دیدار لوبژانیدزه مسیحی با شیخ احمد اسلامی
نهجالبلاغه اثری هنرمندانه از ترکیب همه رنگهاست
ـ مجید رفیعی ـ
«احمد اسلامی» را با جلسات تفسیر نهجالبلاغهاش میشناسند. هرچند مدتی است برگزار نمیشود. ولی امشب ساعت ۸ قرار است شیخ به درخواست دکتر «محمد مشهدی» و با حضور دو اسلامشناس مسیحی گرجی و دوستانی از کاشان و آران و بیدگل از امام و خطبهها و نامههایش بگوید و میگوید:
من تا کنون همه نامههای سیاسی ـ اداری و پارهای از نامههای دیگر و از جمله نامههای ۳۱ و ۵۳ و نیز برخی از خطبههای نهجالبلاغه را ترجمه کردهام. روش من در ترجمه با رعایت چند ویژگی است. این ویژگیها عبارتند از:
۱ـ رسایی، گویایی و روزآمدی
۲ـ بومیسازی و کارآمدی
۳ـ تدوین تاریخ ـ جغرافیای صدور متن
۴ ـ شرح فشرده اشارات ادبی، تاریخی و…
۵ـ تدوین فرهنگ واژه تطبیقی.
افزون بر اینها در آغاز ترجمه هر خطبه و یا نامه، چکیدهای از درونمایه آن را نیز یادآور شدهام تا مخاطب و خواننده به راحتی بتواند با مضمون و محتوی اصلی متن آشنا شود. به عنوان مثال اشاره میکنم به خطبه ۲۱۶ (برابر نسخه محمد عبده) و یا ۲۰۷ (برابر نسخه فیضالاسلام)
درون مایه این خطبه معطوف است به مناسبات مردم به عنوان «شهروند» با صاحبان قدرت به عنوان «شهریار» با تأکید بر آنچه که امروز از آن به عنوان «حقوق شهروندی» یاد میشود.
در این خطبه، که در زمان زمامداری بر زبان وی روان گشته و در گرماگرم طوفان صفین، یعنی آن زمان که از درون جنگ، غوغای خوارج برپا شد و موج نوینی از بحران اردوگاه امام را فراگرفت، ایراد شده است ـ امام به نام «حق» بر حقوق «خلق» اعتراف کرده و تأکید میکند و این بدان معنی است که در نگاه آن حضرت، راهبرد وحدت، امنیت و تمامیت ملی و سرزمینی و حتی توسعه انسانی و پایداری دینی، اجرا حقوق برابر میان مردمان و به ویژه بین شهروندان و شهریاران است.
آقای «لوبژانیدزه» گوش میدهد و خانم «نانی» نگاه میکند و بقیه با نگاه به این میهمانان خاص و تازهوارد به صحبتهای «شیخ احمد» توجه دارند. آشنایی به چند زبان زنده دنیا این امتیاز را تنها به «لوبژانیدزه» میدهد که در جمعهای این چنینی، زبان همه را بفهمد و نظر خود را بگوید و با تکان دادن سر به عنوان تأیید و گفتن «خیلی جالب است» و «دقیقاً همین گونه است» خواستار ادامه بحث شود. آقای اسلامی ادامه میدهد:
نمونه دیگر خطبه ۱۹۲ (برابر نسخه محمد عبده) و ۲۳۴ (برابر نسخه فیض الاسلام) که بدان اشاره میکنم. این خطبه ـ که در میان خطبهها ـ از بزرگترین متن برخوردار است، بر عنصر «اخلاق در شکلگیری فرهنگ و تمدن» تأکید دارد. زیباست بدانید که این خطبه را امام در بازگشت از جنگ «نهروان» و گویا بین راه ایراد کرده است و در عینحال کمترین اشارهای به جنگ و نظامیگری در آن راه ندارد و این گویای آن است که اصلیترین دغدغه امام در آن بازه زمانی، اخلاق، اخلاقیگری و اخلاقزیستی بوده است، مسالهای که فقدانش سبب اصلی عداوتها، خصومتها و خشونتها بوده و هست.
