کاشان نیوز ــ امیرحسین ایزدپناه:
شناسنامه:
فیلم «چ»، آخرین ساختهی «ابراهیم حاتمیکیا»، کارگردان سرشناس کشورمان، داستان ۲ روز زندگی شهید «مصطفی چمران» در مردادماه ۱۳۵۸ خورشیدی، در کوران اتفاقات موسوم به «غائله پاوه» را روایت میکند. روزهایی که چمران (به عنوان معاون نخست وزیر وقت)، به همراه «تیمسار فلاحی» (فرماندهی وقت نیروی زمینی ارتش)، و چند نفر همراه، عازم پاوه شده تا به نیروهای انقلابی محافظ شهر پاوه به سرپرستی پاسدار «اصغر وصالی» کمک کند.
در آخرین و سی و دومین جشنواره فیلم فجر، فیلم «چ» سیمرغهای جلوههای ویژه بصری، جلوههای ویژه میدانی، صدای فیلم، بازیگر نقش مکمل مرد (بابک حمیدیان، بازیگر نقش اصغر وصالی) و تدوین را دریافت کرد و یک سیمرغ طلایی (ملی) هم به عنوان جایزهی ویژه نگاه ملی به این فیلم تعلق گرفت.(۱) اما غیبت حاتمیکیا در مراسم اختتامیه جشنوارهی فیلم فجر، باعث شد تا گمانهزنیهایی در مورد ناراحتی ایشان به واسطهی برندهنشدن جوایز اصلی (بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه) مطرح شود. در آن روزها «حاتمیکیا» و «علی معلم» (سخنگوی هیات انتخاب جشنوارهی فیلم فجر) در چند نوبت درگیریهای کلامی رسانهای داشتند(۲) که البته به نظر میرسد در نهایت منجر به بیشتر مطرح شدن فیلم «چ» شد!
حاتمیکیا چند روز پیش از آن هم در برنامه «راز» شبکه ۴ سیما، انتقاداتی نسبت به «اصغر فرهادی» و «کمال تبریزی» مطرح کرده بود. (۳) بههرحال چون در این مطلب قرار نیست که به واکاوی شخصیت فردی یا هنری آقای حاتمی کیا بپردازیم، و اساساً نیتخوانی شخصیتهای حقیقی هم، صواب نیست، سخن در مورد کارگردان فیلم «چ» را کوتاه میکنیم.
نگاههای متفاوت منتقدان
نگاه منتقدان سینمایی کشور به فیلم «چ»، متفاوت و بعضاً متناقض بوده است. دستهای، این فیلم را ستایش کرده و آنرا نقطه عطفی در تاریخ فیلمسازی کشور در ژانر اکشن و حتی ورود حاتمیکیا به جایگاهی تازه در روند فیلمسازی وی دانستهاند. دستهای نیز نسبت به فیلم نگاه مثبتی نداشتهاند. انتقادات نسبت به فیلم بیشتر از منظر تاریخی و بعضاً هم از دید هنری مطرح شده است.
چمرانِ حاتمیکیا
مهمترین نکتهی کلی در مورد این فیلم، این است که در این فیلم، «چمران»ی متفاوت از «چمران»هایی که تا بهحال دیده و شنیده و خوانده بودیم، تصویر شده است. تا پیش از این، در باور عمومی، شهید چمران بیشتر به «چریک عارف» مشهور شده بود اما حاتمیکیا در این فیلم نگاه متفاوتتری به شهید چمران داشته است. خود حاتمیکیا در گفتوگو با ماهنامه «مهرنامه» اشاره کرده که مفصّل در مورد زندگی و اندیشههای دکتر چمران تحقیق کرده و برآیند این پژوهش را از دید خودش و با توجه به نیاز زمانه به تصویر کشیده است (نقل به مضمون). (۴) نکتهی جالب توجه دیگر، این گفتهی حاتمیکیا است که: «اگر سال ۱۳۸۱ قرار بود فیلم «چ» را بسازم، مطمئن باشید این فیلمی نمیشد که اکنون دیدهاید» (۵)
چمرانِ حاتمیکیا، چمرانی عاقل، متفکّر، اهل مذاکره، انساندوست، زندگیدوست، با تدبیر، صلحطلب، و آرام است، نه یک ایدئولوژیزدهی انقلابی. چمرانی که نهایت تلاشش را میکند که با شورشیانی که قصد اشغال پاوه را دارند مذاکره کند تا مردم آسیب کمتری ببینند.
حاتمیکیا در همان مصاحبهای که در بالا ذکر شد، تأکید داشته که شهید چمران در حال مصادره شدن از سوی عدهای بود و برای آنکه از مصادرهی چمران جلوگیری کند چنین تصویری از او را ارائه داده است (نقل به مضمون). (۶)
کیفیت بالای هنری
بیشتر کسانی که فیلم را دیدهاند، اذعان دارند که این فیلم از نظر به تصویر کشیدن صحنههای جنگی در سطح خیلی خوبی قرار دارد و شاید از این نظر در تاریخ سینمای ایران کمنظیر (یا بینظیر) باشد. اگر فیلم را دیده باشید شاید با من هم عقیده هستید که صحنهی سقوط هلیکوپتر، بدون شک، قشنگترین صحنهی جنگی ساخته شده در سینمای ایران تاکنون میباشد. سوای جلوههای ویژهی باکیفیت و صدای دالبی (که البته سینماهای کاشان متأسفانه هنوز قابلیت پشتیبانی خوب از آنرا دارا نشدهاند)، فیلم واجد یکسری دیگر از مؤلّفههای فیلمسازی خوب میباشد که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره خواهد شد.
