سعید غلامیان- اینروزها اضافه استعاری «سونامی تیمسار» بسیار زیاد دیده و شنیده می شود این دو کلمه به دنبال یکدیگر در وبلاگهای متعددی بازنشر و تکرار شده و در محافل مختلفی هم مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و میگیرد. توزیع و انتشار گسترده این موضوع نشان از این دارد که این افراد به امید قهرمانی هستند که همه مشکلاتشان را یک تنه حل کند. قهرمانی که بتواند با توسل به اقتدار سیاسی دست به اقداماتی مثل برکناری مدیران نالایق و ضعیف بزند و یکسره تمامی مشکلات شهری مثل کاشان را برطرف کرده و این شهر را بدل به «مدینه ای فاضله» نماید. اما با توجه به اینکه اینکار در اختیار نماینده مجلسی که وظیفه عمده اش قانون گذاری است نمیباشد اگر هم به فرض ایشان موفق به اینکار بشود آیا واقعاً همه مشکلات با برکناری چند مدیر ضعیف برطرف میشود؟
آیا با برکناری مدیران ضعیف ما یاد میگیریم در خیابان حق تقدم یکدیگر را رعایت کنیم، یا زباله از داخل اتومبیل به خیابان پرت نکنیم، یا وقتی که در دادگستری هستیم چشمان ما به دنبال آشنایی برای پارتی بازی نخواهد بود، و در بانک با توسل به دوست و آشنا کارمان را پیش نخواهیم برد، در نانوایی و مطب پزشکان با شاطر ومنشی تبانی نکرده زودتر از دیگران کارمان را راه نخواهیم انداخت؟
این باعث خواهد شد عابران پیاده حق راننده ای که مدتی را برای سبز شدن چراغ صبر کرده است در سر چهار راه تضییع نکند، یا باعث خواهد شد در دره ها و کوههای اطراف شهرمان مملو از زباله نباشد و یا موجب خواهد شد که کارمند صبحانه اش را در وقت اداری و زمانی که ارباب رجوع پشت درب اطاقش نشسته نخورد، و ممکن است با این کارمیوه روی جعبه با زیر آن دیگرمتفاوت نباشد، یا از آن پس تسبیح جا نمازمان چینی نخواهد بود، دیگر سوال از کارمندان اداره جات همراه با عصبانیت نخواهد بود، دیگر کسی دیرتر سر کار نرفته و زودتر تعطیل نخواهد کرد، دیگر مدیرانی که برکنار نشده اند تفاوتی بین شهروندان نخواهند گذاشت؟
دیگر جلسات اداری دادگستری در ساعت اداری در زمانی که ارباب رجوع معطل است برگزار نخواهد شد، و فرمانداری در شورای اداری و نشست خبری به همه خبرنگاران بالسویه اطلاع رسانی خواهد کرد، یا از آن به بعد پلیس قبل از جریمه «راهنمایی» خواهد کرد و پس از آن نگهبان دربان بیمارستان خودی و غربیه نخواهد شناخت، دیگر شهرداری برای ساخت خانه های مسکونی بجای پارکینگ برای هر ملکی مجوز چند دهنه مغازه صادر نخواهد کرد و دیگر در کنار بیمارستان بهشتی توقفگاههای پیش بینی شده را با زنجیر مسدود نخواهند کرد تا دو قدم پایینتر برای کسب درآمد پارکینگی بدون امکانات و سایه بان ایجاد کنند، دیگر دوربرگردان جلو فرمانداری برای استفاده عموم بسته نخواهد ماند، آنوقت برای شهرستان ویژه کاشان مجوز یک روزنامه صادر خواهد شد تا آگهی های ثبتی محلی در روزنامه شهرخودمان چاپ شود که از سالها مالکی متوجه ثبت ملکش درمثلاً 5 سال قبل نشود ، دیگر برای کنترل ترافیک مهم ترین خیابان شهر را از وسط با نرده نخواهند بست و بدون اینکه فکر مواقع اضطراری را بکنند و توجه کنند که با این کار ترافیک خیابان را به داخل کوچه ها کشانیده و کودکان و افراد کهنسال را در خطر انداخته و آسایش شهروندان را مختل می کنند؟ دیگر….متاسفانه ما به شکلی عمل می کنیم که عملکرد ضعیف مدیران شهر در برابرش چندان دیده نمی شود همین رفتارها نشان میدهد که شهروندان دغدغه تغییر شرایط و بهبود اوضاع را ندارند. این درحالی است که به این فرهنگ غلط عدم لیاقت بعض مدیران هم کمک شایانی کرده است.