آقای «اسلامی» و «لوبژانیدزه» در بالای جلسه در روی مبل نسبتاً راحتی که در اتاق پذیرایی منزل دکتر «مشهدی» است نشستهاند. «حیدرعلی عنایتی» و «سید محمد علوی» و من در سمت راست جلسه و آقای «خرمی» و خانم «نانی» و «محمد خداداد» در قسمت چپ به گفتوگوی آنان گوش میدهیم. دوستان دیگر نیز در راه هستند تا با هنرنماییاشان، نشاط جلسه را بیشتر کنند. «اسلامی» به محور دومی که در ترجمههایش به آن توجه دارد اشاره کرده و میگوید:
ویژگی دوم در ترجمهی من توجه به فرهنگِ واژه تطبیقی در ادبیات امام است. به عنوان مثال در خطبه ۲۱۶ امام فراوان به واژه «رعیت» برمیخوریم. «رعیت» در ادبیات فارسی به معنای دهقان یا کشاورز یا طبقه زیردست است اما در ادبیات امام نه معنای برزگر و نه کشاورز و دهقان میدهد و نه به طبقات فرودست اشاره دارد، بلکه به معنای «شهروند» است.
من تلاش کردهام به کمک متون دیگری از امام علی (علیهالسلام) نشان بدهم که در ادبیات امام، «رعیت» به معنی فرومایگان نیست بلکه به معنی «شهروند» است در مقابل «شهریار» و موارد دیگر از این دست بسیار است.
دکتر «مشهدی» با تواضع از مهمانان پذیرایی میکند. با میوه و شیرینی و چای و از همه مهمتر روی خوش که بیشتر اوقات در سفره مراوداتش به وفور دیده میشود. با اندیشههای مختلف نشست و برخاست دارد. یک طرف اتاق پذیراییاش به طول ۱۵ متر قفسههای کتاب تعبیه شده است که جای خالی در آن دیده نمیشود. «دکتر» است ولی دکترا در دانش و مسئولیتپذیری اجتماعی و فعالیتهای مدنی و خاکیبودن و بسیاری چیزهایی دیگر از این دست، و شاید در دیسیپلینها و اداء و اطوارهای رایج تحصیلکردههای امروزی نتوان به او نمره قبولی داد. او در ادامه جلسه از «احمد اسلامی» میخواهد تا نظرش را در مورد روح حاکم بر «نهجالبلاغه» بگوید و او به ظرافت تمام توپ را در زمین «لوبژانیدزه» مسیحی میاندازد و این مهمان خارجی میگوید:
اولین نکتهای که خواننده خارجی مانند من را تحت تأثیر قرار میدهد ادبی بودن متن است. به خصوص بعد از اینکه قرآن را ترجمه کنی. هرچند قرآن یک متن بسیار عمیق است و شاعرانه بودن آن در عمق آن است ولی وقتی «نهجالبلاغه» را با قرآن مقایسه میکنید، متن «نهجالبلاغه» یک متن بسیار شاعرانه همراه با استعاره و کنایه است. میتوان گفت؛ تمام اجزاء ادبی را در خود دارد. مانند قالی است که با رنگهای مختلف بافته شده است. نکته دوم مضمون آن است. مضمونی که تأکید بسیار بر انصاف در جامعه و روابط انسانی دارد.
۳۸سال پیش در شهری کوچک در مرکز «گرجستان»، به نام «خاشور» در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمد. ۱۲ سال بیش نداشت که پدرش را از دست داد و بعد از ۶ ماه مادرش از غصه رفتن همدم، «گیورگی» را تنها گذاشت و درگذشت و او تحت سرپرستی خواهر بزرگ قرار گرفت. «گیورگی» از نحوه آشنایی و خو گرفتنش با زبان فارسی و کشور ایران در پاسخ به پرسش «حیدر عنایتی» میگوید:
با فارسی از دوران بچگی آشنا شدم. در همان موقع ترجمههای شعر فارسی که به زبان «گرجی» بود میخواندم. آن قدر شیفته شعرها شدم که تصمیم گرفتم آن را به زبان اصلی بخوانم. در آن هنگام ۱۲ سال بیش نداشتم و در شهر «خاشور» کسی که با زبان فارسی آشنا باشد پیدا نکردم. سراغ به سراغ، فردی را در «تفلیس» پیدا کردم. پیرمردی هفتاد ساله که تخصصش تاریخ ایران بود و به فارسی هم بیش و کم تسلط داشت. من هر هفته ۲ بار با زحمت بسیار از «خاشور» به «تفلیس» میرفتم و زانوی شاگردی در محضر این استاد فرزانه بر زمین میزدم. او نه تنها فارسی را به من آموخت بلکه مرا عاشق ایران کرد.
