کاشان نیوز – عباس شافعی: از آن زمان که «عامر بن ناصر فینی» به همراهی گروهی به نمایندگی اهالی فین و چهل حصاران (کاشان کنونی) عزم سفر به مدینه کردند و عریضهای خدمت امام پنجم حضرت امام محمد باقر (ع) بردند و تقاضای اعزام یکی از نزدیکان خود برای ترویج و تعظیم شریعت در کاشان را نمودند، دیر زمانی بیش از ۱۴۰۰ سال میگذرد؛ ولی با این بعد زمانی و حوادث فراوانی که در مسیر ارادت شیعیان در طول این سالیان قرار گرفته، هر روز علاقه و ارادت مردم این ناحیه به پیامبر بزرگوار اسلام (ص) و خاندان معظماش بیشتر و عمیقتر میشود که این خود یکی از نشانههای حقانیت این خاندان و آیین با عظمت اسلام و روحیه حقیقتجویی و حقطلبی مردم کاشان است.
سالروز شهادت علی ابن محمد باقر (ع) دو روایت دارد: یکی به تاریخ جلالی که دومین جمعه مهرماه هر سال است که آیین سنتی مذهبی و باشکوه قالیشویان در منطقه فین و اردهال برپا میشود؛ دیگری به تاریخ قمری است که آن ۲۷ جمادیالثانی است. (شرح علت و بررسی پیشینه شکلگیری این دو تاریخ مجال و فرصتی دیگر را طلب میکند.)
حضرت علی ابن محمدالباقر (معروف به حضرت سلطانعلی) یکی از چهار امامزاده لازمالتعظیم در ایران است. مدفن این امامزاده محل و ماوای دلهای بیقراریست که مشتاقانه به سوی خاندان رسول خدا (ص) میشتابند.
حضرت علی ابن باقر (ع) از جهت نسبی فرزند بلافصل امام باقر (ع)، برادر امام صادق (ع) و پدر همسر امام کاظم (ع) است و از جهت شخصیتی نائب رسمی امام پنجم و ششم در منطقه ایران مرکزی (کاشان و فین) و از نظر منزلت و رشادت شهید عظیمالشأن راه خدا در نبردی نابرابر با دشمنان دین به روش جدش اباعبدالله (ع) و به عنوان اولین شهید اهل بیت در ایران است.
دعوت مردم فین و کاشان
جمعی از اهالی فین و چهل حصاران که پرچم دوستی اهل بیت (ع) را برافراخته بودند نامهای خدمت امام پنجم فرستادند تا یک نفر از فرزندان خود را جهت تعلیم شرایع اسلام به جانب آنها بفرستد.
عامر بن ناصرفینی و هیئت همراه پس از طی مسافت و مرارت طولانی سرانجام به مدینه رسید و با عبدالرحمن غلام و دربان امام پنجم (ع) ملاقات کردند و صبح در مسجد حضور حضرت امام محمد باقر (ع) رسیدند. آن حضرت فرمودند: دلم گواهی نمیدهد که یکی را به آن ولایت بفرستم و دل از او بردارم.
«نور دیدهام علی» را همراه آنها روانه کن!
امام باقر (ع) فرزندان خود را جمع کرد و فرمود: ای نور دیدهگانم! جدم رسولالله (ص) را در خواب دیدم که فرمود: نور دیدهام علی را به چهل حصاران و نواحی آن بفرستم تا مردم آن حدود را به طریقه جدم راهنمائی کند. سپس امام جعفر صادق (ع) فرمود تا اسباب سفر را مهیا کردند. حضرت علی ابن باقر (ع) پدر بزرگوارش را وداع کرد و از مدینه بیرون آمد. پس از چند روزی توقف در قریه «جاسب»، حضرت متوجه قریه «خاوه» شد و مدت یکماه در آن قریه به ارشاد و هدایت مردم پرداخت.
عامربن ناصر قاصدی را به منطقه فین و کاشان فرستاد و مردم را از ورود نماینده خاص امام پنجم آگاه ساخت.
حدود شش هزار نفر زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیاده و سواره خود را آماده استقبال از آن حضرت نمودند و شب را در بیرون قریه «باریکرسف» تا صبح منزل کردند.
سرانجام انتظار به پایان رسید
سرانجام حضرت علی ابن باقر (ع) پس از چند روز توقف در قریهی جاسب و یک ماه توقف در قریهٔ خاوه با عزت و جلال با شکوهی وارد منطقهٔ کاشان شد. روایت شده که حضرت در مسجد جامع کاشان اقامه نماز جماعت و جمعه مینموده است و مردم دسته دسته به دیدار حضرتش میشتافتند و از آموختن مسائل دینی بهرهمند میشدند. پس از گذشتن یک سال، حضرت امام جعفر صادق (ع) به برادر والاگهر خود علی، نامهای نوشت و خبر شهادت پدر را در آن مندرج ساخت و مرقوم فرمود: «شنیدهام خاوه را طوعا و رغبتا به شما منتقل نمودهاند. باید حاصل آن را به مستحقین و اهل علم و ابناء سبیل برسانی… و امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنی.»
حضرت علی بن محمد الباقر (ع)، مدت سه سال (از سال ۱۱۳ الی ۱۱۶ ه ق) در منطقهٔ ماموریت خود، به ارشاد و تبلیغ و حل مشکلات مردم آن سامان پرداخت. صاحب «کشف الکواکب» میگوید: گروه زیادی آن حضرت را به اردهال کاشان دعوت نمودند و گفتند عدهای عاجز و زمینگیر هستند و نمیتوانند به حضور شما مشرف شوند.
