کاشان نیوز-جابر تواضعی: یکی کمربند میفروشد و یکی باتری. یکی دستبند، یکی جوراب. یکی «کس نخارد پشت من» و یکی بادکش. آن یکی چراغ قوه و آن یکی کمربند. این می رود و آن میآید. خیلی وقتها صداشان درهم میپیچد و اعصاب آدم را سوهان میکشد. هیچکدام هم حاضر نیستند کوتاه بیایند. برای کسی که از شلوغی و ترافیک روی زمین به اجبار خودش را به شلوغی و فشار تحقیرآمیز مترو رسانده، تحمل این بازار مکاره طاقت فرسا است. مخصوصاً وقتی با وجود شلوغی به زور راهی میان جمعیت باز میکنند و از کارشان کوتاه نمیآیند.
حضور آنها از جنبههای مختلف اجتماعی یک معضل به حساب میآید. ولی پیش نهاد میکنم یک بار هم از زاویه دیگری به آنها نگاه کنید؛ اینکه همهشان چیزی برای عرضه دارند، دنبال راه مناسب برای عرضه میگردند و در کارشان دنبال راههای بدیع و تازه میگردند.
قیاس معالفارق است؛ اما آنها در عین بیاعصابی و خستگی به من یادآوری میکنند که اولاً من هم باید همیشه در شرایط سخت هم باید کاری برای انجام و حرفی برای گفتن داشته باشم. ثانیاً باید راه مناسبی برای ارائه و عرضه حرفم و محصولم پیدا کنم. یک دانشجو یا علاقهمند رشته بازاریابی با دقت در حرکات، رفتار و استراتژی آنها میتواند به نتایج خوب و جدیدی درباره مباحث تئوریکی که دنبال می کند، برسد.
محصول من لزوماً قرار نیست یک چیز مادی و عینی و ملموس باشد. میتواند نحوه تفکر من باشد نسبت به خودم، خدا و همه آدمهای دور و برم. اینکه آنها را دوست داشته باشم یا اینکه چهقدر دوست داشته باشم. این درخت محصولات من اگر بار بدهد، به وقتش شاخهاش خم میشود و محصولش را در اختیار خودم و دیگران میگذرد. ممکن است توی همان مترو بار بدهد و بشود راهی که توی شلوغیها بدون غُر برای جورابفروش باز میکنم. یا بشود صندلیای که در عین خستگی و دردِ پا به بغلدستیام تعارف میکنم. دیگر اینکه یاد میگیرم برای حرفی که دارم بازاریابی کنم تا بتوانم بارم را و محصولم را و فکرم را بیشتر و بهتر به دیگران عرضه کنم.
من دارم از جهان هستی بهره می برم. اما قرار نیست این رابطه یکطرفه باشد و من فقط گیرنده و مصرفکننده باشم. به گمان من مفهوم واقعی «زکات» اینجا متجلی میشود؛ اینکه من هم به تناسب بهرهای که از زندگیام میبرم، به شکرانهاش چیزی را به جهان هستی برگردانم. اگر به چیزی به اسم «برکت» معتقد باشیم، بعد از مدتی کادوی این زکات، اینبار با نام «برکت» و با رزونانس و تشدید بیشتری به خود ما برمیگردد.
اجتماعی , اخبار , یادداشت
درسهایی که از مترو آموختم
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=66302
نظرات
دیدگاه شما لغو پاسخ
آخرین ارسال ها
-
نوروز باستانی و جشن رپیدونگاه بر دوستداران آسمان فرخنده باد
-
افزایش ۴۵ درصدی نرخ حمل و نقل عمومی در کاشان
-
پاسخ به سوالات بی جواب متقاضایان مسکن ملی کاشان وظیفه کیست
-
پایان جولان موتورسواران در بازار سنتی کاشان
-
محمود فیلسوفی، همنورد افقهای دور شد
-
آران و بیدگل با یکپارچه کردن مشارکت کنندگان احاطه خود را بر منطقه فرهنگی کاشان ثابت کرد
-
در مشهد اکسسوری آشپزخانه از کجا بخریم
-
در حکم بدوی دادگاه نهادههای دامی ۳ سال و ۵ سال زندان صادر شد
-
علت قطع برق گسترده در کاشان شکستن درختان بود/ چرا درختان برف روبی نشدند
-
بیشترین بارندگی استان اصفهان در کاشان ثبت شد
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
نوروز باستانی و جشن رپیدونگاه بر دوستداران آسمان فرخنده باد
-
افزایش ۴۵ درصدی نرخ حمل و نقل عمومی در کاشان
-
پاسخ به سوالات بی جواب متقاضایان مسکن ملی کاشان وظیفه کیست
-
پایان جولان موتورسواران در بازار سنتی کاشان
-
محمود فیلسوفی، همنورد افقهای دور شد
-
آران و بیدگل با یکپارچه کردن مشارکت کنندگان احاطه خود را بر منطقه فرهنگی کاشان ثابت کرد
-
در مشهد اکسسوری آشپزخانه از کجا بخریم
-
در حکم بدوی دادگاه نهادههای دامی ۳ سال و ۵ سال زندان صادر شد
-
علت قطع برق گسترده در کاشان شکستن درختان بود/ چرا درختان برف روبی نشدند
-
بیشترین بارندگی استان اصفهان در کاشان ثبت شد
جالب بود...