لیسانس را از دانشگاه «تفلیس» گرفتم و برای دوره فوق لیسانس در رشته «ادیان و عرفان» به ایران آمدم و مجدد از تز دکترا تحت عنوان «چهره حضرت مسیح و مریم در قرآن کریم» در دانشگاه «تفلیس» دفاع کردم. دو فرزند دارم و خانمم لیسانس رشته «زبان و ادبیات انگلیسی» دارد.
«حیدر عنایتی» بازنشسته آموزش و پرورش است. غالباً او را با وبلاگ «واما بعد» میشناسند. ستونی که در ماهنامه طوبی کاشان با همین عنوان مینوشت و با گسترش فضای مجازی به وبلاگ منتهی شد. علاقمند و منشاء شکلگیری برخی از کانونهای بیسرانجام ادبی، فرهنگی است. با این وجود به نظر میرسد ترجیح میدهد او را روشنفکر در عرصه سیاسی بدانند تا صاحبنظر در رشته تخصصیاش که ادبیات است ولی در هر صورت، بارها در حضور دوستان هر نوع دلبستگی در هر عرصهای را به جد تکذیب کرده و نوشتههایش را فقط ناشی از پریشانی و آشفتگیهای درونی میداند. قلمی توانا و خیالپردازی فوقالعاده دارد که توسط آن میتواند مخاطب خود را مقابل آثارش طلسم کرده و ساعتها با خود همراه کند. با کسالت و بیماریهایی دست به گریبان است. از درد گوش گرفته تا قلب و قند و… که باعث شده است گاهی کمحوصلگی کند و اینگونه است که پاسخهای «گیورگی» به پرسشهای او هنوز تمام نشده به سراغ پرسش بعدی میرود. «عنایتی» در ادامه از «لوبژانیدزه» میپرسد؛ رابطه او با مذهب چگونه است؟
مادرم بسیار متدین بود و من در فضایی بزرگ شدم که پُر از حضور خدا و دین بود. و این در زمان شوروی لائیک بود که رفتن به کلیسا عاقبتهای ناگواری به همراه داشت. مادرم مرا مخفیانه به کلیسا میبرد تا مراسم دینی را اداء کنیم و میتوان گفت در یک فضای دینی و اخلاق بزرگ شدم.
آن موقع که رفتن به کلیسا شاید مجازات داشت، اسقف اعظم «گرجستان» به کلیسا میآمد و آنجا را جارو میزد و همه جا را پاک و تمیز میکرد ولی امروزه که به دوران آزادی گام گذاشتهایم اوضاع خیلی فرق کرده است. دین تبدیل به یک ابزار شده و بسیاری از کسانی که به کلیسا میروند به دنبال منافع شخصی هستند. آنها میدانند رفتن به کلیسا میتواند چهرهاشان را موجه نشان دهد.
«یکی از کارهای شما ترجمه کلیله و دمنه است. خواندن این کتاب برای فارسیزبانها هم کار سختی است.» حیدر عنایتی میگوید و در ادامه از فعالیتهای «گیورگی» میپرسد. چه کتابهایی ترجمه کردهاید و چقدر از آنها استقبال شده است و «لوبژانیدزه» پاسخ میدهد:
اصل کتاب «کلیله و دمنه» به زبان «هندی» و «سانسکریت» است. البته اصل کتاب گم شده و ترجمه «ابنالمقفع» که به زبان عربی است به جای مانده است. گرجیها با «کلیله و دمنه» آشنا هستند. من برای ترجمه به سراغ ترجمه «ابنالمقفع» رفتم که متنی بسیار سنگین دارد و این کار مقدمهای بود تا خودم را برای ترجمه قرآن آماده کنم.
کارهای ترجمهام را به دو دسته تقسیم میکنم. یکی ترجمه کتب شعر است. از «جلالالدین بلخی» (مولانا) گرفته تا «سهراب سپهری» و «فروغ فرخزاد». اگر به اینترنت «گرجی» نگاه کنیم پُر از ترجمههای بنده است که استقبال خوبی شده است. و هیچکدام از ترجمههای بنده در بازار نمانده و همه به فروش رفته است. آخرین ترجمه من که «گلستان سعدی» به زبان گرجی است و یک سال پیش چاپ شده، الان در بازار پیدا نمیشود.