کارگردانی که قضاوت نمیکند
یکی دیگر از ویژگیهای مثبت فیلم، شخصیتپردازی خیلی خوب حاتمیکیا است. یکی از شاخصههای مدرن فیلم خوب، عدم مطلقانگاری اشخاص و رویدادها و یکطرفه چیزی به مخاطب دیکته نکردن است. در فیلم «چ»، شخصیتهای حقیقی و حقوقی مختلفی وجود دارند که با وجود اینکه بین آنها، از نظر اندیشه و عمل، تفاوت و تعارض وجود دارد، ولی در این فیلم، هر کدام از قهرمانها اجازه پیدا کردهاند که حرف خودشان را بزنند و کارگردانِ با انصاف «فیلم» (و نه «کارگردانِ» با انصاف فیلم!) حرفها و مواضع آنها را از دید خودشان به ما رسانده و قضاوت را به عهدهی ما میگذارد. این مؤلّفه در فیلم «چ» در چندین مورد گفتوگوهای دوطرفهی بین شخصیتهای فیلم، دیده میشود که مصداقهایی از آن در بخشهای پسین خواهد آمد.
چمرانی که چمران نیست!
یکی از انتقادها به فیلم «چ»، خوب درنیامدن «چمران» است. یعنی چمرانِ حاتمیکیا شاید کاریکاتوری از چمرانِ واقعی باشد. (البته شاید هم به واقعیت نزدیک باشد. قضاوت با مخاطبان فیلم و میزان آگاهی آنها نسبت به شهید چمران است). به نظر میرسد، چمرانِ فیلم، کاریزمای لازم برای مدیریت یک بحران بزرگ را ندارد. میداندار اتفاقات جنگی فیلم، بیشتر «اصغر وصالی» است تا «چمران». این انتقاد بخشی از انتقاد بزرگ و اصلی نسبت به فیلم است: وفاداری به تاریخ.
وفاداری یا عدم وفاداری به تاریخ؛ مسئله این است!
شاید مهمترین انتقاد نسبت به فیلم «چ»، عدم وفاداری آن به تاریخ (به زعم منتقدین) باشد. در این بخش مشخصاً اشاره میکنیم به انتقادهای تند آقای «علی کشوری» (فرزند شهید کشوری) نسبت به فیلم «چ» که کار قضاوت در مورد روایت تاریخی این فیلم را برای ما سخت میکند. با توجه به اهمیت موضوع، بخشهایی از صحبتهای ایشان، عیناً نقل میشود:
«با وجود اینکه لیسانس تئاتر و فوقلیسانس سینما دارم، ذرهای از لحاظ ساختاری درباره فیلم «چ» صحبت نکرده و نخواهم کرد و فقط بحث محتوای فیلم را داشتم. آقای حاتمیکیا اگر میخواهید بر اساس مستندات تاریخ جنگ این کشور فیلم بسازید، بنده به عنوان فرزند شهید کشوری که در عملیات پاوه و در شکست حصر پاوه نقش مستقیم داشته، نه تنها اسمی از او در فیلم شما نشنیدم، بلکه تحریفی از اصل ماجرا دیدم.
شما تیمسار فلاحی (با بازی سعید راد) را یک آدم منفعل نشان دادید که وسط غائله پاوه با هلیکوپتر میرود و اینطور القا میشود که ایشان از جنگ فرار کرده. در این فیلم چمرانی هم ندیدم. وقتی ما از یکسری اسامی مثل چمران وشهید فلاحی و عملیات پاوه و.. استفاده میکنیم یعنی بر اساس اتفاقاتی که افتاده میخواهیم فیلم بسازیم. آقای حاتمیکیا چرا کاری میکنید که صدای من فرزند شهید کشوری که آدم شاخصی در آن زمان بود دربیاید؟
دل من و خانواده شهید کشوری و شهید شیرودی از این فیلم به درد آمده چون نامی از این افراد در فیلم چ برده نشد. مادربزرگم وقتی متوجه این فیلم شد به مرز سکته رسید. گفت کلی از من تحقیق کردند آن وقت نتیجهاش این شده؟
وقتی اثری سفارش صرف یک نهاد باشد و افرادی بگویند اگر چمران میسازی، باید نقش فلان ارگان را خیلی خوب نشان بدهی (حتی به قیمت اینکه نقش سایر ارگانها حذف شود) نتیجهاش همین میشود. من برای آقای حاتمیکیا ناراحتم که با این اعتبار، چشم بسته سفارش را انجام دادند.
کی باورش میشود که با یک صجبت امام (ره) پشت رادیو کسانی که تا بیخ گوش چمران آمده بودند بگویند خداحافظ ما رفتیم. وقتی قطعنامه ۵۹۸ تصویب شد تا سه ماه عراق همچنان به ایران حمله میکرد. چطور ممکن است کردهای آن زمان که با آن هجمه سراغ چمران آمده بودند به این سادگی بگذارند بروند؟
متاسفانه آقای حاتمیکیا به خودش این حق را میدهد که در نشست خبری فیلمش بگوید شهید کشوری جزو شهدایی بوده که بعد از جنگ شناخته شده. من دردم میگیرد این حرف را میشنوم. چون شهید کشوری قبل از اینکه انقلاب بشود با ارتش زمان شاه درگیر بود و ایشان را بردند ساواک شکنجه کردند و در سال ۵۸ ایشان در ماجرای کردستان و عملیات پاوه زخمی شد.
ایشان که آدم سینمایی و کارگردان هستند مگر سریال سیمرغ را ندیدهاند؟ یک قسمت این سریال به ماجرای پاوه اختصاص دارد و اتفاقا شخصیت چمران هم در آن حضور دارد. بروند ببینند این سریال چه چیزی نشان میدهد. سریال سیمرغ بر اساس مستندات ساخته شده و فیلم آقای حاتمیکیا براساس تخیلات.
