از آنکه بیش از ۲ میلیون تومان هزینه روی دست ما گذاشتند و چه اندازه بیتوجهی و کندی مراحل از زمان پذیرش تا زمان ویزیت و اقدامات پزشکی اعصاب ما تخریب شد و… بگذریم، مهم نتیجهای بود که نگران کننده بود!
سه ما با درد و رنج سپری شد ولی درد و ناراحتی کم نشد هیچ، قدرت تحرک و بالارفتن دست هم کاهش پیدا کرد! ام آر ای جدید گرفته و به پزشکی در تهران مراجعه کردیم. مشخص شد که پارگی تاندون رخ داده و جز با عمل جراحی مشکل حل نخواهد شد.
چطور امکان دارد در بیمارستان بهشتی پارگی تاندون تشخیص داده نشود؟ این ناشی از مدیریت ضعیف، نداشتن وجدان کاری و لاابالیگری کادر درمان این بیمارستان است! محل استفاده بیمارستان بهشتی و اورژانس و پزشک و بودجه و دستگاههای مختلف که هر چند گاهی اخبار آنرا در رسانهها میخوانیم چیست؟ آیا این مدیریت و نحوه عملکرد باعث مخدوش شدن اعتبار بیمارستان و به تبع آن دانشگاه علوم پزشکی است.
بیدلیل نیست داستانهایی که برای بیمارستان بهشتی بر سر زبانها افتاده است؟
حتماً شنیدهاید که میگویند در بیمارستان بهشتی هرگز نخوابید، چون بلافاصله بعنوان مرده به سردخانه منتقلتان میکنند!!
آیا کسی اخباری که از این بیمارستان به بیرون درز میکند را نمیشنود؟ یا میشنود و اهمیت نمیدهد؟
این مسأله باعث کاهش اعتماد به پزشکان کاشانی هم میشود، مگر نه اینکه آنها هم در همین بیمارستان و تحت مدیریت دانشگاه علوم پزشکی و ریاست آن به طبابت مشغولاند؟
به ناچار راهی تهران شدیم و پزشک به محض دیدنام آرای گفت پارگی وسیع است و جز عمل جراحی راهی ندارد، زمان بگذرد امکان عمل جراحی هم از بین میرود و….
با هزینهای گزاف در بیمارستانی در تهران عمل جراحی انجام شد و با تأکید بر اینکه مراقب باشید دست عمل شده تکان و حرکت شدید تا ده روز نداشته باشد به طرف کاشان حرکت کردیم.
در مسیر تهران به کاشان تا قم شرایط به نسبت خوب بود، به نسبت!
اما با عبور از قم در بزرگراه قم-کاشان، هوا تاریک شده بود و با عبور از شهر قم ناگهان جاده در تاریکی فرو رفت، نور بالای اتومبیلهای روبرویی که به دلیل تاریکی جاده ناچار از آن استفاده میکردند دید من را بسیار کم کرده بود و عملاً جاده بیش از چند متری برایم قابل دیدن نبود. این مشکل رانندگی بود و اگر در شرایط عادی بود شاید آنچنان هول انگیر نمینمود. اما خستگی ناشی از چند روز دوندگی و شرایط بیمارستان و درگیریهای ذهنی ناشی از استرس بیماری و… مزید بر علت بود.
اولین چالش هولناک همسرم که دستش را با آتل به بدنش برای جلوگیری از جابجایی محکم بسته بودند تجربه شرایطی وحشتناک بود که با افتادن در یک چاله و ضربه شدیدی بود و پس از آن کابوس افتادن در یک دست انداز در جادهای که لرزش اتومبیل ناشی از خرابی و وصلههای آسفالت ۱۰۰ کیلومتر ادامه داشت، ۱۰۰ کیلومتر.
و چالش من علاوه بر نگرانی بیمار کنارم تاریکی، محدودیت دید و نور بالای اتومبیلهای مقابل و خطری بود که با سبقت و مانور اتومبیلهایی هم مسیر برای رد کردن چاله و دست اندازهاامانم را بریده بود.
در تاریکی جاده، نورهای تند، زرد و سفید از روبرو، صدای کرکننده لاستیک روی آسفالت تکه تکه وصله شده و تخریب شده و تکانهای تند و لرزش ترسناک فضایی وهم انگیز مانند فیلمهای ژانر وحشت را ایجاد کرده بود.
مهم است که سالهاست وعده روشنایی این مسیر فقط در موسم انتخابات شنیده شده و این روزها هم وعده روکش آسفالت آن بدل به ابزاری برای ابراز وجود مدیران محلی و استانی شده است. آخرین آنها هم وعده فرماندار جدید کاشان است.
فضای وحشت انگیر شبی تیره که نور دستکاری شده بسیاری از اتومبیلهای روبرویی برای لحظهای بینایی را مختل میکند، و سر وصدای ناشی از برخورد لاستیک اتومبیل با جاده تکه پاره و ناله و درد بیماری که تازه از بیمارستان مرخص شده به ما میگوید که مدیران شهرستان کاشان از مسئولین درمان و پزشکی تا اداره راه و پلیس راهور و فرماندار… تنها به گذران روزهای خود مشغولاند و اهمیتی جز در مواقع تبلیغات و سخنرانی در مجامع عمومی به مردم نمیدهند!
دیدگاه شما