کاشان نیوز-جابر تواضعی: همه ما محکومیم به امیدواری. این جمله قصار من است. هر جا دیدید، بدانید یکی از من بلند کرده. این فقط یک جمله شبهشاعرانه نیست. همه جا و در هر زمینهای کاربرد دارد.
این محکومیت از جنس فشار از بالا نیست. کسی نمیتواند کس دیگری را مجبور کند که امیدوار باشد. اما همه ما باید برای خودمان این کار را بکنیم، چون هیچ کار دیگری از دستمان برنمیآید.«امید بدون خوشبینی» عنوان کتابی است ازتری ایگلتون نظریهپرداز ادبی بریتانیایی. این کتاب را هنوز نخواندهام، ولی رسیدن به این ترکیب برایم بسیار وجدآور بود.
همیشه نوک زبانم بود و به کلمه درنمیآمد. در بیانش گنگِ خوابدیده بودم. خب حالا ترکیب «امید بدون خوشبینی» ایگلتون را بگذارید کنار جمله قصار من یعنی «ما محکومیم به امیدواری» و ببینید چه معجون مفهومی عجیب و غریبی از کار درمیآید و چه دریای ژرفی از معانی به وجودتان سرازیر میشود: «ما محکومیم به امیدواری بدون خوشبینی».
آنقدر عمیق است که میتواند استراتژی یک عمر باشد.چون جمله اول مال من است و من آن را با جمله ایگلتون تلفیق کردهام، پس این جمله هنوز هم مال من است. رسم نیست آدم جمله قصار خودش را تفسیر کند. ولی اگر منتظر بمانم مفسران و تأویلگران این کار را بکنند، دنیا را آب میبرد. پس اجازه بدهید خودم دست بهکار بشوم.
گفتم مجبوریم امیدوار باشیم، چون کار دیگری از دستمان برنمیآید. امید و امیدواری یک کلمه ساده نیست. آدم نمیتواند بیخودی امیدوار باشد. آدم امیدوار اول با چشم باز خوب و بد همه چیز را میبیند، بعد خودش وارد گود میشود و تا جایی که میتواند تلاش میکند شرایط را تغییر بدهد یا لااقل روی شرایط اثر بگذارد. از کسی انتظار بیجا ندارد و منتظر نتایج خارقالعاده هم نیست.
باید امیدوار بود، اما خوشبین نه. هر چی که امیدواری عین عملگرایی است، خوشبینی یک مرام منفعلانه و غیرعملگرایانه است.
آدم خوشبین توی رختخواب منتظر میماند همه چیز درست شود. امیدوار بدون خوشبینی مکلف به تکلیف است، کاری به نتیجه ندارد. اما اگر آدم امیدوار هیچ کنشی نداشته باشد، امید فوری یقهاش را میگیرد که: «تو چی میذاری وسط؟» امیدوار باش، نقش خودت را هم ایفا کن، اما انتظار نداشته باش حتما نتیجهای را بگیری که دوست داری.
از اینجا به بعدش دست تو نیست. انتظارت از شرایط و دیگران هم بیش از همه خودت را اذیت میکند.تفکیک امید از خوشبینی، بدبینی نیست. نقش آدمها را پررنگتر میکند و با رها کردن امید از شر جنبههای منفی و محافظهکارانهاش اتفاقا از آن اعاده حیثیت میکند.
یک جمله قصار دیگر هم درباره امید پیدا کردم از یک بابایی به اسم نیچه که به اندازه من وتری ایگلتون معروف نیست، ولی حرفش پُر بدک نیست: «امید در حقیقت پلیدترین پلیدیها است، زیرا به عذاب انسان تداوم میبخشد.» فکر میکنم امیدی که این بابا -نیچه- ازش حرف میزند، یا «امید خوشبینانه و معطوف به نتیجه» است که مخلفاتش را به قرینه معنوی حذف کرده یا اساسا امید را بدل از همان «خوشبینی» گرفته.
وقتی که امید به خوشبینی و به دنبالش انفعال و بیعملی منتهی میشود، اجازه میدهیم وضع موجود با همه فضاحتش ادامه پیدا کند. در نتیجه عذابمان هم تداوم پیدا میکند.در سال جدید من یک واقعبینم؛ کسی که محکوم است به امیدواری و برای همین تلاش میکند نقشش را بهتر ایفا کند. اما خوشبین نیست و برای همین هیچ توقعی از هیچ کس و حتی خودش ندارد.
دیدگاه شما