نقش ارتش در این فیلم به عمد سانسور شده و من نمیتوانم از این مسئله بگذرم. آقای حاتمیکیا هوانیروز فقط نقشش در پاوه این بود که هلیکوپتر بفرستد آدم جا به جا کند که آن هم بخورد به کوه و کلی آدم از بین بروند؟ چطور میتوانید نقش ارتش را در این جریان ضایع کنید؟ خدا را شکر تاریخ جنگ همه چیز را ثبت کرده و ما با ساخت چنین فیلمهایی نمیتوانیم تاریخ را تحریف کنیم.» (۷)
این انتقادات و انتقادات مشابه، با واکنش آقای مهدی چمران، عضو شورای شهر تهران، و برادر شهید چمران، مواجه شد. ایشان (که از ابتدا در جریان ساخت فیلم چ قرار داشتهاند) در مراسم تقدیر از ابراهیم حاتمیکیا و عوامل فیلم «چ» که در تاریخ ۷ اسفند ماه ۹۲ در خانه موزه شهید چمران برگزار شد، در واکنش به این انتقادات چنین گفته است:
«باید تاریخ را درست بنگاریم و آن را صحیح به نسلهای آینده بسپاریم. در فیلم دیگری که سالها قبل ساخته شده بود، نشان داده شده بود که شهید چمران با یک آهو و چند نفر با یک جیپ وارد پاوه شدهاند در صورتی که این درست نیست. زیرا آن زمان پاوه محاصره بود و هیچکس حتی نفربر زرهی هم نمیتوانست وارد شهر شود. شهید چمران با هلکوپتر وارد شهر شد. در صحنه دیگر نشان میدهد که شهید چمران کشیدهای به یک رزمنده میزند که این صحنه هم اصلا یک شوخی است.
پاوه یک شهر مرزی است و در این شهرها نمیتوان ارتش مستقر کرد. در قبل از جنگ هم که حادثهای در این شهرها رخ نمیداد، ارتش در آنجا مستقر نبود و تنها یک پاسگاه وجود داشت بنابراین واقعیت این است که در آن زمان ارتشی وجود نداشته است که از این شهر دفاع کند. البته بعد از فرمان امام (ره)، ارتش و نیروهای زمینی به این شهر آمدند و در اینجا سوالی مطرح کردند که شهدای بزرگی چون شهید کشوری و شیرودی در فیلم نیستند! واقعیت این است که باید آنها در آن واقعه تاریخی حضور میداشتند تا در فیلم هم نشان داده شوند اما وقتی در واقعیت آنها در آن زمان آنجا نبودند، دلیلی ندارد در این باره تاریخسازی شود.
در این فیلم سعی شده بسیار به واقعیت نزدیک شویم البته فیلم «چ»، فیلم مستند نیست ولی بر مبنای واقعیت ساخته شده است.» (۸)
از کنار هم گذاشتن این سخنها، نمیتوان به نتیجهای قطعی رسید و بدون شک کسانی از ریز اتفاقات و اصل ماجراها خبر دارند که یا خودشان مستقیماً در آن جریان شرکت داشتهاند و یا به اسناد دست اول در این باره دسترسی دارند.
به زعم نگارنده (به عنوان یک مخاطب عادی سینما، که از بیرون به ماجرا نگاه میکند)، جایگاه تیمسار فلاحی و به طور کلی نقش ارتش و دولت موقت در فیلم کمی منفعلانه و متزلزل تصویر شده است. حالا اینکه این تصویر چقدر بر واقعیت منطبق است را باید با پژوهش بیشتر به دنبال پاسخش بود. حاتمیکیا البته در گفتوگو با مهرنامه، اتهام سفارشی بودن اثر را به شدت رد میکند.(۹)
مسئلهٔ مبهم تاریخی دیگر در مورد این فیلم، همراهان دکتر چمران در ورود به پاوه هستند. در «ویکی پدیا» به نقل از یکی از کتابهای انتشارات بنیاد شهید چمران، «عبدالکریم سروش» را نیز یکی از نمایندگان دولت موقت در سفر به کردستان و برای مقابله با احزاب کرد آورده است. (۱۰) اینکه این همراهی در پاوه بوده است یا نه را گذر زمان و تتبّع بیشتر در تاریخ نشان خواهد داد. همچنین خبرگزاری فارس در مطلبی که در مورد نجات پاوه کار کرده است، «ابوشریف» (عباس آقازمانی معروف به ابوشریف، یکی از فرماندهان اسبق سپاه پاسداران) را یکی از همراهان شهید چمران در ورود به پاوه نام برده است (۱۱)که بهرحال در این فیلم، این دو شخصیت حضور ندارند.
چمران یا مختار!؟
حاتمیکیا باید به برخی مخاطبان فیلمش این حق را بدهد که از او سوال کنند فیلم چمران را ساخته یا فیلم مختار را!؟ اگر مخاطب ویژهی «مختارنامه» بوده باشید، احتمالاً مثل بنده، در بخشهایی از فیلم «چ»، احساس کردهاید که «مختار» در مقابل دوربین ایستاده و مشغول صحبت است! باعث و بانی اصلی این سوءتفاهم، صدای خاص و خشدار آقای «عربنیا» است! به نظر من آقای حاتمیکیا میتوانست از یک بازیگر دیگر به جای عرب نیا استفاده کند یا حداقل صدای ایشان در فیلم را دوبله میکرد.
نقاط ضعف یا قوّت؟
در این بند ابتدا به صحنههایی از فیلم اشاره میشود تا بعد از آن در مورد مجموع این تصویرها جملاتی گفته شود. این صحنههای فیلم را در ذهن خود تداعی کنید:
*ابتدای فیلم و منع کردن دکتر چمران از کشتن الاغ (یا اسب) زخمی و بیان جملهی «کشتن، کار ما نیست»
*دکتر چمران، بدون لباس نظامی و با لباس عادی و رسمی وارد پاوه میشود. این موضوع حتی تعجب یکی از نیروهای محافظ شهر پاوه را هم به همراه دارد که: «چریک کت شلواری ندیده بودیم!» (نقل به مضمون)
*در چند جای فیلم در دست چمران (و بعضاً در کنار اسلحه)، «گل» دیده میشود.
