کاشان نیوز – ابوالفضل نجیب: هر چه فکر میکنم به این باور میرسم مردم بیجهت پشت سر مسئولان کشور لیچار میبافند و آنها را به هزار ندانمکاری و مفسده ریزودرشت متهم میکنند. این در حالی است که باعث اینهمه بدبینی بیسوادی در یککلام خنگی مردم است. میگویید نه، اثبات این ادعا کار سادهای است. به این شرط که حداقل در مقام مغلوب عذرخواهی کنیم.
چند روز پیش وقتی پیامک اداره برق را خواندم از خوشحالی چنان بیتاب شدم که چیزی نمانده بود دخترم زهرهترک شود. پرسید چی شده بابا. گفتم قبض این دوره برق سیوهفت هزار تومان آمده. با تعجب پیامک را خواند و با کنایه گفت؛ «یادت باشه بابا بریم چشمپزشک»
پرسیدم؛ برای چی؟
گفت؛ پدرم، این سیصد و هفتاد هزار تومان است نه سیوهفت هزار تومان.
گفتم؛ دخترم سواد شما نمکشیده.
گفت؛ باباجان علاوه بر زوال بینایی دچار زوال عقل هم شدهاید.
گوشی را گرفتم. با دقت رقم را روی کاغذ نوشتم و با ممیز یکان، دهگان، صدگان کردم و خواندم، درست بود سه میلیون و هفتصد هزار ریال.
فکر کردم فاصله زمانی و مکانی خانه ما با چینیها که بیتکویین تولید میکنند، خیلی بیشتر از آن است که از کنتور من برق بگیرند.
خوشبختانه در مجتمع هشت واحدی ما آقای اکبری نامی سکونت دارد که کارمند اداره برق است. قضیه را با او در میان گذاشتم.
آقای اکبری گفت؛ تعجب میکنم چرا تعجب کردی.
گفتم؛ چطور.
گفت؛ امسال تعرفهها کلن افزایش پیداکرده.
پرسیدم؛ یعنی چقدر افزایش داشته.
گفت؛ اینطوری متوجه نمیشی.
گفتم؛ هر جور فکر میکنی توجیه میشوم توضیح بده.
گفت؛ امسال تعرفه برق کلن بیست درصد افزایش قیمت داشته.
گفتم خوب.
گفت: بیست درصد هم تعرفه مصرف سه ماه تابستان افزایش قیمت داشته.
گفتم؛ خوب.
گفت؛ بیست درصد هم پیک ساعات پرمصرف روزانه افزایش قیمت داشته.
کفتم؛ خوب.
گفت؛ بیست درصد هم به جریمه افزایش مصرف ساعات پیک پرمصرف اضافهشده.
گفتم؛ خوب.
با خنده گفت؛ اینقدر خوب خوب نکن تا اینجا هشتاد درصد مبلغ قبض را حساب کردم، بیست درصد باقیمانده را حساب کن ببین چقدر میماند.
حساب کردم گفتم میشود حدود پنجاههزار تومان.
گفت؛ خوب مرد حسابی به عقل شما این مبلغ برای مصرف یک دوره چهلوچند روزه استفاده از کولر و ماشین لباسشویی و جاروبرقی و گوشت چرخ کنی و روشنایی و سیستم و شارژ موبایل و سشوار و … خیلی زیاده.
کمی فکر کردم و در کمال شرمندگی هم تشکر و هم عذرخواهی کردم.
ناخودآگاه یاد بنده خدایی افتادم که همسرش سهماهه وضع حمل کرد. مردم مدام سرکوفت زدند که؛
; مرد حسابی کی تا حالا زنی سهماهه وضع حمل کرده که زن تو بکنه«
مرد که حسابی گیج و رگ غیرتش به جوش آمده بود، رفت پیش همسر و با عتاب و تحکم و تهدید پرسید؛
تو که سه ماه بیشتر زن من نشدی، چطور وضع حمل کردی.
زن با خونسردی گفت؛
«خنگی دیگه …»
مرد که کلافه شده بود گفت؛
«ای بیحیا، حالا خنگ هم شدم…»
زن گفت؛ اگه ثابت کردم چی؟
مرد با عصبانیت گفت؛ هر چی تو بگی.
زن گفت؛ مگه تو سه ماه من رو نمیخواستی؟«
مرد گفت؛ خوب چرا.
زن ادامه داد؛ مگه سه ماه هم من تو را نمیخواستم؟«
مرد گفت، چرا.
زن گفت سه ماه هم هست ازدواج کردیم.«
مرد گفت؛ درسته
زن گفت؛ حالا حساب کن ببین چند ماه شد.
مرد سرانگشتی حساب کرد و گفت نه ماه.
زن باحالت استهزاآمیز و حقبهجانبی رو به شوهر و گفت؛
«دیدی ثابت کردم خنگی…»
مرد که به نظر میرسید بیش از هر چیز از خنگی خود شرمنده و حق را تمام و کمال به همسر خود داده خطاب به او و در کمال تواضع و فروتنی گفت؛
«خانمجان، ببخشید.»
دیدگاه شما