ترجمه دیگر من قرآن است. این کار از زمان دانشجویی من شروع شد. شاعرانه بودن قرآن مرا تحت تأثیر قرار داد و وقتی قسمتی از آن را ترجمه کردم، با تشویش و دلهره نزد خانم استاد که بسیار سختگیر بود، بردم. او بسیار با دانشجویان خشک و رسمی بود. با این وجود مرا فرزند خود خطاب کرد و گفت: «فرزندم! تو باید قرآن را ترجمه کنی» و تشویق او باعث شد وارد عرصه ترجمه شوم و شاید اگر غیر از این بود هیچ وقت، هیچ متنی را ترجمه نمیکردم.
هرچند کیش من مسیحی است ولی این موضوع همیشه در ذهن من بوده است که قرآن برای بسیاری از مردم یک کتاب دینی است و گفتن این موضوع خالی از لطف نیست که برای ترجمه قرآن بدون اینکه دستم را بشویم دست به کتاب نگذاشتم هرچند میدانم طهارت معنی دیگری دارد.
کار بعدی من، ترجمه «نهجالبلاغه» است. همانطور که گفتم «نهجالبلاغه» جمع تمام اجزاء ادبی است. در ترجمه این کتاب ابتدا ترجمه متون آن را انجام میدهم و بعد به سراغ ترجمهها و تفسیرها دیگر میروم تا بتوانم از زاویههای مختلف ترجمه خود را مورد ارزیابی قرار بدهم.
نقطه اشتراک حضور «احمد اسلامی» و «گیورگی لوبژانیدزه»، همین جاست و رابط این اتصال دکتر «مشهدی» است. «گیورگی» قرآن را به زبان گرجی ترجمه کرده است. این ترجمه به عنوان ترجمه سال ایران انتخاب شد. او بزرگ است و از رهگذر این کار بزرگ، بزرگتر شده است و به همین علت است که دیدارهایی با مسئولین تراز اول ایرانی و اسلامی داشته است. او به دیدار آقای «خامنهای»، «هاشمی رفسنجانی»، «خاتمی» و «احمدینژاد» رفته و اینک میخواهد نقطه نظرات «احمد اسلامی» را بشنود و او دریغی از گفتن ندارد:
به نظر من در بررسی نهجالبلاغه، باید موقعیتها و بویژه دو موقعیت را در کنشهای امام علی (علیهاسلام) از هم مرزبندی کنیم. یکی موقعیت «امامت» و دیگری موقعیت «امارت» است.
اگر بشود این دو حوزه را دستِکم، به لحاظ ذهنی و نظری مرزبندی کنیم ـ فارغ از اینکه در عینیت هم تنیده و همبسته بودهاند ـ در فهم پیامهای علوی موفقتر خواهیم بود.
باور من این است که در حوزه «امامت و هدایت»، خروجی نهجالبلاغه «شهروند خودسالار» است، شهروندی خودفرمان، یعنی آدمی که بتواند بر خود تکیه کند و خودش را مهندسی، معماری و کنترل نماید.
آقای «اسلامی» مقالهای در این ارتباط با نام «اخلاق با هدف بازخورد شهروند خودسالار» نوشته است و آن را به همراه دارد. ترجیح میدهد برای «گیورگی» از روی مقاله بخواند. و همزمان توضیح دهد و «گیورگی» با اشتیاق تمام گوش میدهد و از او میخواهد ترجمهها و تفسیرهایش را به او بدهد تا با ذکر نام نویسنده از آنها استفاده کند و «شیخ احمد» در این کار با نام و بینام مشکلی نمیبیند. «احمد اسلامی» میخواند و همانگونه که روش اوست آنچنان به مانور واژهها در میدان نگارش پرداخته است و مخاطبی چون من را گیج میکند. تلاش میکنم خود را از دام جملهسازیهای نمادین رهانده و به معنا برسانم:
برابر آنچه در نهجالبلاغه آمده است بازده و برونداد ایده و اندیشه علوی در حوزه اخلاق و تربیت، انسان بالنده، زاینده و گسترشیافتهای است که به پایهای از خویشتنبانی (تقوا را به عنوان خویشتنبانی عنوان کردهام) و خویشتنداری (آدم متقی آدم خویشتندار است) چون به گفته آن پیشوا، سرنمون منشهای فرازین انسانی، خویشتنبانی و خویشتنداری است. و چنان است که وی آن را چکیده واگویههای تربیتی خویش میداند. نشانه برنهاد تقوی چنان که پارهای پنداشته و انگاشتهاند، پرهیز و ستیز نیست بلکه خودکنترلی، خودفرمانی و خودسالاری است، و این بسته به آن است که آدمی دستگاه عقل و اراده خویش را آنچنان بارور و کارگر سازد که بتواند کار و کنشی خردمند و فرازمند داشته باشد و از سر آزادی گزینش و رفتار نماید.
