مهدی عموزاده بیدگلی
نخست) شغلِ من خبرنگاری نیست. میتوانست باشد. میشد همان زمانی که در رشتهای مرتبط با خبرنگاری در دانشگاهِ علامه طباطبایی پذیرفته شدم، قیدِ آموزشوپرورش و دانشآموزانِ شهرم را بزنم و به دنبالِ سرنوشت قدم در راهی بگذارم که آیندهای نامشخص و پر از ابهام داشت. میتوانستم روزنامه نگار شوم. شغلی که اگرچه خستگی و درد و تلخیهای فراوان در پسِ چهرهی خستگیناپذیرِ آن نهفته است، اما شوق و ذوقِ آن همواره در من موج میزند. زندگیِ خبرنگاری قصهی جن و پری نیست. کارد که به استخوان برسد، ذوق و شوق و علایق که هیچ، آدم از همهچیزش سیر میشود و این وضعیتی است که در حالِ حاضر برخی خبرنگاران دچارش شدهاند و با این همه باز هم دوستش دارند؛ به هزارویک دلیل. من هم هنوز خبرنگاری را دوست دارم.
دوم) ۱۷ مرداد، روزِ خبرنگار، یادآورِ حماسهآفرینیِ آنهایی است که بقای حقیقت را به بقای خود ترجیح میدهند. خبرنگاران چشمهایی هستند که مراقبِ همهچیزند و اگر نباشند دیری نمیپاید که اثری از دیگران برجای نخواهد ماند. به قول فرخی یزدی: مبادا روزی نامِ ملتی به خاطرِ آشفتگیِ اصحابِ قلم از (قلم) بیفتد.
سوم) همین امروز اگر بر سر یک گذر بایستید و از رهگذران مسائل و مصائبِ خبرنگاران را بپرسید، در ابتدا عدهی زیادی به دلیل تصویری که در این سالها از خبرنگاران ساخته شده، حاضر به پاسخگویی نمیشوند و اقلیتی هم به برخی مسائلِ مگو و مپرس میپردازند و ممکن است بعضیها هم به مسائلی مانندِ عدمِ امنیتِ شغلی و سختیِ کارِ آنها اشاره کنند. خبرنگاران مظنونِ بالفطرهاند. از آنجا که ماهیتاً خارِ چشم و استخوانِ گلوی بعضیهایند. از آنجا که شاهد و ناظر و راویِ مطالب و موضوعاتی هستند و یا حداقل باید باشند که عدهی قلیلی نمیخواهند کسی آنها را ببیند و بشنوند و بفهمد، ناخودآگاه در معرض اتهامند. کارِ خبرنگاران نشرِ حقایق است، نه اتهامزدن. کسانی که مدام اتهام میزنند، فقط و فقط لباس ِخبرنگاری بر تن دارند.
چهارم) مسئولانِ ما فقط وظایف رسانهها را مطرح کردهاند، ولی از این مسئله که مسئول چه وظیفهای در قبال اهالی خبر و رسانه دارد میگذرند. این نکته در بسیاری از مطالبِ سایتها و مصاحبههای تعدادی از مسئولانِ محلیِ منطقهی کاشان و آرانوبیدگل نیز دیده میشود. واقعیت این است که در جامعهی ما مردم به شیوهی حاکمانشان زندگی میکنند. هرگونه زمامداران حرکت کردند، مردم نیز همانگونه رشد و حرکت میکنند. کوبیدن بر طبلِ منیت و خودبزرگبینی، شعلهورکردن آتشِ نفاق و اختلاف… اینها اموری هستند که در منطقهی ما از بالا و از جانبِ برخی از افراد مغرض به جامعهی ما القا میشوند و متأسفانه در بسیاری از اوقات از ابزارِ رسانه و رسالتِ خبرنگاری برای رسیدن به این اهداف سواستفاده میشود که برای جامعه و منطقه سرانجامی جز از دسترفتن فرصتها و پشیمانی ندارد.
آخر) نکتهای که در نگاه یکی از خبرنگاران مشهور قرن بیستم با کنکاشی از اخبار متداول جنگ مورد توجه قرار گرفت، نگاهِ آگاهانه به قسمتِ تاریکِ جنگ و بر اجتماعیاست که آتش و باروت از انسان جز مشتی گوشتِ دریده از هم و لاشههای خونآلود و کبود چیزی برجای نمیگذارد. این پیامِ جنگ است. افروختنِ آتشِ جنگ سادهترین کاریاست که برای انهدامِ یک تمدن و یک فرهنگ میتوان انجام داد. اما مهمتر و خطرناکتر از آن، افروختنِ آتشِ نفاق و اختلاف است که با هدف قراردادنِ اندیشه و فرهنگ یک ملت زمینهی نابودی خاموشِ آن را فراهم میکند. هوشیار باشیم گفتارمان، کردارمان و نوشتههایمان دراین راستا قرار نگیرد. ما در مقابل آیندگان مسئولیم.
دیدگاه شما