کاشان نیوز-جابر تواضعی: مجموعه کارهای سیدمجتبی جَدی در مقام کارگردان نشان از جدیت او در حوزه تئاتر دارد. به گمان من روالی که او طی کرده، بعد از «سعادت لرزان مردمان تیرهروز» (۹۰-۹۱) صورت پررنگتری به خود گرفته و با «این نوبت از کسان» (۱۳۹۲) و «همان همیشگی» (۱۳۹۴) به عمق بیشتری رسیده است. آخرین کار او «چشمهای بسته از خواب» را -که اولین تجربه تماشاخانه تازه تأسیس بهمن صادقپور است- میشود در ادامه همان مسیر قبلی ارزیابی کرد. نمایشی با ظاهر رئالیستی با دکوری ساده و بازیهایی بدون اغراق.
ویژگی برجسته کارهای کارگردان، انتخاب متنهایی است که موضوعی اجتماعی و بهروز دارند. موضوع «چشمهای بسته از خواب» هم طلاق عاطفی است؛ موضوعی بهروز و جِدی که تقارن اجرایش را با اکران فیلم «زیر سقف دودی» پوران درخشنده که همین موضوع را با پرداختی ضعیف دستمایه قرار داده، میتواند همزمانی معناداری تلقی کرد.
این نمایش گفتوگویی است طولانی میان یک مادر با پسر و دختر جوانش و پدری که گرچه حضور فیزیکی ندارد، متهم ردیف اول کِشتی بهگِلنشسته این خانواده ازهمگسیخته است که مدتها است حرفی برای گفتن به هم ندارند. متن محمد چرمشیر فضایی پراکنده و غیرمنسجم را به تصویر میکشد.
برای اظهارنظر درباره یک نمایشنامهنویس، قاعدتاً باید مجموع آثار مکتوبش را خواند و اجراهایی را که بر اساس متنهایش روی صحنه رفته، خواند؛ اما چرمشیر نویسنده پرکاری است که بر اساس شواهد و قراین مخاطبانش به دو دسته تقسیم میشوند و میشود گفت حد وسطی دربارهاش وجود ندارد؛ آنهایی که کارهایش را دوست دارند و آنهایی که کارهایش را دوست ندارند. من به استناد چند کاری از او خواندهام یا اجراهایی که از متنهایش دیدهام، در این تقسیمبندی کلیدر دسته دوم قرار میگیرم.
او شاید توانسته باشد در کنار کارگردانی مثل علی رفیعی در کارهایی مثل «در مصر برف نمیبارد» بهعنوان نویسنده یا «خاطرات و کابوسهای یک جامهدار…» بهعنوان دراماتورژ حضور مؤثری داشته باشد، اما باوجود اینکه بر اساس آمار غیررسمی شاید بهعنوان یک نویسنده، بالاترین اجراهای تاریخ تئاتر ایران را برای خود سند زده باشد، کار ماندگاری را در ذهن مخاطبان تئاتر باقی نگذاشته. اکثر کارهای او دیالوگهای شبه شاعرانهای است که درنهایت چیزی دست بیننده را نمیگیرد.
اما ویژگی مثبت او فارغ از نتیجه نهایی، بازخوانی داستانها و آثار کلاسیک و مدرن ایرانی و خارجی است. چیزی که میتواند حلقه مفقوده پیوند ادبیات (داستان و رمان) با ادبیات نمایشی باشد. «چشمهای بسته از خواب» هم در حقیقت بازخوانی قصهای است از برنارد مالامورد به نام «پسرم قاتل است».
هر متن بسته به نظرگاه کارگردان میتواند اجراهای متفاوتی داشته باشد. با اجرای پیش رو به نظر میرسد چرمشیر نه توانسته از زیر بار داستان این نویسنده آمریکایی بیرون بیاید و نه موفق شده آنطور که بایدوشاید آن را ایرانیزه کند. با این فرض، مهمترین اشتباه مجتبی جدی در کار جدیدش در قدم اول یعنی انتخاب متن اتفاق افتاده. او که عاشق نمایشهایی ساده با ظاهری رئالیستی، غیر متظاهرانه و بدون اداواطوارهای مرسوم در تئاتر است، مرعوب همین فضای ساده متن شده و تصور کرده خواهد توانست مثل کارهای قبلیاش کاری مینیمالیستی و یادآور فضاهای داستانهای چخوف و کارور دربیاورد. برای اثبات این حرف، به یاد بیاورید آخرین کارش «همان همیشگی» را.
