کاشان نیوز-علی مقدم: سالهای دور در شهری دورتر مسئولیتی داشتم یک ماشین کمپرسی اینترناش آبیرنگ هرروز صبح نالهکنان از روبروی پنجره اتاق کارم رد میشد. کمکم به عبور این ماشین و ریپ زدن و نالهاش عادت کرده بودم تا اینکه چند روزی بود دیگر خبری از آن نشد و من که به او عادت کرده بودم از یکی از همکارانم سراغ ماشین اینترناش آبی را گرفتم. فوری جواب داد سیفالله شنی را میگویی؟!
گفتم نمیدانم اسم رانندهاش چه بود یک ماشین اینترنتش آبی …
همکارم گفت: بله خوب همین یک اینترناش بیشتر توی شهر باقی نمانده و راننده آن سیفالله شنی بود…
گفتم: بود؟… سیفالله شنی
همکارم گفت: خدابیامرزدش چند روزی است عمرش را به شما داده گفتم: فامیلش چی بود؟ گفت فامیلی اصلیاش چیز دیگری است اما معروف است به سیفالله شنی… و ادامه داد سیفالله با اینترناش آبی قدیمی تقریباً برای تمام خانههای این شهر شن و آجر و مصالح برده است این اواخر که دیگر مثل ماشینش پیرو خسته شده بود خیلی وقتها پیش میآمد که وقتی برای صاحبکاری شن میبرد و قرار بود در کوچهای بنبست تخلیه کند از سر میرفت توی کوچه و اهرم کامیون را میکشید و شن را کمپرس میکرد وقتی میخواست از کوچه خارج شود میدید یک نفر پشت ماشینش شن خالی کرده! از ماشین پیاده میشد و دست برداد و فریاد و فحش و ناسزا میگرفت که کدام فلان شده پشت ماشین من شن خالی کرده مگر شعور ندارید که اینجا محل عبور مردم است من حالا چه جوری از این کوچه بیرون بروم و…
خلاصه هر بار هم بیلی که همیشه کنار کمپرسی جاسازی کرده بود را برمیداشت ماشین شن را وسط کوچه پخش و پار میکرد و از رویش رد میشد و میرفت و باز روز دیگر همین ماجرا تکرار میشد تا اینکه مردم شهر اسمش را گذاشتند سیفالله شنی!
ماجرای سیفالله شنی و پدر و پسر جهادگر!
این روزها که ماجرای ایجاد گودال عمیقی برای احداث پارکینگ در خیابان امیریه و تصمیم به پر کردنش را شنیدم به یاد سیفالله شنی مرحوم افتادم.
ماجرا ازاینقرار است که مثل همیشه پدر و پسر جهادگر! شب که دورهم نشسته بودند خبر میرسد خیابانی که زمانی پدر بدون رعایت اصول فنی ساخته، نشست کرده و چالهای چندمتری وسط خیابان ایجادشده همانجا زوج جهادگر تصمیم میگیرند که فردا لودر و بولدوزر و کمپرسیها را بیاورند و خیابان امیریه را آنقدر بکنند تا بشود ماشینهای خلقالله را در آن پارک کرد وقتی مثل همیشه با اعتراض برخی از اعضای شورا روبرو میشوند هیئتیها و مردم را سپر میکنند تا شورا را مجاب کنند اعتراضی نکند و درنهایت مصوبهای نیمبند از شورا میگیرند. این طرح مثل بسیاری از کارهای جهادی (که بهمرور شرح آن خواهد رفت) بدون مطالعه و داشتن طرح مطالعاتی و طرح توجیهی و برنامهوبودجه آغاز میشود و در اولین قدم با اعتراض کسبهای که آنجا مغازهدارند روبرو میشود که شهردار جهادی برای خواباندن اعتراض آنها برای تمامی کسبه فعال خیابان امیریه در خیابانهایی دیگر مغازه اجاره میکند و نزدیک به یک سال است که هرماه از جیب مبارک شهروندان میلیونها تومان اجاره آن مغازهها پرداخت میشود و همچنان این گودال بلاتکلیف مانده است.
