کاشان نیوز: حمیدرضا حسینی- سال ۱۳۸۱ بود. داستان ساخت برج جهان نمای اصفهان و آسیبهایی که برای میدان نقشجهان و دولتخانه صفوی ایجاد میکرد، بالاگرفته بود. من، مسئول صفحات میراث فرهنگی روزنامه ایران بودم و بهطور روزانه اخبار اصفهان را پیگیری میکردم. آقای سیفالله امینیان – که عمرش دراز باد – مدیرکل میراث فرهنگی استان بود. دستکم سه شماره تلفن از او داشتم اما دسترسی به او دشوار بود. یکبار یک هفته تمام تماس با او ممکن نشد. عصبانی شدم. یادداشتی را به طنز و طعنه در روزنامه منتشر کردم و با یادآوری غیبت یکهفتهای او در محل اداره کل، وعده دادم که هر کس رد پایی از امینیان بدهد، از سوی روزنامه جایزه نفیسی را دریافت خواهد کرد.
فردا صبحِ اول وقت، خودش زنگ زد. مردی شوخطبع و شکیبا و خوشمشرب بود. عذر بسیار خواست و گفت که روزی دلیل غیبتم را خواهی دانست. آن روز، یک ماه بعد فرارسید. به اصفهان رفته بودم. امینیان را جلوی در باغ چهلستون دیدم. بعد از سلام و علیک و خوشوبش، گفت که راهی اردستان است. مرا به کنار ماشینش برد و درِ صندوق را بالا زد. پر بود از همه جور وسایل سفر. گفت: ما فقط در شهر اصفهان چند هزار اثر تاریخی داریم که من مسئول حفاظتشان هستم اما استان ما در اصفهان خلاصه نمیشود. کاشان و اردستان و نائین و زواره و گلپایگان و خوانسار و نطنز و خالدآباد و… هم هست که هرکدام دهها و صدها اثر دارند. دفتر کار من داخل ماشینم وزندگیام در صندوقعقب آن است. شرمندهام که نتوانستی مرا پیدا کنی و سرگردان شدی اما بدان که دلیلش کثرت آثار و سنگینی مسؤولیت و دست تنهایی من است.
معمولاً این سفرها را بهتنهایی یا حداکثر با یک راننده میرفت. شبکههای اجتماعی امروزی هم نبودند که هرجایی میرود و هرکاری میکند، عکسی بگیرد و اینجاوآنجا پخش کند و جار بزند که من در حال خدمتگزاری هستم! یکبار در یکی از همین سفرها بهسختی تصادف کرد و کارش بهجاهای باریک کشید. خوشبختانه دوباره سرپا شد و درحالیکه سن و سالش کم نبود، سفرهایش را از سر گرفت.
نمیخواهم از او که همیشه دوستش داشتهام، یک تصویر رؤیایی ترسیم کنم. همان زمان هم تخریبها کم نبود و خیلی جاها کار از دست میشد و خود من – بهرغم دوستیمان – لب به انتقاد میگشودم. اما دلم به یکچیز قرص بود: به اینکه مدیر میراث استان کارش را بلد است، از بابت فقر امکانات و سنگینی بار مسؤولیت بهشدت نگران است و این نگرانی، محرّک تکاپوی اوست؛ حال اگر جایی خراب میشود، بدین معناست که تلاشش را کرده اما زورش نرسیده؛ و اگر لغزشی صورت گرفته، نه از روی اهمال که از باب جایزالخطا بودن انسان است.
این روزها که میخوانم «خانه نفیس نائل»، بهرغم هشدارهای قبلی، بیخ گوش اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان با خاک یکسان شده است؛ با خود میاندیشم که این حادثه، نه اولین مورد از ویرانی بناهای تاریخی است و نه آخرینش خواهد بود. درواقع، با افزوده شدن دو حوزه صنایعدستی و گردشگری، مسؤولیت ادارات میراث فرهنگی استانها نیز بیشتر شده است. اما گویی به همان نسبت که بار مسؤولیت سنگینتر شده، نگرانی مدیرانمان از بابت آنکه نتوانند آن را به سرمنزل مقصود برسانند و در برابر تاریخ گذشته و نسلهای آینده سربلند باشند، کمتر شده است. پس حقداریم که بیش از هر زمان دیگری از نگران نبودن مدیرانمان نگران باشیم!
عکس: صفحهای از پرونده ثبتی خانه نائل، ثبتشده به سال ۱۳۵۴ خورشیدی
منبع: کانال تلگرامی نویسنده
دیدگاه شما