*چمران در چند جای فیلم برای شروع صحبت خود از عبارت «عزیزان من» استفاده میکند که با لحن خاصی از طرف آقای عربنیا ادا میشود.
*هنگامی که چمران و تیمسار و یارانشان برای مذاکره با کردها میروند، اول کار غافلگیر شده و از طرف کردها با دستور به زمین گذاشتن اسلحههای خود مواجه میشوند. در این هنگام یاران چمران از این کار سر باز میزنند ولی چمران بعد از اندکی تأمل و با گفتن فقط یک جملهی «ما به آقا معلم اعتماد میکنیم» (نقل به مضمون) آنها را مجاب به این کار میکند.
*برای فرود هلیکوپتر، خود چمران دست به گچ شده و به کمک یکی از نیروهای کمکیاش، H را وسط منطقهي مخصوص فرود هلیکوپتر رسم میکند.
*ارّابهای که زخمیها بر آن نشانده شدهاند، توسط خود چمران کِشانده میشود.
*در اواسط فیلم که بین نیروهای خودی بر سر ادامه دفاع از شهر اختلاف نظر پیش آمده و کار به درگیری و اسلحه کشیدن رو به هم کشیده میشود، در حالی که درگیری به اوج خود رسیده است، ناگهان چمران پیراهن خونی یکی از شهدا (که در صحنههای قبلی فیلم توسط مادر شهید به اعتراض به صورت او پرت شده) را بالا میگیرد و اشاره میکند که صدای اذان را بشنوید. همین حرکت و جمله چمران کافی است تا درگیری تمام شود.
*اواخر فیلم که چمران و یاران نزدیکش در مخمصهای عجیب گیر افتادهاند و روند عادی اوضاع حاکی از دستگیر یا شهیدشدن آنها در لحظاتی بعد را میدهد، چمران، اسیرانی که از کردهای اپوزوسیون در اختیار دارند را آزاد کرده تا به کمک نیروهای خودشان بروند.
از کنار هم گذاشتن مجموع این تصاویر در ذهنمان چه چیزی نقش خواهد بست؟ (با دقت بیشتر در فیلم، حتماً میتوان موارد دیگری را نیز به موارد بالا افزود.) آیا این تصاویر و جملات، کلیشهای، شعاری، قهرمانسازی، و دستکاری ذهن مخاطب است؟ یا اینکه اینها نمادی از انسانیت، زندگیدوستی، اعتماد و آرامشطلبی و خوی نیک قهرمان داستان است؟ قضاوت با شما و دیدگاه شما.
در بخشهای قبلی هم عرض کرده بودم که قضاوت با مخاطب است که از هر صحنهای از فیلم، چه برداشتی انجام دهد. ممکن است آنچه از نگاه یک نفر نقطهضعف یک فیلم محسوب میشود، از نگاه دیگری، نقطهقوّت آن تلقی شود و این اشکالی هم ندارد. دنیای تصورات ما را خود ما و برداشتهای ما میسازد.
مهجوریت چمران
شروع فیلم با صدای دکتر چمران است که با بیسیم، سعی در برقراری تماس با مرکز را دارد ولی ظاهراً چمران بعد از چند باری یک طرفه حرف زدن، پاسخی نمیشنود و لابد صدایش شنیده نمیشود. این میتواند نمادی باشد از مهجوریت کلی شخصیت شهید چمران و شنیده نشدن صدای اندیشههای او در اجتماع زمان حال.
مناظرههای داغ
در چند جای فیلم، بحث و گفتوگوهای دو طرفهای را شاهد هستیم که همانطور که اشاره شد، قهرمانان آن، میآیند و حرف خود را میزنند و جواب خود را میگیرند یا نمیگیرند، و صحنه بدون اینکه قضاوت مطلقی انجام دهد، بسته میشود. از آن دست مناظراتی که وقتی حرفهای هر یک از طرفین را میشنوی، حق را به او میدهی! و این هنر فیلمسازی و فضاسازی حاتمیکیا در این فیلم است.
به یاد بیاورید گفتوگوهای زیر را:
*تیمسار فلاحی و پاسدار اصغر وصالی (حداقل در ۲ جای فیلم)
*دکتر چمران و هانا (با بازی مریلا زارعی)
*دکتر چمران و دکتر عنایتی (۲ بار) (عنایتی، همدرس چمران در آمریکا که اکنون یکی از رهبران کردهای اپوزیسیون است و گرایشات مارکسیستی دارد. حاتمیکیا گفته است که این شخصیت به این شکل، مابهازای خارجی نداشته ولی در بین نیروهای مخالف، فردی بوده که با چمران آشنائیتهایی داشته. (۱۲)
*اصغر وصالی و هانا
*دکتر چمران و اصغر وصالی
این هنر حاتمیکیا از آنجا بیشتر قابل تحسین است که خود ایشان در گفتوگو با مهرنامه اعتراف میکند که: «من اصغر وصالیها را با گوشت و پوست میشناسم. اصلا خود من به یک نوعی از جنس اصغر وصالی هستم. اما ما اصغر وصالیهایی هستیم که به شدت به چمرانها احترام میگذاریم.» (۱۳)
پرداختن به زیر و زبر همهی این گفتوگوهای مستتر در «چ» از حوصلهی این مقال خارج است ولی برای نمونه به ۳ مورد آخری (که از بقیه خاصتر است) اشاره میشود:
چمران – عنایتی؛ بنبست ایدئولوژیک
*مذاکرهی چمران – عنایتی به منظور امید به پیدا شدن راهحلی مسالمتآمیز برای بازشدن گرهی اختلافات، نخستینبار در «شب» و در «قبرستان» انجام میشود. بار معنایی همین دو گزارهی «شب» و «قبرستان» به اندازه کافی نتیجهی نهایی مذاکره را عیان میسازد. چمران در این مذاکره در مقابل پرسشهای تهاجمی عنایتی، مانند «تو که جوش انقلاب میزنی هنگام مبارزات، در آمریکا چه میکردی؟ چرا همسر آمریکایی گرفتی؟ در لبنان چه میکردی؟» (همه جملات نقل به مضمون)، واکنش درخوری نشان نمیدهد (و شاید پاسخ قانع کنندهای ندارد یا نیازی به قانع کردن عنایتی برای این موارد ندارد). مخاطب عام شاید در این گفتوگو، عنایتی را برنده بداند. نکته مهمتر سکوت و آرامش چمران در واکنش به ادعاهای ناسیونالیستی عنایتی در مورد «نژاد کورد» (نمیدانم چرا کردها علاقه دارند خود را «کورد» بنگارند!) و ظلمهایی است که در طول تاریخ ایران، به این نژاد شده است، است. چمران تلاش شایانی برای قانع کردن عنایتی برای این زمینهها ندارد و تنها به گفتن جمله «نژاد کرد، ایرانیترین نژاد ایرانی است» (نقل به مضمون) آن هم در اوایل گفتوگو، بسنده میکند. پاسخ را باید در نمود چمرانِ حاتمیکیا دانست. چمران در این مذاکرات در مقام یک عارف، یک دکتر، یا حتی چریک ظاهر نمیشود، بلکه یک دیپلمات کارکشته است و کاری به نژاد و ایدئولوژی و مسائل خانوادگی خودش و عنایتی ندارد، و تنها به ختم غائله پاوه از راه مسالمتآمیز فکر میکند.
