کاشان نیوز– محمد ثابت ایمان: بیش از یک قرن از عمر مجموعهای میگذرد که زمانی نام بلدیه را، در پیشانی خدمات خویش به مردم انتخاب کرد. طبیعى بود که مهمترین فعالیت ریشهدار این سازمان در بدو تأسیس، انجام خدمات، برای رفع نیازهای روزمره شهروندان باشد. همان نشان عادی بیل و فرقونی که درگذر زمان، بهواسطه نوع خدمت و کمیت مأموریتها، نخستین الگوى معرفتشناختی مدیریت شهرى را، بهعنوان حوزه خدمات شهری، در اذهان جامعه ثبت کرد. الگویی که تاکنون بیش از یکصد و اندی سال گذار از عمر آن، هنوز که هنوز است مبنای عمل و رفتار سازمانی گروهی، در انجام مأموریتهای موظف است. الگویی که کار آیی خویش را در قالب وظایف جدید و لاجرم موردتوجه در سند چشمانداز بیستساله نظام، مبنی بر مدیریت کلان واحد شهری، روزبهروز توسعهیافتهتر میبیند، اما در اندیشه و نگرش و نوع نگاه منابع انسانى، تغییر و تحول اساسی، برای بروز و ظهور در دوره جدید مدیریت شهری، متناسب با رویکردها و سیاستها، از خویش به نمایش نگذاشته است. ازآنجاکه این الگو، شاکله و بنیان بخش عظیمی از نیازهای مردم، از تولد تا مرگ را موردتوجه قرار میدهد، همچنان خود را پیشقراول صحنه خدمت دانسته و این تصور را، هیچ گریزی نیست.
آرامآرام که از عمر این سازمان بزرگ میگذرد، شهر و آرمانهایش، بیمحابا از مثلث نجیب تعریف یافته در قاعده «شهر، شهروند و مدیریت شهری» پا را فراتر گذاشته و به قد و قواره تا جایی پیش میرود که ضرورت پرداختن به حوزههای عمرانی، بیشازپیش موردتوجه قرار میگیرد. طبیعی است که این مهم، پای گفتمان جدیدی را به شهرداری باز کند و به دنبال آن توسعه شبکه راهها، پلها و تأسیسات ساختمانی متناظر با آن، متناسب با نیاز شهر فراهم آید.
سخن از ظهور دومین الگوی معرفتشناختی شهرداریها، در میدان آزمونوخطای بزرگترین حوزه مدنی، با مفهوم و کالبد شهر است. حوزهای که اکنون با نماد بیل مکانیکی، توسعه ناهمگون امروزی را بدون نگاه به آینده رقمزده است. گسستهای اجتماعی حاصل از به هم پا چیدگی نخستین سلول شهری، بعد از خانه و خانواده بهعنوان محله و به طبع آن تغییر وضعیت محلات افقی به عمودی و … و ایجاد سبک زندگی جدید، در بسیاری از شهرها و کلانشهرهای کشور، بدون توجه به ماهیت اقتضایی و استراتژیک حوزههای مدنی، اقلیم، آبوهوا و بالاخره وضعیت زیستمحیطی در آینده شهرها، خبر از نیاز به فریاد درآمده دیگرى داشت. فریادى که منبعث از باورها و اعتقادات و نگرشهای تجمیع یافته در روح مستتر و جان پنهان شهر بود.
صرفنظر از نقاط مثبت این توسعه که تخصیص منابع را بر محور عدالت اجتماعی تا حدودی در کلانشهرها بهویژه تهران تا سطح ناحیه و محله محقق ساخته بود، بیتردید در تمام طول مسیر، از توجه به مؤلفهها و مشخصههای نهاد اجتماعی بازمانده و این مهم در حالی بود که انسان شهرنشین، میرفت تا در معتبرترین و مدرنترین واژهی بهروز رسیده روزگار معاصر، در قامت شهروند جامعه مدنی، خویش را شناخته و از حقوق و مسئولیتهای مدنیاش، باخبر شود. ازاینرو سیل خروشان مطالبات بهحق مردمی در قامت مفهوم شهروندی، همسو با این توسعه به راه افتاد؛ اما بهاندازهای که باید، در راهبردهای خرد و کلان این توسعه دیده نشد و آن مثلث سهگانه، با اضلاعی نامتقارن و بیتوجه به یکدیگر، دچار رشد ناموزون و ناپایدار کنونی شدند.