هرچند رگههایی از تغییر دیدگاه و تجربهگرایی هم در طراحی صحنه و کارگردانی کار جدیدش دیده میشود. در طراحی صحنه، سقفی میبینیم که چکه کردنش نشانه اوضاع نابسامان خانه است یا بیحریمی خانه را میتوان به عدم حضور و غیبت پدر نسبت داد. گفتوگوهای یکطرفه و بیجواب اعضای خانه با پدر رو به سمت مشخصی از صحنه نیست. چون پدر هیچ جای این زندگی حضور ندارد و فرقی نمیکند رو به کدام طرف او را صدا کنند. نکته دیگر گفتوگوی بیواسطه همه بازیگران است رو به تماشاگر که نوعی فاصلهگذاری بهحساب میآید؛ اما کارگردان در کل نشان میدهد خودش را به یک قالب خاص محدود نمیکند و دوست دارد با شیبی ملایم و متعادل همه فضاها را تجربه کند. گرچه از این کار چندان موفق بیرون نمیآید.
بازی رؤیا فخاری در نقش یک دختر جوانِ افسرده خوش نشسته و علیرضا لطفی زاده، صرفنظر از یکنواختی بالا و پایینی صدایش، میتواند به آینده یک بازیگر جوان قدرتمند امیدوارمان کند. مهمترین مشکل انتخاب بازیگر، عدم تناسب سنی بازیگران است. اگر کار را رئالیستی در نظر بگیریم، رؤیا فخاری جوانتر از آن است که نقش دختری را که سه شکم زاییده و شکم چهارمش را حامله است، بازی کند و زهره استادی جوانتر از آن است که مادر آنها باشد. برای همین تمام تلاش کرده با نمایش سفیدی موها و مخصوصاً حجم دادن افراطی صدایش این تفاوت را به رخ بکشد.
اما هیچکدام از اینها دلیل نمیشود از اهمیت وجه تماتیک کار غافل شویم. بهزعم من کلیدیترین موضوع نمایش، «پدر غایب» است که موضوع بسیار مهمی است. راستش انطباق و توضیح متن با موضوع «پدر غایب» کار کسی است که کمی بیشتر از من به آن اشراف داشته باشد. من فقط سعی میکنم با نقل قول از کتاب «پدران غایب» طرح موضوع کنم. بررسیاش با شخصیتها و مخصوصاً شخصیت پسر کار سختی نیست. ضمن اینکه پدر غایب فقط به شخصیت پسر آسیب نمیزند. باعث میشود آنیموس (انرژی مردانه) کاذبی هم در دخترها بالا بیاید که نتیجهاش میشود فقدان متاع کمیاب «زنانگی» در جامعه و جهان که نتیجه بیرونیاش چیزی جز افزایش جنگ و نابسامانی نیست.
گای کارنو، روانکاو یونگی، در کتابش توضیح میدهد که این اصطلاح معنایی گسترده دارد؛ از غیبت فیزیکی و روانی پدران تا غیبت روحی و احساسی آنها. او تأکید میکند پدرانی که از نظر فیزیکی غیبت ندارند، اما به شکل غیرقابل قبولی عمل میکنند نیز این اصطلاح را شامل میشوند.
در فرهنگ ما مرد بودن یعنی «نشان ندان احساسات و هیجانات». با تعریفی منفی، مردانگی یعنی گریه نکردن، گوش ندادن به خود، صحبت نکردن درباره احساسها و مانند زنان به نظر نرسیدن؛ به عبارت دیگر هویت مردانه ما یعنی ابراز نکردن آنچه به بدن و احساساتمان مربوط میشود.
مردان در سکوتی که نسل به نسل به شان ارث رسیده، زندگی کردهاند و این سکوت نیاز پسران نوجوان برای دیده شدن و تأیید از طرف پدرانشان را نادیده میگیرد. پدران ما به کار و واقعیتهای مجازی پناه بردند و مشغول تعمیر اتومبیل، خواندن روزنامه و تماشای برنامههای تلویزیون شدند. وابستگی آنها به وسایل ارتباط جمعی مانند اعتیاد به مخدری است که آنها را از صحبت و گفتوگو و رابطه بازمیدارد. استقلال غیرواقعی و کاذب مردان چیزی جز نوع ظریفی از خودشیفتگی نیست. البته همه تقصیر هم با پدران ما نیست و خود آنها هم قربانی تاریخ هستند.
