کاشان نیوز-محمد ثابت ایمان: در فرهنگ دینى و آموزه هاى ملى، آنجا که ریشه ى رفتار از حقیقت آب مى نوشد، همواره بازبینى و محاسبه ى راه رفته، برترى و فضیلتى در تعالى روح بحساب مى آید.
حاسبوا قبل ان تحاسبوا، یک بازگشت، براى شناخت بهتر آینده است. تنها جاییکه که نگاه به پشت سر، مى تواند براى انسان پیشرو، مفید و قابل اتکا باشد، حساب و کتاب رفتار خویش در گذر زمان است.
این اصل در مفهوم نو به نو شدن حیات آدمى در شعر مبتنى بر حکمت و دانایى نیز آمده است، مولانا مى فرماید :
نوفروشانیم و این بازار ماست
نوبت کهنه فروشان سر رسید
یا در بیان سپهرى به مفهوم :
زندگى یعنى تر شدن پى در پى،
و در کلام معصوم اینگونه مى آید:
آنکه هر شب به حساب خویش نرسد از ما نیست
در سوره الرحمن این حقیقت به آیه ى :
“کل یوم هو فى الشأن “منتهى مى شود .
و این یعنى، انسان در ابعاد فردى، گروهى و اجتماعى به اعتبار این تازه شدن ها ارزش پیدا مى کند و گرانبهاتر مى شود. در مصادیق پنج گانه از تعریف مدیریت نیز، بر نظارت و کنترل عملکرد اشاره مى شود و در نهایت تناسب عجیب این پنج گانه ها با حقیقت توحیدى عالم در این نشانه ها که :
سبح اسم ربک الذى اعلى
الذى خلق فسوى
والذى قدر فهدى
به این مضمون که پس از خلق، اوست که سامان مى دهد آنچه را درست کرده و اندازه مى گیرد آنچه را که آفریده و آنگاه هدایت مى کند. جایگاه هدایت، بعد از محاسبه است. بدون حساب کشى راه رفته، هدایت معنایى ندارد. این تکلیف اساسى وقتى از ابعاد فردى، پاى خویش را به ابعاد اجتماعى با مسئولیت رهبرانش مى گذارد، وظیفه و مسئولیتى دو چندان به همراه دارد. هر گونه جهت گیرى و ایجاد ریل حرکت در تأمین مفاهیم و معانى جدید براى جامعه و مردم، یک مسئولیت پذیرى اجتماعى مهم مى باشد و باید در قبال آن پاسخگو بود. نمى توان بنام هدایت خلق از خویش گفت و بى اعتنا به نتایج آن، از کنار آن گذشت. هر حرکتى بعد از ایجاد، نیازمند بازخوانى و اصلاحات است. سوال مهم آیا اصل حرکت درست بوده که در حوزه ى چیستى ها مطرح مى شود تا سوالاتى که فرآیندها و چگونگى ها را مورد توجه قرار مى دهند، همه و همه نیاز به بازنگرى و دقت در محاسبه را بیان مى کنند.
مهمترین سوال این است که؛
آیا درست آمده ایم .
این مرحله از مسیر تکامل انسان و جامعه را نباید با دسته بندى هاى کج و معوج سیاسى و تعصبات درون جریانى گروههاى اجتماعى مورد آسیب قرار داد. خلاقیت، نوبه نو شدن و مسیر تغییر و تحول جامعه، اگر با مفهومى به نام اصلاحات رونمایى شد، باید از تعصب و تمامیت طلبى منادیانش به دور باشد. اصلاحات از ریشه ى صلح و اسم فاعل مصلح، تعریف متعالى از انسان هایى است که مسئولیت رسالت پیشبرد اهداف جامعه را بر دوش خویش دارند. و برابر اصل اساسى و حکمت ؛
واژه باید خود باد.
و
واژه باید خود باران باشد.
از تربیت نفس آغاز کرده و بعد از رسیدن، به دنبال تعالى و تکامل دیگران مى باشند.
پس مصلح بذات بدنبال صلح و اصلاح وضع موجود است نه به اتکاء تکیه بر نام و اعتبار جریان یا گروهش.
اصلاحاتى بودن خریدنى نیست، پوشیدنى نیست و به ادا و حضور در میتینگ و سخنرانى، هیچ کس در این عالم مصلح نشده است. اگر ریشه در خاک باورها راه نرفته باشد، هرگز سرشاخه در اتمسفر جور دیگر دیدن ها و بودن ها، راه به تعالى مقصود نخواهد برد. در چنین فضایى بین اصولگرایى به مفهوم پا در ریشه ها داشتن و مشى مصلح بودن به معناى شاخه در هواى تازه بردن و به دنبال نوربودن و نوبه نو شدن، فاصله اى براى اهلش نمى ماند که جایى براى دسته بندى هاى نامربوط سیاسى این روزها بگذارد. آنچه در فرهنگ دینى و ملى نیز بر دوام این انسجام و وحدت تاکید دارد و جنس سیاست مبتنى بر اخلاق و مرام را از جنس سیاست به هر وسیله به مفهوم ماکیاولى آن جدا مى کند نیز، همین است. اینجاست که فلسفه ى واژه باید خود باد، معنا پیدا مى کند. خلوص و صداقت اهل راه شگفتى مى آفریند و بر آئینه ى کثرت وجود خلق، بر مصداق فطرت الله التى فطرالناس علیها زیبا مى نشیند و تا انسان است و انسان، راه به تعالى هاى بعد از این مى برد. سیاست از جنس معرفت مى شود و در کنار سایر مؤلفه هاى اخلاقى، دلیل ظهور و حضور اجتماعى افراد را معنا مى کند، والا رنگیست براى پوشاندن و ملحفه ایست براى کشیدن بر روى حقیقتى که نیست و باید به ویترین ریا و تزویر، به تماشاى خلق درآید.
اینجاست که انسان حافظ بفریاد در مى آید و مى گوید :
که بتلبیس و حیل دیو مسلمان نشود
و جالب آنکه گروهى قرار نیست در این دعوى ناکام و تکراری، سر از کبک غفلت بردارند تا بلکه بلوغ جامعه ى شاهد رفتار خویش را دیده باشند. بلوغى که مى رود تا سره از ناسره ى اهل بازى را به وجدانى از غربال فرداها سپرده و راه سعادت خویش را، در بیرنگى اخلاص، از چند رنگى نفاق جداتر سازد.
دیدگاه شما