اینجاست که در نیمهراه قله بلوغ مدیریت شهری، در رویکردها و سیاستهای جدید، ما به بلوغی نسبی در حوزه شهروندی دست مییابیم که نیاز جدی پاسخ به آن، روزبهروز در حال پیشرفت بوده و امکان جا ماندن ما از قافله آگاهی، مسئولیتپذیری و مطالبه گری مردم، غیرممکن نیست. به این آگاهى ویژگى ارتباطات جهان مدرن با مقیاس یک یکم را نیز اضافه کنیم. از دیدگاه استراتژیک، تحقق اهداف این سازمان، در دامنه وسیعی از تفاوتها و متغیرهای محیطی شهرها شکل میگیرد و مقوله فرهنگ بهعنوان مترو معیار این تحول، برای اثرگذاری مثبت بر میزان و نامیزان توسعه این اجتماع، محور و چکش عمل قرار میگیرد؛ اما عدم توجه جدی به الزام پیوستهای اجتماعی و مطالعات موردنیاز پروژهها و تماشای حداقل ۳۰۰ سال آینده در چشمانداز اجرا، از یکسو و بههمریختگی خاص ویژگیهای دوران گذاری که از مقاومت نمادهای الگوهای نخستین و بعضاً میانی تأثیر میپذیرفت از سویی دیگر، در کنار متغیر سیاست زدگیها، در این مسیر، شهرداری و حوزههای تابعه آن را دچار رکود و رشد توأم با روزمرگی کرد. درحالیکه الگوی معرفتشناختی منبعث از حاکمیت فرهنگی، برکلیِ مأموریتهای این سازمان پیچیده و گسترده، برای رسیدن به مؤلفههای توسعه فراگیر، در حال شکلگیری و آفرینش بود.
اکنون سخن این است که از منظر همان دیدگاه استراتژیک، میزان اثرگذاری این سیستم، بر کانون اجتماع خردهفرهنگها و رفتارهای انسانی بهعنوان متغیر اثرگذار در مدیریت شهرها، از چه ویژگیهایی باید برخوردار باشد تا سیر تکاملی شهر، شهروند و مدیریت شهرى، از مصادیق آن توسعه بهرهمند باشد. یا به تعبیری؛ یگان منابع انسانی شهرداریها و مجموع فرآیندها و مکانیزهها و ساختارهای عملیاتی مؤثر بر عملکرد آن، در انجام مأموریتها از یکسو و تمام متغیرها و پارامترهای محیطی از سوی دیگر، باید چگونه آماده و پذیرای این تحول جدی و تأثیرگذار در آینده مدیریت شهری باشند. تأثیرگذاری از این منظر که بتوانند، مسیر توسعه شهرها را تا رسیدن به اهداف سند چشمانداز، هرچه بیشتر هموارتر کنند. اعتقاد بر این است؛ در آینده مدیریت شهرى، هر شهرى که توان رسیدن به آن قله را با ایجاد بسترهای لازم فرهنگی، فراهم کرده باشد، بیتردید بر مدل الگوی معرفتشناختی لازم در کشور دست پیداکرده و میتواند مترو معیار سایر شهرهاى کشور قرار گیرد و این یعنی اصلاح نگرش و تغییر رفتار سازمانی از یکسو و شهروندان از سویى دیگر، مارا به آرمان شهرداری، نهادی که باید از سر شناخته شود خواهد رسانید. در این تفکر دیگر نمیتوان با مهندسی عمران و سازه و شهرسازی به استقبال جان شهرها رفت و توسعه کنونى بدون پیوستهای اجتماعى را رقم زد. مدیریت کاریزماتیک فرهنگی و اجتماعی، بهعنوان عامل نگهداشت بنمایههای هویت اجتماعی شهرها تا سطح محلات خواهد بود که امکان توسعه از طریق مشارکت آگاهانه شهروندان را به همراه خواهد آورد. برای آینده شهرهایی که در آنها چارهای جز حرکت در مسیر سند چشمانداز بیستساله نیست، راهی جز جراحی درست منابع انسانی موجود و گزینش و تقویت شایستگان سازمانی، نداریم. یادمان باشد؛ عملکرد مدیریت شهرى در آینده، ویترین اعتماد مردم، به همهچیز خواهد بود.
محمد ثابت ایمان، شهرداری تهران
دیدگاه شما