره به گفته مهندس محمد بهشتی، عضو شورای عالی میراث فرهنگی و گردشگری که در زنگ اندیشگاه دانشگاه کاشان گفته بود «کاشان شهری سرراهی نبوده بلکه راهها را بهطرف خود کشانده»
دیدگاه شما