کاشان نیوز– مرضیه گیلاسی: یکی از روزهای پایانی اسفندماه ۹۴ موسسه خیریهٔ «کاشانه مهر» میزبان خانم دکتر «ایرانی» اهل تبریز و شهروند کشور سوئد که در شهری نزدیک استکهلم، اداره ۳۰۰ معلول را به عهده داشت بود.
قرار بود این خانم پزشک تجاربش از مدیریت معلولین موسسه یادشده را در اختیار هیئتمدیره کاشانه مهر کاشان قرار دهد.
تجربههای این خانم دکتر برای گردانندگان موسسه، بسیار ارزشمند بود. طبق گفتهٔ میهمان، در سوئد، دولت موظف است؛ تمام نیازهای فرد معلول ازجمله خدمات توانبخشی، وسایل موردنیاز برای کاردرمانی، آموزش و حتی اشتغال معلولین را تمام و کمال برآورده سازد و همهٔ این موارد جزء وظایف تعریفشدهٔ دولت سوئد محسوب میشود و این موضوع برای حاضرین جلسه بسیار جالب و جذاب و البته در مقام مقایسه با شرایط ایران بسیار تأسفآور بود. در ایران سرانهٔ خدمات دولتی به معلولین خیلی ناچیز است و بخش اعظم فعالیتهای بهزیستی صرف بوروکراسی و یک سری فعالیتهای کلیشهای میشود که شاید اجتنابناپذیر هم باشد چون اعتبار قابلتوجهی در دسترس نیست.
این خانم دکتر که مسئولیت ۳۰۰ معلول از همهٔ طیفهای معلولیت (ذهنی، حرکتی، اختلالات رشدی) را بر عهده داشت، دربارهٔ نحوهٔ ادارهٔ مراکز و خانههایی که این معلولین در آنجا اسکان داشتند میگفت: دولت سوئد برای هر معلول مساحت ۲۵ مترمربع اختصاص داده است که بسته به نیازهایی که معلول دارد، هزینههای هر فرد معلول متغیر است. حتی اگر خانوادهای بخواهد خودش نگهداری فرزند معلولش را به عهده بگیرد، دولت فرد معلول را به عنوان کارفرما تلقی میکند و مادر را به عنوان کارمندی در نظر میگیرد که حقوقبگیر فرزندش هست و چهبسا اگر مادر وظایفش را به خوبی انجام ندهد، بازرسهای ویژه با گزارش به دولت، آن عضو خانواده را شایسته نگهداری نمیدانند و فرد معلول را به مراکز نگهداری معلولین میسپارند.
یکی از اعضای هیئتمدیره از فعالیتهای نیکوکارانه و خیرین پرسید که مهمان موسسه بهوضوح پاسخ داد که چنین مواردی که در ایران به چشم میخورد، بههیچعنوان وجود ندارد؛ یعنی مؤسسات خیریهای که بهوفور در ایران وجود دارند، خیرین قابلتوجهی که در همهٔ زمینهها معمولاً کمکهای چشمگیری دارند، بههیچعنوان در کشور سوئد دیده نمیشود و تخصیص بودجه و کمکهزینه مالی به خانوادهٔ معلول برای نگهداری معلول جز وظایف دولت محسوب میشود.
با این مقدمه، در ایران با این همه منابع و ثروت، سرانه کمک به هر معلول ــ با هر وضعیتی که داشته باشد ــ ماهانه ۵۰ هزار تومان است که پرداخت همین مبلغ ناچیز هم باید بعد از ارائهٔ کلی مدرک و گواهی و نامهٔ پزشک متخصص و تشکیل کمیسیون پزشکی و رعایت انواع و اقسام بوروکراسیهای رایج در ادارهها صورت میگیرد. با این وصف «عزتنفس» معلول و خانوادهاش زیر بار سنگین چنین بروکراسی اجتماعی و اداری له میشود.
قصد این نوشته، نه مقایسه تخفیفی وضعیت دو کشور و دو جامعه متفاوت است و نه خدای ناکرده نفی خدمات خیریه است. بلکه نوعی تلاش برای پذیرفتن وضعیت موجود و استفادهٔ بهینه از پتانسیل خیرین برای حمایت از جامعه معلولین و بیش از آن، حمایت روانی خانوادهٔ معلول از وضعیتی است که ناگزیر به تحمل آن است.
در شرایطی که برای سیستم فعلی کشور امکان ندارد که حمایت مالی بهتر از وضعیت موجود فراهم کند، تیتروار چند پیشنهاد عملی برای خانوادههای معلولین و سایر افراد اجتماع که بهنوعی حتی در کوچه و خیابان با این افراد مواجه میشوند ارائه میشود تا دستکم از لحاظ معنوی، حمایت روانی لازم در جهت ارتقا بهداشت روان معلول و خانوادهاش محقق شود:
١- مادرانی که صاحب فرزند معلول هستند، بهشدت در معرض ابتلا به «سندرم فداکاری» هستند. به نحوی که خود را از تمام لذتهای زندگی محروم میکنند و همهٔ وقت خود را وقف فرزند خود میکنند که در این خصوص باید آگاهیبخشی صورت بگیرد تا ساعاتی از شبانهروز، از فرزند معلول فاصله بگیرند و به تجدید قوای روحی و روانی خود بپردازند.
٢- اگر معلولی را در مسیر عبورتان مشاهده کردید، بههیچعنوان به او خیره نشوید که سنگینی این نگاه برای معلول و همین طور خانوادهاش بسیار آزاردهنده است.
٣- اگر از اطرافیانتان فرد معلولی میشناسید یا به صورت عبوری با فرد معلولی مواجه شدید، عاجزانه درخواست میشود، مراتب شکرگزاری خود از سلامتیتان را بلندبلند جلوی فرد معلول و خانوادهاش بر زبان نیاورید و نمایش ندهید.
۴- یادمان باشد که همدلی با فرد معلول و یا خانواده وی که مبتلا به یک رنج دائمی هستند، باید بسیار با دقت صورت گیرد و مبادا به قصد همدلی و همیاری ضربههای مهلک تحقیر را بر بدنهٔ عواطف و روان فرد معلول و خانوادهاش وارد سازید.
یعنی یه خونوتده معلول فرصت میکنه این مطلبو بخونه؟؟؟!!!!