کاشان نیوز– علی مصلحی: ۳۵ سال از آن تاریخ میگذرد. «علی برازنده» از تبریز به اصفهان میآید و تصمیم میگیرد اینبار هرطور که شده سراغی از همخدمتی سابقش بگیرد.
همانطور که «محمدحسین» به او آدرس داده، سراغ وادقان را میگیرد. به میدان ورودی روستا که میرسد، سراغ مصلحیها را میگیرد. مردم روستا جوان ۳۰ سالهای را به او معرفی میکنند؛ جوانی که از نگاه او، «کپی برابر اصلِ» محمدحسین است.
برازنده میگوید: وقتی جوان را دیدم ذوقزده شدم. خاطراتمان با محمدحسین به سرعت از جلو چشمانم گذشت و احساس کردم چند قدمی بیشتر با او فاصله ندارم.
با «روحالله مصلحی» خوش و بش میکند و از او میپرسد: شما با آقا محمدحسین مصلحی نسبتی دارید؟
روح الله پاسخ میدهد: بله؛ پدرمه.
برازنده خودش را به روحالله معرفی میکند و از او میخواهد با هم به سراغ پدرش بروند.
جوان وادقانی نمیداند باید چه کند؟ کسی از تبریز آمده و میگوید همرزم پدر اوست و حالا میخواهد پدری را ببیند که «سالهاست فقط نامش بالای سر اوست».
روح الله مصلحی می گوید پدرش سالهاست شهید شده اما این پاسخ برای کسی که به اشتیاق دیدار رفیق کیلومترها تا وادقان آمده باورکردنی نیست.
«علی برازنده تبریزی» که در تصویر دست شهید «محمدحسین مصلحی» روی شانه اوست، جمعه گذشته ۱۷ شهریورماه، مهمان خانواده شهید محمد حسین مصلحی بود.
برازنده میگوید: فکر کردم شوخی میکند. فرزند شهید مصلحی همسنگر پدر را به عمویش معرفی میکند. همین که برازنده قیافه «حسن مصلحی» را میبیند، او را در آغوش میکشد و میگوید «من علی هستم. شناختی؟ خرمشهر؟ پل نو؟ علی برازنده تبریزی؟»
برازنده همه نشانیهایی را که احساس میکند میتواند یادآور دوستی قدیمیشان باشد به سرعت ردیف میکند و در نهایت پاسخ میشنود «من حسن هستم. خرمشهر نبودم. حسین خرمشهر بود. او سالها قبل شهید شد.»
مسافر تبریزی با شنیدن این پاسخ «هاج و واج» میماند. بغض راه را بر واژهها میبندد. به گلزار شهدای وادقان میآید. «علی برازنده» نام حکشده روی سنگ قبر را میخواند: «شهید محمد حسین مصلحی، تاریخ شهادت ۱۶ مرداد ۶۷». سکوت سنگینی جمع را فرا میگیرد. کنار قبر مینشیند. دستش را روی سنگ میکشد، اشک از گوشه چشمان او و روحالله جاری میشود.
او میگوید «محمد حسین» آدرس را درست داده بود، اما نگفته بود که قرار است «آسمانی شود».
عالی نوشته اید . درود بر شما .شاید برای خیلی از ما این لحظه رخ داده باشد . گاهی حتی بطور اتفاقی متوجه شده ایم یکی از بهترین ها در سالهای دفاع شهید شده و ما خیلی دیر با خبر شدیم . این حس را درک می کنم.