مسائلی همچون شکاک بودن، رفتارهای پرخطر، تمایل به خودکشی، اعتیاد به مواد مخدر، مشکلات و انحرافات جنسی و رفتارهای ضداجتماعی، عدم داشتن جاهطلبی و اقتدار و عدم توازن در پذیرش مسئولیت زندگی، ناشی از غیبت پدران در زندگی پسران است.
پدر نامناسب پدری است که نسبت به فرزندش رفتارهای غیرقابلقبولی دارد. برخی از این رفتارها عبارتند از: غیبت طولانیمدت، بیتوجهی به نیاز فرزند برای دریافت محبت و علاقه، تهدید به ترک خانواده، القای تقصیر به فرزند توسط پدر و چسبندگی پدر به کودک. این رفتار پدران باعث میشود پسران اعتمادبهنفس نداشته باشند، ترسو و کمرو بار بیایند و با سازگاری در شرایط جدید مشکل داشته باشند. در چنین حالتهایی پسران نابالغ و وابسته باقی میمانند و در شرایط سخت دچار اضطراب، افسردگی، تشویش ذهنی، وسواس و ترس میشوند. خشمشان را سرکوب میکنند و نیازشان به عشق ممکن است به شکل تلاش ناموفق برای خودکشی، فرار از خانه، بیماریهای دروغین و غیره بروز کند.
نبود پدر باعث شکل نگرفتن ساختاری درونی در کودک میشود و این یعنی حالت منفی «عقده پدر». فرد مبتلا به این عقده حس میکند درونش ساختار درونی ندارد، ایدههایش درهموبرهم است، با هدفگذاری مشکل دارد، نمیتواند انتخاب کند و در یک جمله نیازهایش را درک نمیکند. برای او همهچیز درهمریخته است؛ عشق و منطق، میل جنسی و نیاز ساده به محبت.
مرد تا زمانی که به انرژیهای رامنشده و خام خود دسترسی پیدا نکرده و از جنگیدن و دفاع از وجود خود لذت نبرده است، مرد نمیشود. تنها در این صورت است که او میتواند خشونت کوراش را به قدرت تعهد تبدیل کند، تنشها را مدیریت کند و تصمیمات سخت بگیرد.
اجتماعی , اخبار , فرهنگ و هنر , یادداشت
کشتی بدون ناخدا
درباره مفهوم «پدر غایب» در نمایش «چشمهای بسته از خواب» اثر سیدمجتبی جدی
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=67683
آخرین ارسال ها
-
کتاب کمی «دیرتر نوشتن» در مورد امام زمان و منتظران واقعی آن حضرت
-
کاشی کاری ایرانی، جلوه گر اصالت و زیبایی
-
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
-
گلستان، بوستان و غزلیات سعدی به بازنویسی و گردآوری جعفر ابراهیمی و مسعود علیا
-
پایان فعالیت دستفروشان در بازار کاشان
-
نوروز باستانی و جشن رپیدونگاه بر دوستداران آسمان فرخنده باد
-
افزایش ۴۵ درصدی نرخ حمل و نقل عمومی در کاشان
-
پاسخ به سوالات بی جواب متقاضایان مسکن ملی کاشان وظیفه کیست
-
پایان جولان موتورسواران در بازار سنتی کاشان
-
محمود فیلسوفی، همنورد افقهای دور شد
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
کتاب کمی «دیرتر نوشتن» در مورد امام زمان و منتظران واقعی آن حضرت
-
کاشی کاری ایرانی، جلوه گر اصالت و زیبایی
-
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
-
گلستان، بوستان و غزلیات سعدی به بازنویسی و گردآوری جعفر ابراهیمی و مسعود علیا
-
پایان فعالیت دستفروشان در بازار کاشان
-
نوروز باستانی و جشن رپیدونگاه بر دوستداران آسمان فرخنده باد
-
افزایش ۴۵ درصدی نرخ حمل و نقل عمومی در کاشان
-
پاسخ به سوالات بی جواب متقاضایان مسکن ملی کاشان وظیفه کیست
-
پایان جولان موتورسواران در بازار سنتی کاشان
-
محمود فیلسوفی، همنورد افقهای دور شد
دیدگاه شما