کاشان نیوز – امضاء محفوظ: چندی پیش برای پیگیری کاری به یکی از اداره های مشهور رفته بودم به کارمندی مراجعه کردم گفت امکان ندارد این درخواست تو را انجام بدهم؛ وقتی با مستندات قانونی توضیح دادم و ثابت شد که برمبنای قانون باید این کار را انجام بدهد، نگاهش را از صفحه مانیتور برداشت و از پشت پرده نایلونی که مانع کرونا گرفتنش بود! نگاه عاقل اندر سفیهی به سرتا پای من انداخت و گفت:« گفتی جانباز هستی؟» گفتم:« بله در سیستم شما ثبت شده است». گفت: «میدانم میخواهم بدانم موج انفجار هم گرفتهای!» گفتم:« یکی دو مرتبه بله…» کارمند مربوطه ادامه داد :« یه جنجال درست کن داد و فریاد راه بینداز و یه شیشه بشکن کارت را میافتد …»
… جنگ که آغاز شد جماعت محدود و مشخصی بدون اینکه فکر کنند به کجا میروند و چه سرنوشتی در انتظارشان است فوج فوج خود را به مرزهای جنوب و غرب کشور رساندند و با امکانات ابتدایی، خود را سپر ماشین جنگی مجهز و مدرن دشمن کردند.
در بین آنها هر طرز فکر، مسلک و مرامی وجود داشت. آمار شهدا و جانبازان جنگ شاهد این ادعاست که شیعه، سنی، کلیمی، مسیحی و زرتشتی همه با یک هدف خود را به جبهه جنگ رسانده بودند. جنگ ساعت دوازده ظهر روز دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و تا ساعت بیست و چهار روز جمعه، ۱۷ تیر ۱۳۶۷ که قطعنامه ۵۹۸ صادر شد دقیقا دو هزار و هشتصد و هفتاد و هفت روز یا دقیقتر شصت و نه هزار و سی و شش ساعت، بدون وقفه ادامه داشت. و در تمام این مدت بار دفاع از کشور بر دوش حدود ۲ میلیون رزمندهای بود که از جمع آنها ۱۹۶هزار و ۸۳۷ نفر شهید شدند و ۵۷۴هزار و ۱۰۱ نفر جانباز هم شدند.
با یک حساب ساده میتوان به این حقیقت رسید که دو و نیم درصد جمعیت ۸۳ میلیونی امروز ایران را کسانی تشکیل میدهند که کهنه رزمنده زمان جنگ بوده اند یا جانباز و یا خانواده شهید هستند. میانگین سن رزمندگان دوران جنگ ۳۰ سال است با این حساب الان بسیاری از رزمندگان آن دوران به دیار باقی شتافتهاند و آنهایی هم که در قید حیات هستند در رده سنی بالای ۵۵ سال هستند.
همه این آمار و ارقام را ردیف کردم تا به این نتیجه برسم که سرو سامان دادن و رسیدگی به وضعیت این جماعت که اکنون کمتر از ۲ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند و روز به روز هم با فرارسیدن اجل! آمار آنها کمتر میشود؛ نه کار دشواری است و نه باعث نارضایتی سایر هم میهنان میشود چرا که مردم ما از هر قشر و گروهی که باشند و با هر تفکر سیاسی و اجتماعی، ثابت کرده اند که همیشه برای کسانی که در عرصه ملی برای میهن تلاش کرده اند احترام ویژهای قائلند.
سوال اینجاست که چرا علی رغم همه تلاشها و شعارهایی که در این ۳۳ سال داده شده؛ همچنان هر روز شاهد نارضایتی و رفتارهای نامناسب و تبعیض آمیز با ایثارگران هستیم. هر روز خبرگزاریها اخباری را منتشر میکنند که سازمانی یا ادارهای زیر بار اجرای بخشی از قانون جامع خدمات به ایثارگران نمیرود؛ تازه اینها اخباری است که منتشر می شود ولی بسیاری از این جماعت همانگونه که در زمان جنگ بی ادعا و بی توقع جان خود را سپر بلایی سهمگین کردند؛ امروز هم «در پیچ و خم زندگی روزمره» خود ، به فراموشی سپرده شدهاند.
آنچه این روزها بیش از هر چیز دل این کهنه سربازان جنگ را بدرد میآورد، مرزبندی های جدید انقلابی و ضد انقلاب و خودی و نه خودی است که در کلام و شعار اغلب مسئولین به وفور تکرار میشود. مسئولانی که برخی از آنها هیچ سبقه و سابقه و صنمی با جنگ و ایثارگری ندارند و الان موج موافقی یافتهاند و تلاش میکنند بهترین موجسواران باشند! و جالبتر از آن که مردان جبهه و جنگ را به چوب انقلابی نبودن نوازش میکنند!
ایثارگران هیچ نیازی به بزرگداشت و تجلیل و تقدیر ندارند، ایثارگران بیش از اینکه محتاج شور و شعار باشند نیازمند فهم و شعورند.
متاسفانه هرچه از سالهای پایان جنگ فاصله گرفتهایم وجه نمایشی بزرگداشتها پر رنگتر شده است و از بزرگداشتهای مردمی به ولخرجیهای دولتی رسیدهایم و دقیقا همان اداراتی که بنرهای بیشتری برای بزرگداشت این رویداد بر سردر اداراتشان نصب کردهاند و سنگر و مین و خمپاره پلاستیکی! بیشتری را به نمایش گذاشتهاند؛ کارمندانشان با روح دفاع از کشور و هدف ایثارگران بیگانهترند، و بدون اینکه شناخت و درکی از این مفاهیم و ارزشها و نقش آن در دوام و قوام مملکت داشته باشند، نگاهشان به این جمعیت دو درصدی نگاه زیاده خواه یا از خود راضی است. این مهم زنگ خطر بزرگی است که ای کاش تا دیرتر از این نشده صدای آن به گوش مسئولان برسد.
البته این نقد به معنای نادیده گرفتن حمایتها و اتفاقات درستی نیست که در طول سالهای پس از جنگ برای ایثارگران رقم خورده است و نباید تلاش مسئولانی که بی ادعا و بدور از شعار زدگی به خانواده ایثارگران خدمت کردهاند نادیده گرفته شود.
در اکثر کشورهای دنیا سربازانی که برای دفاع از میهن در برابر دشمن، جنگیدهاند از احترام ویژه ای برخوردارند در کشور ما و اغلب در بخش دولتی داستان دیگرگونه است، نباید کارمند ادارهای که در زمان جنگ ۱۰ ساله بوده چنان با فهم موضوع بیگانه باشد که نه تنها به قانون تمکین نکند بلکه به تمسخر از جانبازی بخواهد که ادای موجی بودن در بیاورد و شیشهای بشکند تا کارش راه بیفتد! این گونه رفتارها یکی دوتا نیست و بسیاری از ایثارگران به کرات با آن مواجه شده اند…
… در حالی که در حیرت و بهت این رفتار کارمند مربوطه غرق شدهام و در دل برایش آرزوهای خوب دارم؛ ناخود آگاه صحنههای فیلم «خندق» ساخته پرویزکیمیاوی در ذهنم مرور میشود و آرزو میکنم ای کاش مسئولان اهل فیلم دیدن باشند و این فیلم را یک بار ببینند.
دیدگاه شما