*مناظره دوم چمران – عنایتی در اواخر فیلم و در ماشین عنایتی است. آن گفتوگو هم به بنبست میرسد. هرچند در آن گفتوگو عنایتی با وجودیکه به پیروزی نظامی نزدیکتر شده است، عصبانی و مشوّش به نظر میرسد و چمران با وجود اینکه از نظر ظاهری در موضع ضعف است، تهاجمیتر صحبت میکند. این گفتوگو هم در شب است و با انفجار به پایان میرسد.
لعنت بر جنگ
یکی دیگر از تلخترین صحنههای انسانی فیلم، اواخر فیلم و در گفتوگوی اصغر وصالی – هانا به تصویر درآمده است. در ساعات بحرانی نیروهای انقلابی محافظ شهر پاوه، اصغر وصالی به ناچار اسلحههایی را به مردم عادی زخمی یا مصیبتزده که به ناچار در محل اسکان نیروهای انقلابی زندگی میکنند، میدهد تا در موقع لزوم از آن استفاده کنند. یکی از این اسلحهها سهم هانا میشود. هانا، زنی کرد است که همسرش در بین نیروهای انقلابی بوده و همان روز شهید شده، و برادرش در بین کردهای اپوزوسیون است که اکنون به اسارت پاسداران درآمده. هانا به فکر زندگی است و کاری به حق و باطل بودن هر یک از طرفین جنگ ندارد. او به همان اندازه که از کشته شدن همسرش ناراحت است از اسارت برادرش نیز دلخور است.
هانا ابتدا اسلحه را از اصغر وصالی میگیرد ولی بعد از چند لحظه نزد اصغر وصالی رفته و با اشاره به اسلحه به او میگوید این را برای چی به من دادی؟ اصغر وصالی میگوید برای دفاع از خودت. هانا میگوید پس شماها چه کارهاید؟ اصغر وصالی میگوید این برای وقتی است که از روی جنازهی ما رد شده باشند! هانا اسلحه را گرفته و به عقب میرود اما بعد از چند ثانیه نزد اصغر وصالی برگشته و اسلحه را با ناراحتی و شدت به او پس داده و میگوید من جون کسی رو نمیگیرم. تصویر با این جمله بسته میشود. (همه جملات نقل به مضمون) این جملات به ظاهر سادهی هانا، نشان دهندهی عمق انساندوستی، کرامت به حقوق بشر، و علاقه به زندگی و جان انسانها است. جنگ (فارغ از علت آن و حق و باطل بودن نسبی یا مطلق طرفین آن)، در ذات خود، پلیدی و زشتی دارد و با فطرت آرامشطلب و صلحجوی انسانی در تضاد است. جنگ ثمری جز ویرانی ظاهری و باطنی ندارد. گویی کارگردان در این سکانس، خسته از دغدغههای سالهای پیشش، آرزو میکند که به قول مرحوم «قیصر امینپور»، «نه در جنگ، که بر جنگ پیروز شود.»
خود آقای حاتمیکیا در تمثیلی جالب، در مورد هانا میگوید: «او نمادی از وطنی است که بین این دو جریان گیر کرده است. او میخواهد هم شوهرش را داشته باشد که مدافع شهر است و هم برادرش را حفظ کند که به نیروهای جبهه مقابل پیوسته است. اما اینها با هم جمع نمیشوند.»(۱۴)
چمران بازرگان یا چمران خمینی؟
شاید مهمترین جملهٔ سیاسی این فیلم همین جمله است که لابهلای گفتوگوی چمران – وصالی بیان میشود. اصغر وصالی، مستأصل از منش مدیریتی چمران در حل غائله، خطاب به چمران میگوید که «از درک او عاجز است و او را نمیفهمد» (نقل به مضمون). لحظاتی بعد اما، دغدغهی اصلی خود را مطرح میکند: «دکتر، میخوام یه چیزی بگم. تو این مدتی که اینجا بودید احساس کردم که بیشتر چمرانِ بازرگان بودید تا چمرانِ خمینی» (نقل به مضمون). واکنش چمران به این پرسش جالب توجه است. او اولاً این ادعای اصغر وصالی را رد نمیکند و ثانیاً پاسخ جالبتوجهی میدهد: «خمینی هم یکی از سربازان خداست.» اگر کمی در این پاسخ دقیق شویم، به این نتیجه میرسیم که یعنی بازرگان سرباز خداست، علاوه بر آن، خمینی هم سرباز خداست. یا میتوان برداشت دیگری هم داشت که یعنی آقای وصالی، کاری به اسمها نداشته باش، خمینی با آن عظمت هم سرباز خداست و ما هم اگر سرباز خدا باشیم کافی است و نیازی نیست که آدم ِ بازرگان یا آدم ِ خمینی باشیم. با تأمل در برداشت نخست، میتوان گفت که این سکانس، ادای دینی بوده است به مرحوم «مهندس بازرگان» بعد از ۳۵ سال سانسور اسم و رسم او در سینما. (شخصیتی که چپ و راست و بالا و پایین، فارغ از اختلافنظرهای سیاسی، او را به عنوان یک سیاستمدار اخلاقگرا قبول دارند). نکته جالب دیگر در این سکانس، بکگراند تصویر است. چمران در حالی این صحبتها را بیان میکند که سایهی صورت او روی تصویر مرحوم «دکتر شریعتی» که به دیوار چسبانده شده، افتاده است. گویی این جمله از ذهن و زبان دکتر شریعتی بیان میشود. در چند جای دیگر فیلم هم تصاویر مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم آیتالله طالقانی دیده میشود که بههرحال در سینمای ایران نادر بوده و هست.
