کاشان نیوز -محبوبه قدیریان: سال گذشته همین موقعها بود. برای دیدن باغموزه دفاع مقدس در تهران رفته بودم که دسترسی به آن از طریق متروی حقانی آسان است.
محوطه بسیار وسیعی همراه با باغی سرسبز که گویی میخواهد زنده بودن همیشگی شهدا و رزمندگان دفاع مقدس را بیان کند.
نمایشگاه کتابی هم در مسیر بود از خاطرات شهدا و جانبازان و….. خود موزه شامل ۸ تالار مختلف است. یک تالار پروانهها که عکس و تندیس و لوازم شهدا در آن بود، و برای بازسازی بسته بود. ۷ تالار دیگر هم هر یک به نامی بودند و شرایط و موقعیتهایی از ایران و جنگ تحمیلی را با تکنولوژیهای روز و به طرز جذاب و موثر، تامل و احساسبرانگیز نشان میدادند.
تالار اول درباره ایران بود و معماریهای درخشان آن. از جمله مسجد آقابزرگ خودمان و سایر هنرها و شکوهمندیهای فرهنگ ایرانی اسلامی، در تالار بعدی وارد کوچه پسکوچههای شهرهای مرزی میشدی که صدای بمباران و هواپیما و آژیر خطر نیز فضا را واقعیتر میکرد. مغازههایی که شیشهشان شکسته بود و تمام وسایلش به هم ریخته بود در اثر بمباران، کلاسهای درسی که تخریب شد، نخلی که شکسته بود… .
راهنما گفت: در جنگ ۱۸۸ هزار نفر ایرانی شهید شدند! آدم در بهت و حیرت میماند از این همه بیرحمی و ددمنشی و در اندوه و اشک فرو میرود از تصور رنجهایی که بر این مردم رفت و داغی که دیدند.
فکر میکنم همین تالار اسمش حیرت و حقانیت بود و وجهتسمیهاش هم این بود که با شروع جنگ توسط صدام همه در حیرت مانده بودند؛ چرا که تازه از فعالیتهای مربوط به انقلاب فارغ شده بودند و ناگاه همچنین جنگی تحمیل شده بود.
در همین تالار صحنه پارهکردن قرارداد شورای امنیت درباره حریم مرزی ایران و عراق توسط صدام نشان داده میشد که پس از آن به ایران حمله میشود. صدام میگوید که در عرض ۳ روز تهران را اشغال میکند! یکی از تالارها هم پالایشگاههای جنوب را درست کرده بودند که نشان بدهند که دشمنان چگونه با هدف قراردادن زیربنای اقتصادی کشور این پالایشگاهها را منفجر میکردند.
در یک جا هم دو اتاق درست کرده بودند که یکی سرد و دیگری گرم بود. برای نشان دادن شرایطی که رزمندگان در نقاط مختلف همچون کردستان و غرب و جنوب سپری میکردند که آن هم ایده جالبی بود که باعث میشد آدمی بهتر تخیلش را به کار اندازد و آن شرایط سخت و صعب را درک کند.
در جایی هم بر روی دیوار بازماندههایی از کودکان مثل کفشها و عروسکها و… را به صورت نقش برجسته به نمایش گذاشته بودند و تعداد کودکانی که در جنگ جان خود را از دست دادند… .
در چندجا قطعنامههای سازمان ملل را بر دیوار حک کرده بودند. اولین قطعنامه را طوری کشیده بودند که نشان میداد تماما به جانبداری از عراق بوده و توسط امام خمینی(ره) پذیرفته نشده، و آخری هم که قطعنامه ۵۹۸ بود.
در این جنگ حتی ذرهای از خاک ایران از ایران جدا نشده بود. در تالاری خاک شهری را که اولین حمله آن شده بود را فیروزه و زراندود کرده بودند و برای نشاندادن ارزشمندی آن به نمایش گذاشته بودند. و این در نوع خود جالبتر مینماید وقتی شما به بیکفایتی شاهان چند قرن اخیر ایران از جمله قاجاریه بیندیشید که چگونه ایران در اثر نادانی آنها مدام کوچکتر میشد. عملیاتهای مختلف را با فیلمها و نوشتههایی بر تالاری نمایش داده بودند که عملیات ثامنالائمه برای شکست حصر آبادان، عملیات بیتالمقدس برای آزادسازی خرمشهر و عملیات والفجر ۸ از مهمترین آنها بود که امام خمینی(ره) گفته بود خرمشهر را خدا آزاد کرد… .
جایی نیز بر روی پلهها وسطوح شیشهای راه میرفتیم که در زیر شیشهها سیمهای خاردار و مینهایی را بازسازی کرده بود. مینها به فواصل کم کار گذاشته شده بودند. تصور میکردم که رزمندگانی که از این مکانها عبور میکردند، چه شهامت و غیرتی داشتند.
نوشته بود بعد از جنگ حدود ۳۵۰۰ نفر با مینها کشته شدند! در جایی هم نشان میداد که اسم خیابانهای بسیاری در استانها به نام شهیدان است و تعداد شهیدان در هر استان را در کنارش ذکر کرده بود که نشان میداد اصفهان بیشترین شهید را داشته و هرمزگان با حدود ۹۵۰ نفر کمترین را. چشمم خورد که استان فارس هم با حدود ۱۲۵۰۰ شهید تعداد شهیدان زیادی داشت و استان سیستان و بلوچستان هم با حدود ۱۱۰۰ نفر جزو کمترینها بود.
در جایی تصویرهایی از آزادگان را نشان میداد که آنها هم تاثیرگذار بودند. مادری فرزندش را در آغوش کشیده بود یا اتوبوس آزادگان میآمد. در جایی هم عاقبت صدام را نشان میداد که به چه حال زاری دچار شده بود و نتیجه ظلم خود را دید. در عکسی هم یک سرباز آمریکایی عراقیالاصل را نشان میداد که پدر ومادرش توسط حکومت صدام کشته شده بودند و خواسته بود که اولین کسی باشد که جسد صدام را در دستانش میبیند. در جایی هم صحنه تشییع پیکر امام خمینی(ره) را نشان میداد که راهنما آن را با وضعیت صدام مقایسه میکرد. در همین مکان جماران و صندلی امام و پارچه سفید رویش نیز بازسازی شده بود.
در مسیر، از درب مترو حقانی تا موزه، مسجد بازسازی شده خرمشهر را و خودروهای شهیدان هستهای را در پارچههای سپیدی پوشانده شده میبینید و پایینتر محوطهای پر از درختان و گیاهان متنوع همیشه سبز که خیلی از آنها دارویی هم هستند. آن طرفتر آبنمایی نیز هست که به هنگام شب بسیار دیدنی است.
به نظرم این باغ موزه خیلی حرفها و نکتههای باریکتر ز مو داشت که دوست دارم باز هم و بازهم بروم و البته بخوانم تا درک و دریافت درست و بهتری را از این جنگ داشته باشم. خصوصا برای ما که فرزند این زمانهایم آشنایی با این نقاط حساس و نزدیک و پیامدار تاریخمان ضرورت دارد و برای وقتهایی که دل آدمی میگیرد از این دنیای خاکی، آنجا بهانه خوبی است برای همنشینی با هستان آسمانی و سرودن صفای اشک…
دیدگاه شما