در سخنان امام علی (علیهالسلام) آمده است: در آستانه حوادث و گردبادها مثل شتربچه دو ساله باش (که نه کمری آماده باربری و نه سینهای برای شیردهی دارد یعنی به تعبیر ما آدم خودت باش. یعنی چرخ رقاص نباش)
روشن است که انسانی این چنین رادمرد، آنچنان رادمند خواهد بود که در زیست گروهی و پیوندهای اجتماعیانسانی، خودتراز باشد. آنچه در چشمانداز ایده تربیتی آن امام، برجسته آمده است این است که از هر کار و کنشی که چون از تو برآید زیبا نمایی، ولی چون از دیگری سرزند بر آن برچسب ناروایی زنی، بپرهیز….
دو ساعتی از جلسه گذشته است. «عنایتی» جلسه را به جهت کسالتهای همیشگی زودتر ترک میکند و «احمد اسلامی» همچنان از مقاله برای «گیورگی» میخواند و توضیح میدهد و بقیه افراد حاضر در جلسه هم توجه دارند. تنها خانم «نانی» است که فارسی نمیداند ولی با این وجود نشانی از بیحوصلگی و خستگی در او دیده نمیشود. از «گیورگی» میخواهیم راجع به او بگوید:
خانم «نانی» یکی از برجستهترین محققین تاریخ اسلام در «گرجستان» است. تالیفاتی در تحقیقات اسلامی دارد. «جایگاه زن در اسلامی در قرنهای هفتم تا دهم میلادی» تز دکترای وی است. از دیگر کتابهای او میتوان به کتاب «اسلام» که کتاب درسی دانشگاه است و «کشورهای معاصر عربی» و «روابط تاریخی کشورهای جنوب قفقاز با کشورهای خاورمیانه» اشاره کرد.
از خانم «نانی» میخواهیم مطلبی بگوید و «گیورگی» برایمان ترجمه کند:
تخصص اصلی من شرقشناسی است. از لحاظ فکری با کشورهای شرقی و مسلمان از جمله ایران روابط تنگاتنگی دارم. من چند درس مهم در دانشگاه تدریس میکنم. تاریخ اسلام، شریعت و فقه اسلامی و فرهنگ شرقی و این خود به خوبی علاقه من را به کشورهای شرقی نشان میدهد. البته فکر میکنم کسی که با اینجا کاملاً آشنا نیست غیرممکن است که تدریس جالبی برای دانشجویان خود داشته باشد. مسلماً از نظر تئوری فرهنگ و تاریخ ایران را در سطح دانشگاهی مطالعه کردهام ولی وقتی با چشم میبینی، مؤثرتر از چیزهایی است که خواندهایم.
برادران «آقایی» از راه میرسند. شب به انتها رسیده است و شیخ قصد رفتن میکند ولی به دعوت دوستان لختی میماند تا هنر برادران را نیز ببیند. دکتر «مشهدی» میگوید؛ برادران «آقایی» هم تعزیهخوان هستند و هم به هنر موسیقی سنتی آراستهاند. و این دو پیوند دیرینه دارد. او معتقد است اگر تعزیه نبود هنر موسیقی در طول تاریخ گُم میشد. پدرشان تعزیه خوان و نوازنده نی است و پسران به صورت حرفهای دنبال موسیقی را گرفتهاند. «سعید»، استاد نی و آواز است و «حمزه» تنبک میزند و «وحید» ترمپت و تار میزند و آقای «نصیری» که نوازنده سنتور است برادران را همراهی میکند.