چهگوارا
نام فیلم «چ»، یادآور نام یک فیلم خارجی است. «فیلم CHE»، ساختهی «استیون سودربرگ»، که در مورد «چهگوارا» ساخته شده است.
ارتشی ِ دوستداشتنی
با اینکه شخصیت تیمسار فلاحی در فیلم به آن خوبی که انتظار میرفته در نیامده است ولی باز هم به دلیل لحن خاص و قاطعیت کلام، تصویری دوستداشتنی در ذهن ایجاد میکند. به دو نکته جالب در مورد تیمسار فلاحی ِ فیلم هم اشاره میکنیم:
هنگامی که چمران و تیمسار و همراهان برای مذاکره میروند، در میانههای راه غافلگیر شده و مجبور به زمین گذاشتن اسلحههای خود میشوند که شرح مختصری از آن در بندهای قبلی ذکر شده بود. در این لحظه، همهی همراهان چمران، اسلحه خود را زمین میگذارند، اما تیمسار فلاحی، این کار را نمیکند. او نزد چمران میرود و اسلحهاش را به او میدهد تا سلسله مراتب ارتش (که اسلحه باید فقط به مقام مافوق داده شود) را رعایت کند!
همچنین هنگام خداحاظفی تیمسار با چمران و دوستانش و آمادهشدن برای سوار شدن به هلیکوپتر، تیمسار روبهروی چمران رفته و در حالی که چمران لباس نظامی نپوشیده است، تیمسار به او احترام نظامی میگذارد! که میتواند نشانهی عمق احترام و محبت تیمسار نسبت به چمران باشد.
سلام ِ نماز
در یکی از سکانسهای فیلم، چمران در حال نمازخواندن نشان داده میشود. او پس از اتمام تشهّد، نماز را به جای دادن سه سلام (که مستحب است)، با یک سلام (که واجب است) به پایان میرساند تا هرچه زودتر به کارهای مربوط به آنجا رسیدگی کند. این تصویر میخواهد نشان دهد که شهید چمران، با آن درک عظیم عرفانی (که در نیایشهای پرشکوهش جلوهگر است)، در هنگام بحران، مهمترین ِ مناسک دینی (نماز) را فقط در حد ضرورت انجام میدهد تا هر چه زودتر به کار هموطنانش و کشورش رسیدگی کند.
دینداری عاقلانه و عارفانه
در یکی دیگر از سکانسهای فیلم که چند ثانیه بیشتر به طول نمیانجامد، تصویری از نیایش مردم در شب قدر دیده میشود. پاسداران، همراهان چمران (و احتمالا مردم) در محوطهای (احتمالا صحن مسجد) جمع شدهاند و مشغول عبادت هستند. در بالای این جمع، دکتر چمران و تیمسار فلاحی نشستهاند. چمران قرآن بر سر گذاشته، در خود غور کرده و در حال گریه کردن است. تیمسار قرآن را جلوی خودش باز کرده و در حال خواندن آن است. روی تصویر چنین جملاتی نقش میبندد: «شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، شب قدر». (البته اگر حضور ذهن نگارنده اشتباه نکرده باشد. چون با وجودی که فیلم را دوبار تماشا کردهام، آخرین آن حدود یک ماه قبل بوده است.) این جمله از نظر ادبی «حشو» محسوب میشود، زیرا شب بیست و سوم ماه رمضان، شب قدر هست و نیازی نیست که در ادامه دوباره ذکر شود. سوای این نکتهي منفی، این تصویر چندثانیهای دو نکتهی جالب دارد. اینکه از نظر سینمایی، چمران و تیمسار بالا نشستهاند و بقیه پایین، میتواند گواه این باشد که سطح درک و معرفت دینی این دو شخصیت از بقیهی آدمهای اطرافشان بیشتر و بالاتر است. نکتهی دوم جالبتر است. چمران که قرآن را بر سر نهاده و در حال گریه کردن است میتواند نمادی باشد از دینداری عارفانه و تیمسار فلاحی که قرآن را بازکرده و درحال خواندن (یا فهم) آن است میتواند نمادی باشد از دینداری عاقلانه.
احساسات عاطفی
در صحنههایی از فیلم، تصاویری از چمران در کنار همسر و فرزندانش نمایش داده میشود. این تصاویر ربطی به ماجرای پاوه ندارد ولی گاهی در لابهلای آن اتفاقات نشان داده میشود. در سکانسی از فیلم، چمران نوارهای فیلمهایی که از خانوادهاش به یادگار گرفته است وگاهگاه آنها را تماشا میکند، را با ناراحتی و گریه پاره میکند. این بخش از فیلم نمایانگر این مسئله است که حتی یک چریک هم احساسات عاشقانه دارد و گاهی واقعاً تاب و توانش را در کنترل احساساتش از دست میدهد، یاد عشقش میافتد و مجبور به حذف صورت مسئله همراه با اشک میشود.