در هرحال حضرت وارد منطقه (اردهال) شد. والی اردهال شخصی به نام «زرین نعل» (کفش) لعنهالله علیه بود که پس از مشاهدهٔ گرویدن مردم به حضرت و سستی حکومت خود، نامهای به «ازرق ابرح» لعنهالله علیه که فرماندار ایالات قزوین یا قم بود، نوشت.
وقتی فرماندار ایالت قزوین از محتویات نامه مطلع میشود، نامهای نوشته؛ و ارقم شامی را فرمانده لشکر ششصد نفری قرار میدهد. از طرف دیگر والی نراق را با نامهای جداگانه به کمک ارقم شامی فرستاده و زرین کفش والی اردهال را از تصمیمات گرفته شده مطلع میسازد و بالاخره دستور کشتن علی بن محمد الباقر علیه السلام را صادر میکند.
حکومت نظامی در مشهد اردهال
فرمانده لشکر کفر با ششصد نفر و به همراهی «زبیر نراقی» و افراد تحت فرماندهیاش، شبانه و مخفیانه وارد منطقه اردهال شدند. طبق آنچه درتذکرهٔ حضرت آمده است آن شب، شب جمعه بود.
روز جمعه فرا رسید و مردم از اطراف و اکناف برای برپا داشتن نماز جمعه به اردهال آمدند. نقشه این بود که وقتی مردم نماز جمعه را خواندند و به خانههای خود رفتند، امامزاده را محاصره و شهید نمایند. ولی نقشهٔ آنها توسط حضرت نقش بر آب شد.
بعد از ایراد خطبهای سوزناک و غمگین از جانب حضرت هرچه مردم نمازگزار اصرار بر ماندن کردند، حضرت موافقت نفرمود و فقط سی تن از ملازمان آن حضرت جهت حفاظت ماندند.
نگذارید آشوب کربلا تازه گردد
پس از احضار، زرین کفش خود را به حضرت رساند. آنگاه حضرت فرمود: «ایهاالحارث! میدانی من خود به این منطقه نیامدهام بلکه با اصرار آوردهاند؟… البته شنیدهای آن جماعت که در صحرای کربلا پرچم ظلم برافراخته و با تیغ ستم جدم حسین علیهالسلام و اصحابش را شهید کردند، عاقبت کارشان به کجا رسید!… راضی نشوید به واسطه ریختن خون من جماعتی در این صحرا کشته شوند و آشوب کربلا تازه گردد… »
وقتی حضرت با جواب رد آن ملعون روبهرو شد فرمود: «خدا میداند که مرا از کشته شدن اصلا بیم نیست؛ چه، شربت شهادت نوشیدن کار آباء و اجداد من است.»
وقتی جلال الدین مشاهده کرد که پند و اندرزهای علی ابن باقر علیه السلام در دل نابینای زرین کفش موثر واقع نشد، غیرت اسلامی او به جوش آمد و خواست با حملهای کار او را تمام کند که حضرت او را از این کار باز داشت و فرمود: «ای برادر، خشم خویش را فرو بر و آتش غضب خود را با آب وضو خاموش ساز.»
اردهال، کربلایی دیگر
نبرد نابرابری که شباهت زیادی به صحرای کربلا داشت، آغاز شد و وقتی قرهالعین رسول خدا (ص) این وضعیت را مشاهده کرد و دید که عدهای از یاران و دلیران سپاهش به شهادت رسیدهاند، چنانکه گویی شجاعت حیدری را در بازو متمرکزساخته است، بر لشکر کفر حمله نمود. و رشادتهای زیادی از خود نشان داد. سر انجام زرین کفش ملعون تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که بر پیشانی او نشست و خون بر صورت آن بزرگوار جاری شد. حضرت عنان اسب را به دربند گردانید و چون بدآنجا رسید، از شدت ضعف از اسب فرو غلتید. با افتادن حضرت از روی اسب، دشمن حیلهگر جرات بیشتری پیدا کرد و یکپارچه به دربند هجوم آورد و این در حالی بود که عزیز زهرا به سنگی بزرگ تکیه زده بود و خون از پیشانی برمیگرفت… هر قدمی که ارقم شامی ملعون برمیدارد و به حضرت نزدیک میشود، زمین و آسمان او را لعنت میفرستد. ارقم پلید گیسوان مشکسای آن حضرت را به دست گرفت و بیشرمانه خنجر بر حنجر مبارکش نهاد و سر مقدسش را از بدن جدا ساخت.
زیارت حضرت علی ابن محمدالباقر (ع)
از حضرت امام صادق (ع) نقل است که میفرمایند: «من زار اخی علی باردهال، کمن زار جدی الحسین بکربلا.
هرکس برادرم علی را در اردهال زیارت کند مانند کسی است که جدم حسین را در کربلا زیارت کند.»
حضرت امام رضا (ع) نیز تاکید و امر خاصی بر تمسک به اردهال دارد: «نعم الموضع الاردهار؛ فالزم و تمسک به. چه خوب جایی است اردهال؛ پس به آن التزام و تمسک پیدا کن.»
قتلگاه حضرت علی ابن محمد باقر (ع)
در بین انبیا و اولیاء خدا تنها دو قتلگاه وجود دارد که یکی متعلق به حضرت اباعبدالله الحسین میباشد که در کربلاست و دیگری متعلق به اولین شهید اهل بیت در ایران حضرت علی ابن باقر (ع) است که در ۴ کیلومتری حرم مطهر ایشان در مشهد اردهال (دره ازناوه) واقع شده که از جاذبههای معنوی و از مکانهای مقدسِ روحبخش محسوب میشود.
دیدگاه شما