کاشان نیوز – کیارش اقتصادی : بازیآباد، جورواژه ای است؛ که زوج هنرمند، هادی کمالی مقدم و مینا بزرگمهر جور آوردهاند؛ در پی سفرها و نشستهای آموزآباد ( آموزش و آبادگری) و نامهای گوناگونی که با آباد سرهم و درست میکردیم.
بازی در اینجا به هنرهای نمایشی اشاره دارد و آباد نشانگر احیا و سرزندگی در جریان به روز زندگی است.
آنگونه که از محمد علی (زین الدینی میمند) آموختم، آبادی به جایی میگویند که مردمی در آن به زندگی میپردازند. مثلا در زمستان، ییلاق که خالی از مردم است، آباد نیست و تابستان که در آن جمع شوند آباد میشود.
در جریان احیای یا آبادانی بناها و بافت های تاریخی هم تلاش در این است که جریان زندگی انسان در آنها به راه افتد.
اما باززنده سازی بسیاری از رفتارها برای مردم عادی آسان یا بپذیرفته نیست؛ اینگونه است که هنرنمایشی ممکن است به کار آید.
نقش پذیری بازیگر این امکان را به او میدهد که خارج از عرف و عادت ( اما در چهارچوب اصول اخلاقی آن جامعه) بپوشد و چهره پردازی و رفتار کند و اینگونه میراث معنوی و زندهای، همخوان با بنا یا باقت تاریخی را زندگی کند.
بنابراین بازیگران با امکان نقش پذیری خود به عنوان پیشروان و آسانسازان صحنهی آبادگری در کنار جامعه بومی و مسوولین جای میگیرند.
آنها توان و زمان خود را همزمان در هنرنمایش و نیاز آبادگری یکپارچه و یک تیر دو هدف میکنند.
از سوی دیگر تفاوت آنها با دیگر همکارانشان در هنرهای نمایشی، در مفید بودن آنها و کارگشایی شان در جریان زندگی است؛ چرا که کارهایشان نمایشی نیست و واقعی است. هنر نمایش در اینجا کاتالیزوری است که جرأت و غلوی را پدید میآورد که مردم و احیا گران عادی شاید به آن پا نگذارند.
همچنین این بازیگران که پیشروان تجربه احیای رفتاری فراموش شده در بافت یا بنای تاریخی هستند، همچون پژوهشگران یا دیدبانان، بررسی زندهی میزان عملی بودن و پایش ظرافتها را نیز رقم میزنند.
اما بازیگران هنرهای نمایشی، به فکر درآمد هم هستند؛ پس در اینجا هم رویکردی دنبال میشود که دریچهی درآمد آنها فراهم شود. این درآمد ممکن است با حمایت مالک یک بنای تاریخی، مسوولین شهری یا انجام شغلی درآمدزا در بازیآباد به دست آید.
به هر حال این نوشته درآمدی است برای گفتگو یا تجربه ای تازه.
تجربهی بازیآباد در خانه کشمیری شیراز
هنرآموزان بازیگری پس از دورهی آموزشی 10 روزه، روز آخر را زیر نظر استادانشان در این خانه زندگی چند دهه قبل را با نقشی که به خود بخشیدند، ساعتها بداهه وار بازی کردند و همزمان به امور خانه نیز میرسیدند
در دنیای نمایش این گونه تجربه ها شده است و یک نمونه اش نیز تآتر پداگوژیا می باشد که می توان گفت اتر پداگوژی یک گفتگوی دو جانبه است. یک پداگوژیست باید گروهی فکر کند. او باید دیدی انتقادی نسبت به گروهش و کار گروهش داشته باشد و با داشتن تسلط کافی بر مشکلاتی که ممکن است در طول تمرین یا اجرا پیش بیاید آگاه باشد. یک پداگوژیست درارتباط با کودکان باید توانایی ارائه بازی های کودکانه رانیز داشته باشد تا بتواند با آنها وارد بازی شود. کار او در ارتباط با زیبایی شناسی و پرورش زیبایی شناسی است. او باید از آموخته های بازیگری و کارگردانی بهره بگیرد. در ضمن بر نوع رفتارش با گروه هدف آگاه باشد. او باید با شناخت کافی از گروه نحوه برخورد با آنها را مشخص کند و چگونگی رسیدن به هدف را طبق حساسیت های گروه برنامه ریزی کند تا هم ارتباطی صحیح و انسانی شکل بگیرد و هم گروه او را با شور و انرژی همراه کند با این شیوه می توان به هدفی که دوستان دارند بیشتر رسید در کنا آن به قابلیت های نمایش های ایرانی و آموزه های بازی های کدکانه نیز رجوع کنید هیچگونه نمایش ایرانی نیست که در کنار سرگرم سازی اصل مهم و برتر همه ی نمایش های دنیا اموزش نداشته باشد... امیدوارم تلاش خستگی ناپذیرشان پایدار باشد
بسیار عالی