دکتر چمران به همسر آمریکایی و فرزندانش علاقه بسیاری داشته است اما وقتی تصمیم میگیرد که آمریکا را ترک و به لبنان برود، برای آنکه خانوادهاش آسیبپذیر نشوند، به ناچار از همسرش جدا میشود. آقای حاتمیکیا گفته است که سعی بسیاری کرده است که با فرزندان شهید چمران در آمریکا ارتباط برقرار کند و از مشورت آنها در ارتباط با فیلم «چ» استفاده کند ولی فرزندان شهید چمران به هیچ عنوان راضی به رابطه و همکاری نشدهاند. (نقل به مضمون) (۱۶)
ردّپای منش حضرت امیر (علیهالسلام)
حاتمیکیا اعتقاد دارد که با تحقیق در زندگی شهید چمران به این نتیجه رسیده است که چمران از رفتار حضرت علی (ع) الگوبرداری کرده است. (نقل به مضمون)(۱۷)
این الگوبرداری، حداقل در ۲ جای فیلم به شکل غیرمحسوسی نمود پیدا کرده است.
هنگامی که بیمارستان بمباران میشود، و همه در حال تخلیه بیمارستان هستند، هانا و فرزندش در آنجا ماندهاند. شهید چمران با شنیدن این مطلب، اسلحه به دست، بهتنهایی برای نجات آنها وارد بیمارستان میشود. در یکی از راهروها هانا را میبیند که روی زمین نشسته است. چند لحظه بعد، از روبهرو یکی از نیروهای متعارض وارد راهرو میشود. او چمران را ندیده و غافلگیر شده است. چمران اسلحه را به طرف او گرفته و آماده شلیک میشود، اما شلیک نمیکند. چند ثانیه بعد، آن فرد مهاجم خوشحال از کشته نشدن مجبور به عقبنشینی میشود. لحظاتی بعد او از پشت راهرو شروع به شلیک به سمت چمران و هانا میکند. چمران که اوضاع را اینچنین میبیند، چریکوار، اسلحه را با یک دست در اختیار گرفته و مسلسلوار و به شکل حرفهای به طرف او شلیک میکند. با این کار خطر رفع میشود. این حرکت چمران، میتواند برداشتی از رفتار امام علی (ع) در برخورد با خوارج باشد، هنگامی که به آنها فرمود تا شما دست به اسلحه نبرید، من شروع کنندهی جنگ نخواهم بود. (نقل به مضمون)(۱۸) چمران هم ابتدا به ساکن و با وجود توانایی، به طرف دشمنش شلیک نمیکند تا به ما بفهماند که جان دشمنانش هم برایش ارزشمند است.
مورد بعدی، واکنش چمران نسبت به بدرفتاری مردم و دوستانش نسبت به اسیران کردی است که از نیروهای متخاصم در اختیار آنها هستند. مردم درمانده پاوه که داغدار و زخمی و بیروحیه هستند، در مقابل طعنههای اسیران کردی که نزد آنها هستند، عنان صبر از کف داده و شروع به ضرب و شتم آنها میکنند. چمران مداخله میکند و به شدت از حقوق زندانیان دفاع میکند و یکی از همراهانش را مأمور محافظت از جان زندانیان میکند. این هم نشانه احترام چمران به حقوق زندانیان است که میتواند نمودی از این منش حضرت امیرالمومنین (ع) باشد.(۱۹)
زیرنویس:
۱: خبرگزاری ایسنا. کد خبر: ۹۲۱۱۲۳۱۵۹۴۵
۲: خبرگزاری ایسنا. کد خبرهای: ۹۲۱۱۱۶۱۲۲۰۹ – ۹۲۱۱۱۸۱۲۷۵۷
سایت خبرآنلاین. ۳۰ بهمن ۹۲
خبرگزاری جمهوری اسلامی. ۶ اسفند ۹۲
۳: سایت بهارنیوز. ۲۱ فروردین ۹۳
۴ و ۵ و ۶: ماهنامه مهرنامه / ویژهنامه نوروز ۹۳
۷: سایت کافه سینما. ۳ اسفند ۹۲
۸: خبرگزاری ایسنا. کد خبر: ۹۲۱۲۰۷۰۵۱۶۷
۹: ماهنامه مهرنامه / ویژه نامه نوروز ۹۳
۱۰: ویکی پدیا، ذیل جستجوی «مصطفی چمران»
۱۱: خبرگزاری فارس. ۲۸ مرداد ۱۳۸۹
۱۲ و ۱۳ و ۱۴: ماهنامه مهرنامه / ویژهنامه نوروز ۹۳
۱۵: خبرگزاری ایسنا. کد خبر: ۹۳۰۱۱۱۰۱۸۴۶
۱۶ و ۱۷: ماهنامه مهرنامه / ویژه نامه نوروز ۹۳
۱۸: نهج البلاغه / نامه ۱۴
کتاب جاذبه و دافعه علی (ع)، نوشته استاد مطهری
(به نقل از کتاب مستدرک الوسائل، نوشته محدث نوری، ج ۱۱، ص ۶۵)
۱۹: نهج البلاغه / نامه ۱۴و نامه ۲۳
دوست عزیز ، شما بعضا مطالب دیگر سایت ها را جمع کرده ای و در نقد خود گذاشته ای ، کار بدی نیست ، گمان بد نبر در مورد چمران بازرگان و خود بازرگان مطالبی نوشته ای که از نظر من خلاف واقع است ، باز گمان بد نبر این ها نشان می دهد شما هم از منظر خودت فیلم را دیده ای ، همین خیلی از این نقد ها جواب داده شده است. ، اما انگار شما یا نخوانده ای یا به نگاه شما جور در نمی آید.