تا اینکه هفته گذشته پدر و پسر شبی در خانه نشستهاند که تصمیم میگیرند این گودال را پر کنند و لذا فردای آن شب به شورا میگویند این چاله باید پر شود، این بار کارشناسان! خود را بسیج میکنند که همراه آنها به شورا بروند و استدلال کارشناسی بکنند که این کار مقرونبهصرفه نیست و مثلاً در دنیا برای هر پارکینگ ۲۵ میلیون تومان هزینه میشود و برآورد ما این است که برای این پارکینگ باید برای هر ماشین ۱۰۰ میلیون هزینه کنند و…
خلاصه شورا با فشار شهردار راضی میشود که این چاله پر شود و درنهایت مصوبه پر کردن چاله را به شهرداری میدهند و جالب اینکه پدر جهادگر زیر مصوبه مینویسد من مخالف آن هستم.
اینجاست که آدام یاد سیفالله شنی خدابیامرز میافتد، پدر و پسر یکشبه تصمیم میگیرند خیابانی را ۷-۸ متر گودبرداری کنند بعد از کلی خسارت و اجاره دادن برای مغازههایی که تعطیلشده است و زحمت برای تردد شهروندان و کلی پز جهادگری دادن و دادوفریاد کردن حالا بیلشان را دست گرفتهاند و میخواهند گودال را پر کنند!
ولی یک تفاوت اساسی این پدر و پسر جهادگر با سیفالله شنی ما دارد اگر سیفالله شنی بهاشتباه ماشین شن را پشت سرخود خالی میکرد نهایتاً پس از سروصدایی که راه میانداخت یک ماشین شن را پخش و پار میکرد و بعد آن شن را میشد جمع کرد و دوباره بهعنوان مصالح مصرف کرد و درمجموع ضرر و زیانی به کسی وارد نمیکرد و تازه موجبات خنده و تفریح خلقالله را هم فراهم میکرد. هرچند این پدر و پسر جهادگر هم موجبات خنده و تفریح شهروندان کاشانی را فراهم کردهاند ولی هزینه این تفریح بسیار زیاد و جبرانناپذیر است.
اولاً هر مترمکعب گودبرداری را باقیمتی غیر کارشناسی و حدود دو برابر به پیمانکاری دادهاند و ثانیاً میلیونها تومان هزینه اجاره کسبه را در این مدت طولانی پرداختهاند و درنهایت الآن باید این گودال از کف تا سطح با مخلوط مناسب پر و کوبیده شود که هزینهای هنگفت دیگر در پی دارد همچنین ماهها اخلال در ترافیک شهر ایجادشده و از همه مهمتر اینکه شخصیت و شانیت شهروندان به سخره گرفتهشده است که برای این هیچ قیمتی نمیتوان متصور شد.
حال در ماجرای سیفالله شنی و پدر و پسر جهادی سؤالهای اساسی همچنان بیپاسخ میماند سؤالهایی که همچون صدها سؤال دیگر که در طول این سالها پرسیده شده و امیدی به پاسخ آن از طرف شورا و شهردار نمیرود.
هزینه اینهمه خسارت و ریختوپاش و بی مدیریتی را چه کسی باید پرداخت کند؟ شورا؟ شهرداری؟ پدر و پسر؟ یا…
فعلاً این هزینه و تمام هزینههای بی مدیریتی و تصمیمات اشتباه و غیر کارشناسی آقایان شورا و پدر و پسر از جیب شهروندان نجیب و پرحوصله پرداخت میشود باشد تا مدعیالعمومی پیدا شود و از حقوق شهروندان دفاع کند.
الکی نظر ندید این بنده خدا اول که شهرضایی بود بعد هم تو هیچ ارگانی نبود در جوانی کمپرسی داشت بعد هم راننده تاکسی بود آدم شوخی بود الکی مردم را قضاوت نکنید چون این آدم را من کاملاً میشناختیم خدا بیامرزدش
راست گفته اند قدیمی ها: خلایق هرچه لایق. لیاقت مردمی که بالاترین رای را به این پدرجهادی دادند همین است. نکته دردناک ماجرا اینجاست که حامیان این آقایان نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که هزینه این قبیل دسته گلها را باید خودشان پرداخت کنند.
چقدر مردم را ...[حذف توسط مدیر سایت] میدانند.
متاسفانه همین سیف اله شنی ها هستند که با اسامی مستعاری مانند محمد باقر، محمود و... کل کشور را با تصمیمات پر از خطا، بی برنامه و فاقد توجیه اقتصادی خود با بحرانهای بزرگ مواجه می کنند.
درود برشما نویسنده گرام