من خاکم و من گردم من زجرم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که تو را در بر، بنشینم و بنشانم
تا آتش جانم را، بنشینی و بنشانی
من چشم تو را مانم، تو اشک مرا مانی
من زمزمه عودم، تو زمزمهپردازی
من سلسله اوجم، تو سلسلهجنبانی
از آتش سودایت، دانم من و داند دل
داغی که نمیبینی، دردی که نمیدانی
زمان به ساعات اولیه روز نزدیک شده است و «اسلامی» آماده رفتن است. جلسه با حضور برادران «آقایی» گرم شده و گویا شب عاشقان بیدل شبی دراز مینماید. طبق معمول «سید» در رکاب آمدن و رفتن است. پیکان سفید و جانسخت او، خوش رکاب است. ردپای او همه جا به چشم میآید. از کوه و صحرا گرفته تا دشت و دمن، از جلسههای فرهنگی ادبی تا سیاسی اجتماعی و از استقبال مهمانان داخلی گرفته تا محققان خارجی، از «پری زنگنه» تا «نانی» و اینک در رساندن شیخ «احمد اسلامی» به منزل و من نیز با آنانم. با او و شیخ و «عباس غمخوار». یار نازنین و همیشگی. «سید» هیچ لحظهای را از دست نمیدهد و در این فرصت کوتاهِ همراهی، فرصت را غنیمت شمرده و دغدغههایش را از شیخ میپرسد، ولی زمزمههای «اسلامی» از نهجالبلاغه همچنان در گوش من آهنگی خوش مینوازد:
در این نگاه و نگرش به ویژه با توجه به نقش انسانباوری در زیرساخت نظام سیاسی، دگراندیشان و حتی دگرباشان هم دارای منزلت و حیثیت هستند و از حرمت و حقوقی برخوردارند. مدیریت انسانمدار علی ـ گفتم این مقاله معطوف است به ایده امام در حوزه زعامت و زمامداری ـ ۱ـ سبب گشته تا وی به مدارای با مردم فرمان داده و دستور دهد. دل را سراپرده سوز و ساز مردم بدان و آنان را از ژرف جان دوست بدار و با آنان نرم و آرام باش و شرط مهربانی به جای آر. چون که مردم یا مسلمان هستند و همکیش تو، یا انسان هستند و همزایش تو، نامه ۵۳ ـ (توجه کنید در اینجا مردم گفته میشود نه مومنان، نه مسلمانان)
۲ـ و نیز موجب شده است که معترضان غیرمسلمان را به حضور پذیرفته و شکوه و شکایت آنان را نسبت به کارگزاران بشنود و ترتیب اثر دهد و ۳ـ چنین است که نه تنها نقد و نظارت را پذیرفته و مردم را به انجام آن فراخوان کرده است، که منتقدان را تحسین کرده و شادباش میگوید و ۴ـ بر این پایه است که مخالفان معارض را تحمل کرده و در برابر مخالفخوانی آنان شکیبایی ورزیده و اعلام میدارد: مادام که نظم سیاسی اجتماعی برآمده از عقل و اراده جمعی را آشفته نکرده و به براندازی اقدام نکنند، برخورد نخواهد کرد.
روشها و کنشهای این چنینی بازنمود نظام اندیشگی کنشگراست و گویای آن است که ساختار نظام علوی برابر ادبیات سیاسی امروز دارای روحی دموکراتیک است و چنان است که همزمان بر رعایت رأی اکثریت و هم بر رعایت حق اقلیت تأکید کرده و به موازات آنکه میگوید: «میثاق ملی مردم را حرمت نهاده و پاس دارید»، نیز میگوید «مرا نشاید که شما را بر آنچه ناروا دانسته و دلگریز میدانید ناچار کنم. شایسته است بدانید که امام، سخن اخیر را در مواجهه با «خوارج» و به بهانه حکمیت بیان فرموده است.
برابر گواهیهای تاریخی، امام علی (علیهالسلام) نسبت به فرآیند حکمیت در «صفین» نظر و موضع مخالف داشت و آن را منکر و مردود میشمرد، ولی بهرغم آن و به امید اصلاح امر است که با اقلیت سیاسی انشعابی از «صفین» نرمش کرد و در یک رفتار انعطافآمیز آن را پذیرفته و تأکید کرد که: «من گرچه روشهای اصلاح زشتیها و کژیهای شما را نمیخواهم ولی به بهای تباهی خودم و انحراف از روشهای آزادیخواهانه و دموکراتیک به اصلاح شما نمیپردازم.»
