کاشان نیوز-مرضیه گیلاسی: در پیاده‌روی عصرگاهی، با ناتالیا دختر ٢٩ ساله‌ی لهستانی همراه شدم که سه روز آخر سفر١۵ روزه‌اش به ایران را به کاشان زیبا و دوست‌داشتنی (تعبیر خود ناتالیا) اختصاص داده بود.
زاویه‌های نگاه ناتالیا و نگرش متفاوتش برایم واقعاً جذاب و اندکی مهیج بود. وقتی می‌دیدم که از ابرهای آسمان در هنگام غروب که به قرمزی گراییده مرتب عکس می‌گیرد حتماً این سؤال برایم پیش می‌آید که چرا؟ و ناتالیا می‌گوید تصویر غروب با چنین ابرهای زیبایی در فصل پاییز در کنار چنین مدلی از بافت شهری بی‌شک دل‌انگیز و دلرباست و برای من یک تصویر کاملاً متفاوت و یک چشم‌انداز نو به شمار می‌رود. خصوصاً اینکه چهره‌ی شهر پر از پرچم‌های رنگین هم باشد.
وقتی ناتالیا در حال عکس گرفتن از علامات ورودی زیارت سلطان میر احمد بود از ناتالیا می‌پرسم آیا می‌دانی این (اشاره به علمات می‌کنم) و پرچم‌هایی که در سرتاسر خیابان‌های شهرمان به چشم می‌خورد برای چه هستند؟ و برخلاف باورم تمام ماجرای واقعه‌ی عاشورا و تمامی کاراکترهای این حادثه‌ی عظیم را به خوبی می‌شناسد و کلیه‌ی واقعه‌ی عاشورا را که در شهر یزد، راهنمای گردشگری در یک تور رایگان «همراهی با هیئت‌ها» برایش بازگو کرده است برایم تعریف می‌کند.
ناتالیا می‌گوید: «حسین» پسر دختر پیامبر است که داعیه‌ی اصلاح‌طلبی (reformist) دارد و برای حفظ جانش با دعوت مردم کوفه، به همراه همه اعضای خانواده‌اش به سمت این شهر حرکت می‌کند. ولی قبل از رسیدن به شهر کوفه محاصره می‌شود. برادر حسین که بسیار شجاع هم هست (اسمش چیست؟ و واژه ابوالفضل را به سختی تلفظ می‌کند که اصلاً قابل‌فهم نیست) برای تهیه‌ی آب برای اعضای خانواده به رودخانه می‌رود ولی او را می‌کشند و بعد هم خود حسین را می‌کشند. خواهر حسین (چی بود اسمش؟ و زینب را به سختی تلفظ می‌کند) و پسر بیمار حسین زنده می‌مانند تا حادثه را برای دیگران تعریف کنند.
پیاده‌روی‌مان ادامه داشت. از مبدأ که چهارراه سلمان بود تا خیابان علوی و خانه‌های تاریخی آنچه درباره‌ی حادثه‌ی عاشورا می‌دانست برایم گفت و من خدا خدا می‌کردم که ناتالیا نپرسد که آنانی که پسر دختر پیامبرتان را کشتند چه دین و آیینی داشتند و چرا او را و پسرانش را و آن کودک شیرخواره‌اش را کشتند و خانواده‌اش را به اسارت بردند؟!
در بدو ورود به زیارت سلطان میراحمد، خادم آنجا ما را به سر کردن چادر دعوت کرد و صدالبته که با استقبال زیاد ناتالیا مواجه شد. چادر سر کردن برای توریست‌ها به‌نوعی یک جاذبه‌ی گردشگری محسوب می‌شود مثل اینکه ما به کلیسا برویم و لباس راهبه‌ها یا کشیش‌ها را بپوشیم!
ناتالیا با «نذری» کاملاً آشنا بود و دقیقاً می‌دانست چه هست و چه تعریفی دارد و به خوبی این واژه را تلفظ می‌کرد، خصوصاً وقتی‌که دو دختر جوان بسته نذری نان و خرما را به ما و چند گردشگر دیگر تعارف کردند بیشتر ذوق کرد. آینه‌کاری‌های زیارت و ضریح وسط بنا ازجمله جذابیت‌هایی بود که ناتالیا به آن اشاره می‌کرد. هنگام خروج از زیارت خادم زیارت به من گفت که از ناتالیا انعام برایش بگیرم و من در چنین مواقعی حقیقتاً نمی‌دانم چه باید بکنم آیا درخواست خادم را به ناتالیا بگویم یا بدون ترجمه از کنارش رد بشوم؟!
کوچه پس کوچه های پشت هتل عامریها و مسیر نخل سرفره که اخیرا بازسازی هم شده ،حقیقتا جذابیتی بی نظیر برای گردشگر خارجی دارد که ناتالیا لحظه ای دوربینش آرام نگرفت و کلیک کلیک می کرد ! به گفته ی ناتالیا ترکیب این دیوارهای کاهگلی کوچه های تنگ و پیچ در پیچ در نور زرد تیرهای چراغ برق برای من بسیار رویایی و افسانه ای ست !!!
دیواره های خشتی قلعه جلالیه، کوچه پس کوچه های باریک خیابان علوی، هتل مرشدی، هتل کمال الملک، خانه ی نقلی، خانه ی دوست، حسینیه سرفره، چندین زیارت کوچک و حسینیه آذین بندی شده و چراغانیهای اطراف حسینیه و مسجد آقابزرگ و زیارت خواجه تاج الدین ازجمله مکانهایی بود که از جلویشان رد شدیم و برای استراحت وارد زیارت خواجه تاج الدین شدیم .این مکان که از قدمت بالایی برخوردار بود و جالب اینکه در یکی ازاتاقهای جانبی بقعه یکی از انجمنهای ادبی شهر دایر بود واعضا در حال خواندن اشعارشان بودند . متولی این بنای قدیمی که حدود شصت سال به بالا سن داشت زبان انگلیسی را نسبتا خوب ادا می کرد و به راحتی با ناتالیا ارتباط برقرارکرد و کلی از ناتالیا سوالهای جور واجور کرد و با شکلات هم از ما پذیرایی کرد. به نظرم این بنای تاریخی دقیقا در کنار یکی از معروفترین و زیباترین بناهای تاریخی کاشان (مسجد آقابزرگ) بسیار مهجور مانده است .
یکی از جذابیت های گشت وگذار شهری همراه با دخترک تورریست لهستانی این بود که ما شرقی ها از بس خونگرم هستیم با دیدن خارجیها ازخود نشاطی زائدالوصف نشان می دهیم که با گفتن helloسعی در ایجاد ارتباط با آنها داریم،گاهی هم بعضی از عابرین با کلمه ی welcome ارادت خود را به تورریست خارجی نشان می دادند .
پی نوشت:ناتالیا دوست یکی از دوستانم در لهستان شهر ورشو است که به توصیه ی دوستم در ایام محرم وبزرگداشت آیین عاشورا به ایران سفرکرده است.

منبع: نشریه کاشان امروز