مثلا ایرادات فرزند شهید کشوری... یا بحث بازرگانی که شما می کنید به طور کامل حداقل در مورد این فیلم درست نیست که نشان دهنه این است که شمابازرگان را خوب نمی شناسید و مواضع چمران را در برابر تفکر ملی گرایی ولیبرالی را نشنیده اید. و یا اینکه در قضیه بنی صدر تحرکات بازرگان را نشنیده اید و صحبت های امام در مورد او را... چمران حاتمی کیا دقیقا همان طور که از نگاه خود اوست و به نظر من و رفقایم که کتاب و زندگی چمران را خورده ایم و با او در دهلاویه زیسته ایم نگاه خوبی است حتی اگر کامل نباشد. حال شما و یا دیگری نمی پسندد مشکلی نیست اما چه شده که این همه دعواست. بخاطر صحبت های حاتمی کیا در جشنواره فجر و موضع گیری های بعدش است وطرفداری از ده نمکی و سینمای انقلابی است که اگر این حرف و حدیث ها نبود ، باز همان حاتمی کیای "گزارش یک جشن" می ماند و اینقدر سرش بحث نمی کردید. فیلم "چ" از لحاظ بصری و ساختار چندسروگردن از همه فیلم های جشنواره بالاتر است. به گفته منتقدین همسوی شما ، البته قبل از موضع گیری های حاتمی کیا ،محتوایش را هم می شود بحث کرد اما من ندیدم در این دعوا ها و بحث ها ، کسی ، سر این ساختار و محتوای آن نقد درست حسابی بنویسد و از این باب چ حاتمی کیا را نقد کند چون اصل دعوا چیز دیگری است
سلام دوست عزیز و سپاس بابت نقدهایی که بر مطلب من نوشته ای چون شما با تاکید گفته بودی که گمان بد نبرم، باید عرض کنم که من به هیچ بنی بشری گمان بد ندارم. در این نوشته، از هر سایت یا جایی دیگر مطلبی ذکر کرده ام، منبعش را آورده ام. اشکال این کار کجاست؟ بقیه مطالب از خودم هست. من هرگز به خودم اجازه نمیدم که نام این چیزهایی که نوشته ام را «نقد» بگذارم، چون، نقد از نظر سینمایی تعریف مشخصی داره. اگه دقت بفرمایید بالای مطلب هم نوشته ام «پراکنده نوشت» شما بفرمایید در مورد بازرگان چه نوشته ام که خلاف واقع است؟ من اصلا در این مطلب در مورد بازرگان چیز خاصی ننوشتم، جز یک اشاره ی خیلی مختصر. چمران ِ بازرگان هم اصطلاح من نیست، اصطلاح فیلم هست. شما نوشته ای از منظر خودت فیلم را دیده ای. خب پس انتظار دارید از منظر چه کسی ببینم!؟ اتفاقاً فکر میکنم شما این مطلب را با دقت نخوانده ای. چون بعد از اینکه نقدهای فرزند شهید کشوری را نوشته ام، چند خط پایین تر پاسخ آقای مهدی چمران را هم نوشته ام! و بعدش هم نوشته ام که قضاوت بر عهده اونایی هست که یا مستقیم در اونجا بودند یا به اسناد دسته اول دسترسی دارند. دیگه فکر نکنم منصفانه تر از این بشه یه موضوع تاریخی رو بررسی کرد. من فکر میکنم که مرحوم مهندس بازرگان را خیلی خوب شناخته ام. اگه شما فکر میکنید من ایشون رو خوب نشناخته ام بفرمایید تا بهتر بشناسم. در مورد شهید چمران هم من فکر میکنم شما باید منابع متنوع تری را مطالعه بفرمایید تا متوجه بشید که ایشون عضو و یکی از اعضای موسس «نهضت آزادی» ، معاون مهندس بازرگان در دولت موقت و از دوستان با سابقه او و بقیه ملی-مذهبی ها بوده است. خود آقای حاتمی کیا در همان مصاحبه با مهرنامه تاکید میکند که دسترسی به خاطرات دکتر چمران بدون همکاری دکتر ابراهیم یزدی میسر نبوده است (نقل به مضمون). شهید چمران از شیفتگان دکتر شریعتی نیز بوده است و نوشته های مستقیم ایشان در مورد دکتر موجود است. قضیه بنی صدر ربطی به چمران ندارد. شما از بازرگان دل خوشی ندارید، دلیل ندارد که زمین و زمان را بهم بدوزید. در ضمن به فرموده مولا علی ، حق را با افراد نمی سنجند، بلکه افراد را با حق می سنجند. (نقل به مضمون) خوشا به سعادت شما که در دهلاویه در کنار چمران بوده اید. حالا که اینقدر نزدیک چمران بوده اید بفرمایید و ابهاماتی که در مورد نحوه شهادت ایشان وجود دارد را هم برای من ِ کم سن و سال و بی تجربه برطرف کنید! من هم نگفتم که چمران ِ حاتمی کیا را دوست ندارم. اگر دوست نداشتم دو بار به تماشایش در سینما نمی رفتم و برایش نمی نوشتم. من آقای حاتمی کیا و فیلم هایش را دوست دارم. این به این معنی نیست که ایشون هر چی موضع گرفت را دربست قبول کنم. بنده خیلی از فیلم های جشنواره امسال رو هنوز ندیده ام و بنابراین نمیتونم قضاوت کنم که چه فیلمی از همه بهتر است. من در این نوشته، سویی نگرفتم که شما صحبت از منتقدین همسو میکنید. من در مورد حاتمی کیا بحثی نکردم. اتفاقا نوشته بودم که صحبت در مورد شخصیت حقیقی افراد صواب نیست. به نظر میرسه شما با بدبینی خاصی مطلب من رو مطالعه کردید.