بسیار روشن است که بازتولید این نظام اندیشگی در عرصه حیات اجتماعی شهروند مقتدر است و از اینرو آن امام از موضع امارت، به نفی اسارت انسان فرمان داده و بر آزادیهای پنجگانه در محورهای سیاست و اجتماع، امکانات و تسهیلات اقتصادی، فرصتهای اجتماعی، تضمین شفافیت، نظام حمایتی و تأمین اجتماعی تأکید میکند. بدین چشمانداز است که برابر گزارش نهجالبلاغه طی منشور جامع مدیریت ـ نامه ۵۳ ـ از کارگزاران خواسته شده است تا افزون بر پرهیز از تکرأیی و یکهسالاری، ساخت و بافت قدرت را از آلایندههای اخلاقی و آسیبهای سیاسی اقتصادی که چون آفتی برای دموکراسی با سالاری مردم در تعارض و ناسازگار است، پیشگیری نموده یا پاکسازی نماید.
مداربستگی و تکصدایی، رابطهبازی و گروهگرایی، ستمگری و فقرآفرینی، بوروکراسی و دیوانسالاری، فروهری و قدسانگاری، سفلهپروری و رانتدهی، انحصارطلبی و اقتدارگرایی، نمونههایی از آن آلایندهها و عوامل اساسی آزادیستیزند که توسعه و دموکراسی را ممتنع کرده و درمنشور یاد شده مورد امتناع قرار گرفتهاند.
بدین بیان آزادی به مثابه پیشنیاز شهروند مقتدر، ژرفنا و فراخنای زندگی را فراگرفته و پوشش میدهد و در چنین زمینه عدالت،زاده و پرورده میشود.
منشور مدیریت علی (نامه ۵۳) در راستای اجرای عدالت بر دو دسته از اصول ایجابی و امتناعی که ذیلاً فهرست میشود تأکید دارد. این اصول عبارتند از:
اصول ایجابی:
۱- اصل رعایت حرمت و کرامت انسانی
۲- اصل ضابطهگرایی
الف ـ تشویق به موقع کنشگران
ب ـ تقدیر از تلاشگران و ثبت مالکیت معنوی آثار
ج ـ نیرویابی و کارمندگزینی بر اساس شایستهسالاری
دـ رعایت حدود انسانی و حقوق شهروندی
و ـ اعتدال و پرهیز از شتابگیری و زمانسوزی
۳- اصل برابری انسانی و حقوق شهروندی
الف ـ ایجاد فرصتهای برابر برای شهروندان در برخورداری از اطلاعات و امکانات
ب ـ برابری کارگزاران با شهروندان در بهرهگیری از امکانات عمومی
ج ـ همسانی حقوقی همه افراد اعم از مسئول و مرئوس در برابر قانون
۴ـ اصل آزادی در رفتار انسانی، در رفتار سازمانی، در نقد و نظر، برداشت و گرامیداشت آیینهای ملی و محلی، در نظارت و ارزیابی، در احقاق حق و دادستانی، در استیضاح و کنشگری و آزادگی از بندگی و ترس
۵ ـ اصل مشتری محوری
۶ ـ اصل مصلحت عمومی به عنوان محوریترین ضابطه اداره کشور
۷ ـ اصل بودجهبندی زمان و ارتباط دوسویه با مردم
۸ ـ اصل توجه به نیازها وتأمین تسهیلات مالی و معیشتی
۹ ـ اصل تأمین و رفاه اجتماعی
۱۰ـ اصل نظام حمایتی از سرمایهگذاران و کارآفرینان
اصول امتناعی:
۱ ـ اصل امتناع و ضابطهگریزی و رابطهگرایی
۲ ـ اصل امتناع ثناخواهی و ثناگو پروری
۳ ـ اصل امتناع رانتدهی و رانتخوار پروری
۴ ـ اصل امتناع جنون و سفله پروری
۵ ـ اصل امتناع اقتدارگرایی و یکهسالاری
۶ـ اصل امتناع جهتگیری طبقاتی و مردمسوزی
۷ ـ اصل امتناع آزمندی، انحصارطلبی درحوزه قدرت و ثروت
۸ ـ اصل امتناع زورمداری و دیکتاتوری
۹ ـ اصل امتناع طبقهبندی شهروندان به خودی و غیرخودی
(اینها پیامهای کلی است که از نامه ۵۳ استخراج شده است) اصول یاد شده، ضمن تبیین حوزه و گستره آزادی عدالتگستر به عدالت آزادیمحور، گویای آن است که تحقق آزادی و عدالت پیششرطی دارد و آن، افزون بر عمران و آبادی، اصلاح ساختاری است.
