کاشان نیوز-عطیه جوادی راد: متن پیش رو در واکنش به حاشیههای ایجاد شده برای هنرمندان نمایش در حوزهی طنز و جُنگهای خانوادگی؛در جواب به این سؤال که چرا یک بازیگر؛ آنهم نقش دلقک یا تلخک یک نمایش خندهآور مجبور شده است بهطور مثال دلیل سینه زدن خودش را در میانهی یک نمایش خندهآور جار بزند و به بیانصافترین شکل مجبور شود در یک بازپرسی جواب پس بدهد. بازیگر نمایش؛ در میانهی مردم و مخاطبان نمایشش است که معنا پیدا میکند. آلبرکامو در سخنرانی جایزه نوبل, مسئولیت یک هنرمند را؛ خدمت به حقیقت و آزادی میداند. حالا چه این هنرمند گمنام باشد چه موقتاً مشهور، چه در جامعهای آزاد کار کند, چه در جامعهای با بایدونبایدهای مدام.
دلقک، تلخک، مبارک، الماس، یاقوت، سیاه، غلام، فیروز، زمرد، شبرنگ و بسیار نامهایی که در طول سالیان، نقش سیاه نمایشهای تخت حوضی به خود میگرفتند و مردم را شاد کردند، نمونههایی از صحنهی تقلید زندگی عادی و روزمرهی همین مردم بود که به آن آشنا بودند. مردمی که برای تماشای صورت مبالغهآمیز یا پررنگ و لعابتر همین زندگی چادر میکردهاند در کوچه و محله و تکیه و گذر و پشتبامها به تماشا.
فضای پارودی نمایشهای خندهآور با دوگانه سازی دلقک و حاکم و یا مبارک و حاجی، نابرابریهای جامعه را آشکار میکند و برای مردمی که در مقابل حاکم یا حاجی پول و مِلک دار، ابزاری بهجز شوخی و مسخره کردن و تقلید نداشتهاند، هم فضای نابرابر پیش رو را نقد میکرده و مهمتر از آن همراه با ساز و تنبک و رقص و آواز، شادی را به زندگی مردم میپاشیدند. اگرچه بیضایی در کتاب نمایش در ایران در فصل نمایشهای شادیآور مینویسد: «در سرزمینی که لحظههای شاد زندگی اکثریتش انگشتشمار است، نمایش مضحک هم اگر هست، عقدهدار است. مضحکهای که برای جبران هر چه بیشتر لحظههای تلخ، هر چه بیشتر خود را به لاقیدی و مسخرگی و بیبندوباری میزند و این راهی به زیادهروی است».
ازآنجاکه تئاتر زنده است در روابط آدمهای جامعه تأثیر میگذارد و به آیینهی زندگی اجتماعی مردم و زمانهشان تبدیل میشود. در تئاتر کمدی یا نمایشهای شادیآور که هدفش بیشتر نمایش ماجرای زندگی معمولِ مردم عادی است، این مهم بیشتر به چشم میآید. نمایش مردم عادی با عادات روزمره شامل آداب، رسوم، سنتها در راستای همان دغدغههای معمولی زندگی. ناگفته پیداست که یک نویسنده مجلس تقلید یا کارگردان نمایش کمدی میبایست برود به سمت همین مواد اولیهی آشنا. عادت و لهجه و رسم و رسوم.
چون در تئاتر که هنری پویا با ارتباط تنگاتنک بازیگر و تماشاچی است با سوژه قرار دادن همین امور آشنا، ارتباط هرچه بهتر و بیشتر تماشاچی و بازیگر ایجاد میشود و دیالکتیکی به وجود میآورد که به نمایش معنا میدهد. گویا هر چه شرایط معیشیت و زندگی سختتر شده، مسخره کردن، نادیده انگاشتن، کوچک شمردن دردها و رنجها و خندیدن به آنها، راه علاجی بوده برای جلوگیری از این همه گیرشدنِ این همه درد. هر چند شفایی ندهد و درد همچنان باشد، تقلید و خندیدن، فضای دردآلود و رنجآور را قابل تحمل میکند. دلقک یا تلخک یک نمایش خندهدار اگر بتواند با ایجاد این پارودی؛ شده برای کوتاه زمانی، دست شاه یا حاجیای را در برخورداری از همه مواهب کوتاه کند و بلایی سرش بیاورد که دل تماشاچی را خنک کند و از ته دل بخندد؛ کار خودش را درست انجام داده است؛ یعنی نقشی را بازی کرده که باید.
تئاتر، نمایش هنری زنده و حقیقی است نه مجازی؛ پس قضاوت کنندگان یک نمایش میتوانند تماشاچیهایی باشند که کل آن را تماشا کردهاند و نه چشمهای عیب جویی که از پس دوربینها، تنها جزء کوچکی از یک کل را به مثابه همهی یک اثر میانگارند. کم هم نبودهاند سود برانی که از پسِ دیدن این تقلیدها، به تریج قباشان برخورده باشد. چه گذشته چه حال؛ همیشه هستند کسانی که از ترسِ دست رفتن نام یا کباب زیر نانشان (خودمانیم، حالاییها دیگر به نان قناعت ندارند.) با هویدا شدن عیبِ عیانشان، شده در یک مراسم تقلید، در یک نمایشی خندهدار، تاب نیاورده و فریاد واغیرتا و وااسفا و وامسلمانیشان گوش همه را کر کند.
باز پیراهن عثمانی پیدا شده که جماعت هوچی ظاهربین، واویلا سر بدهند و بلوا کنند: که دین رفت. ایمان را بردند. به عزاداری امام حسین توهین کردند. این جماعت به خودشان حق میدهند تا جاییکه میشود دست بکنند در جیبِ خدا و پیغمبر و امام و معصوم، برای زدن و حذف رقیب خرج کنند. این طیف حضرات؛ چه برای مردم چه برای هنرمندانی که میخواهند در هر شرایطی خسته نشوند و باز کار کنند، ناآشنا نیستند. ببخشید که با این میزان کلافگی مینویستم. این نوشته قرار بود همدلی و تسلای مخاطبانی خاص باشد؛ برای بازیگران نمایشهای خندهآور شهرستان کاشان. برای وحید رضا صادقپور و دیگر هم گروهانش که خنده میآورند و شادی میآفرینند.
دستتان توانا!
خانم جوادی عدالت این بود ضمن حمایت از هنرمندان از آنها بخواهیدهنجارها و ارزشهای جامعه رادر برنامه هایشان رعایت کنند.
ﺳﻼﻡ ﻳﻚ ﺣﺎﻧﺒﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻛﺮﺩﻩ اﻳﺪﻳﻌﻨﻲ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﻤﺎ ﻏﻠﻄ ﻓﻜﺮﻣﻴﻜﻨﺪﻭﺷﻤﺎﺩﺭﺳﺖ ﻓﻜﺮﻣﻲ ﻛﻨﻴﺪ. ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﻤﺎﻫﻴﭻ ﻧﻤﻲ ﺩاﻧﺪﻭﻫﻴﭻ ﻧﻤﻲ ﻓﻬﻤﺪﻭﺷﻤﺎﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰﻣﻲ ﻓﻬﻤﻴﺪﻭﻣﻲ ﺩاﻧﻴﺪ. ﻧﻪ ﺧﺎﻧﻢ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﻓﻜﺮﻣﻲ ﻛﻧﻴﺪ ﻭاﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﻲ ﺭﻭﻳﺪ.