از یک طرف، تصور می کنم سه موضوع مهم در طلب یک قهرمان فراموش شده، یکی اینکه دوره قهرمانان افسانه ای سپری شده است، و دیگر اینکه این توقعات باعث خواهد شد شخص محبوبی که اینگونه مورد اقبال قرار گرفته است با برآورده نشدن خواسته های دست نیافتنی به شخص نامطلوبی بدل گردد و سوم اینکه فراموش شده که مهم ترین و اصلی ترین فاکتوری که می تواند حلال مشکلات باشد اراده و مشارکت جامعه است نه تغییرات آمرانه و دستوری.
شاید هم فراموش نکرده ایم و نسبت به مسائل اطراف خودمان بی تفاوت شده ایم و تنها می خواهیم با تعریف و تجید های غیر واقعی و امید بستن به یک نفر برای روبراه شدن و اصلاح مشکلات جامعه خود را به زحمت نیاندازیم!
از طرفی دیگر، آیا راه حل بهتر این نیست که تلاش کنیم ساز و کارهای نظارتی قوی تر گردد؟ مدیری که مورد سوال و مطالبه قرار نگیرد و نگرانی از نظارت و توبیخ نداشته و از رصد افکار عمومی نگران نباشد، اگر فعال و کارآمد هم باشد آیا بزودی بدل به فردی بی خاصیت، بی انگیزه و ضعیف نمیشود؟
قبل از اینکه مدیران ضعیف را از قوی جدا کنیم باید سازو کاری معیین شود تا معیار ضعف از قوت مشخص گردد و با یک تیر در واقع دو نشان زده شود، که با این روند هم مدیران ضعیف خود بخود از در افواه عام انگشت نما می شوند و هم مدیران ارشد خودبخود اقدام به حذف افراد ومدیران ناکارآمد می کنند.
و صد البته بیش و پیش از هر کاری باید داوری جامعه تصمیم بگیرد که کدام مدیر ضعیف است و کدام قوی، در غیر اینصورت هیچ اقدامی جامعه پذیر نخواهد بود. و حتی اقدام در این مورد نیز شائبه سیاسی کاری را دامن خواهد زد و تصور حزب و گروه گرایی و حذف رقیب و از این گونه موارد و سخنها را به میان خواهد آورد.
با توجه به موارد فوق آیا بهترین راهکار تقویت مطبوعات و رسانه نیست، اهرمی که رایگان و بدون هزینه در اختیار تصمیم گیران کلان جامعه است و به راحتی می تواند بیش از اخراج مدیران ضعیف بر مدیریت جامعه اثر گذار باشد، نهادی که کمترین توجه و بیشترین نامهربانی را بر خود تجربه کرده است.
و این البته مستلزم دیدی فراخ و صعه صدری کم یاب است که مطبوعات منتقد و بی طرفی که وابستگی به اشخاص حقیقی و حقوقی نداشته باشند را نه که حمایت بلکه مانع اش نشوند و فضایی مهیا شود که در مواقعی که بر خلاف میل بعض مدیران نوشت نگران آینده اش نباشد. و در پایان ذکر یک نکته هم از باب نتیجه گیری شاید بی وجه نباشد که:
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس در بند این مباش که نشنید یا شنید