دکتر «مشهدی» جلسه را به افتخار «گیورگی لوبژانیدزه» چید. خندههای از ته دل و شوخی و گفتن ضربالمثلها و اصطلاحات فارسی «گیورگی»، نشان از رضایتش داشت. وقتی متوجه شد دوستان مطبوعاتی هم در جلسه حضور دارند، با تأکید خواست که تشکر وی را از «جامعه المصطفی» انعکاس داده شود که از این دو محقق «گرجی» برای یک ماه دعوت کرده و به خوبی میزبانی میکنند.
جلسه برای ما شیرین و لذتبخش بود و «گیورگی» نیز دست خالی از آن نرفت. توضیحاتی آقای «اسلامی» پیرامون کتابی که او در حال ترجمه آن است و رفرنسهایی که معرفی شد و برایش تازگی داشت. آقای «اسلامی» در این ارتباط گفت:
من نمیتوانم بگویم در این حوزه صاحبنظر هستم ولی تجربههایم را میگویم. قبل از آن چند نفری که در این حوزه کار کردهاند نام میبرم. دکتر «مصطفی دلشاد تهرانی»، آقای «عبدالحمید معادیخواه» که در دولت «رجایی» و ابتدای دولت «موسوی» وزیر ارشاد بود ولی از کارهای سیاسی کنارهگیری و وارد حوزه پژوهش شد که مجموعه ده جلدی تحت عنوان «فرهنگ آفتاب» و ترجمه کاملی بر نهجالبلاغه دارد. آقای «محمد مهدی جعفری» که در دانشگاه شیراز مستقر است در این حوزه کار کرده است. ترجمهای دو جلدی فارسی سره مربوط به قرن سوم و چهارم هجری نیز هست که مترجم آن گمنام است. از دیگر ترجمههای میتوان ترجمه «فیضالاسلام»، ترجمه «محمد تقی جعفری»، «اسدالله مبشری»،» محمد مهدی فولادوند»، «دینپرور» (مدیر بنیاد نهجالبلاغه)، ترجمه «شهیدی»، «محسن فارسی» را نام برد.
و در تفسیرها شرح: «ابنابیالحدید» که آقای «محمد مهدی مهدوی دامغانی» بخشی از تاریخیات آن را جداگانه در ۹ – ۸ جلد منتشر کرده است. به لحاظ نکات سیاسی اجتماعی میتوان به تفسیر «ابن میثم» اشاره کرده که در ۵ جلد است و در تفسیرهای معاصر میتوان به تفسیر «محمد جواد مغتیه» که در ۴ جلد تحت عنوان «فی ظلال نهج البلاغه» منتشر شده، اشاره کرد.
اگر من خواسته باشم طبقهبندی برای ترجمههای بکنم به این صورت است. از نظر تحتالفظی، ترجمه «فیضالاسلام» اولویت اول است. از ترجمه دکتر «شهیدی» میتوان به عنوان ادبیانهترین ترجمه نام برد منتهی «شهیدی» با مدلگیری از نهجالبلاغه عربی یک نهجالبلاغه فارسی نوشته است که در بعضی جاها معنا رساییاش را از دست داده و فدای ادبیات شده است. و ویژگی ترجمه «محمد تقی جعفری» به خاطر رعایت امانت در برگردان مفهوم میباشد. همواره به دانشجویانم توصیه میکردم این سه ترجمه را در کنار هم ببینند تا به یک برداشت جامعی برسند.
سلام بر دوستان عزیز این گزارش رو بر حسب اتفاق و با سرچ گوگل پیدا کردم و خوندم و لذت بردم ممنون از اینکه در اعتلای فرهنگی و توسعه انسانی منطقه فعالیت دارید موفق باشید
رادیو گرجی آرزوی سلامی و طول عمر برای شما عزیزان و بزرگان می نماید خصوصا دوست عزیز و استاد بزرگوار آقای لوبژانیدزه . متن زیبایی بود متشکرم
گزارش جامع و کاملی است. درود بر مجید رفیعی که قلمش تمکنی یافته که نشان خبرگی او در تهیه گزارش است. آفرین. با اجازه ما هم در وبمان زدیم.