کاشان نیوز– محمدحسین کریمی: قضاوت و نقد نوشتن برای یک فیلم به خصوص برای یک بازدید کننده عمومی سینما آن هم با ۱بار تماشای فیلم کمی عجولانه و دور از انصاف باشد، اما دیدن یک فیلم زیست محیطی روی پرده سینما آن هم با استفاده از بازیگری صاحب نام کمی جای امیدواری دارد، شاید سرآغازی باشد برای اهمیت دادن ما ایرانیان به محیط زیست و زیبایی محلی که خودمان میخواهیم از آن استفاده کنیم.
«طعم شیرین خیال» فیلمی به کارگردانی کمال تبریزی، نویسندگی علی میرمیرانی و نغمه ثمینی و تهیهکنندگی محمدعلی حسیننژاد ساخته سال ۱۳۹۳ است و بازیگران آن: شهاب حسینی، نازنین بیاتی، نادر فلاح، نازنین فراهانی، پریوش نظریه، مهدی حسینی بجستانی، عیسی یوسف پور هستند.
این فیلم به داستان دختری میپردازد که خواستگارهای فراوانی دارد، حتی خواستگاری که شاید این روزها حتی به شوخی برای دختران مرد رویاها باشد، اما به تمام آنها پاسخ رد میدهد.
دختری خیال پرداز شروع میکند و از اتفاقاتی که برایش افتاده است تعریف میکند، از خواستگاری هایش میگوید، اما مهم ترین آنها یکی از استادهای دانشگاه اوست که به صورت آزمایشی و برای اولین ترم در یک دانشگاه تدریس میکند، نکته قابل تامل آن اینجاست که این استاد با افراد عادی تفاوت دارد؛ به جای ماشین از دوچرخه ای استفاده میکند که باتری خورشیدی دارد و حتی انرژی پاک تولید میکند، این استاد حتی تلفن همراه نیز ندارد کلاسهای خود را متفاوت در مکان های طبیعی برگزار میکند وی آزمایشگاه دانشگاه را تبدیل به یک فضای سرسبز کرده است، داستان از آن جا آغاز میشود که برای برگزاری یک کلاس در کویر از دانشگاه مجوز میگیرد اما پدر دختر به دلیل اینکه از علاقه استاد به دخترش با خبر است و خبرچینی که برای به دست آوردن اطلاعات از استاد دخترش فرستاده استاد او را با یک نفر دیگر اشتباه گرفته از حضور دختر در این اردوی علمی جوگیری میکند با تمام این تفاسیر اتفاقات دست به دست یکدیگر میدهند و دختر در این اردو حضور پیدا میکند، در تمام لحظات این اردو استاد از مشکلات محیط زیست میگوید، از مشکلاتی که انسانها برای محیط زیست ایجاد کرده و میکنند و حتی در این بازدید خود نیز به آن عمل میکند، اما انگار شخص دومی شبیه به استاد در حال خرابکاری است و به تمام حرفهای زیست محیطی او را نقض میکند، دانشجویان او دچار سردرگمی میشوند که استاد یک جور حرف میزند و جور دیگر عمل میکند، در بین کلاس های استاد دختر تنها کسی است که بیشترین دقت را به حرف های او دارد و حتی تمام حرفهایش را باتصویر خانواده و دوستان خود در ذهنش خیال میکند«این خیالپردازی ها با انیمیشن به تصویر کشیده شده است» که شاید انیمیشن ها و خیال پردازیهای زیاد این دختر کمی برای مخاطبین خسته کننده باشد.
در پایان فیلم دختر از استاد به دلیل اینکه پدرش را کتک زده نزد رئیس دانشگاه شکایت میکند و استاد از دانشگاه اخراج میشود اما دختر متوجه آن میشود که شخص دیگر جای استاد خرابکاری میکرده است. به دنبال استاد میگردد و شخص خرابکار را در حال آتش زدن پروژهی زیست محیطی استاد پیدا میکند و هم جان استاد را نجات میدهد و هم خرابکار را پیدا میکند.
اما استاد دیگر به دانشگاه بازنمیگردد اما شخص خرابکار شروع به اعتراف میکند و میگوید رئیس دانشگاه از او و شرکتش سوء استفاده کرده تا به منافع شخصی خود و ساختمان سازی اش برسد و از طرف دیگر پروژه ساختمان محیط زیستی استاد را زمین بزند.
بازخوردهایی که مخاطبین این فیلم پس از دیدن آن در وبسایتها و حتی در خود سینما نیز دادند زیاد رضایت بخش نبوده و شاید در عرصه فیلمسازی و حتی بازیگری برای کمالتبریزی و شهاب حسینی نیز نقطه خوبی نباشد؛ چرا که بسیاری از افراد این فیلم را برگرفته از یک سخنرانی زیست محیطی دانسته اند، یا حتی ضعیف ترین کار کمال تبریزی خوانده اند و اینگونه برداشت کرده اند که داستان فیلم کاملا مشخص است براساس سفارشی که سرمایهگذاران فیلم کردهاند نوشته شده و تذکرات مختلف پیرامون زندگی و حفظ محیط زیست که به صورت مستقیم و ناموثر برای بینندگان داده میشود حاصل همین نگاه سفارشی است. باید توجه داشت که برای ترغیب مردم به صرفهجویی در منابع طبیعی و حفظ محیط زیست آموزش از طریق سینما متفاوت است و این نوع ساختار به درد یک برنامه تلویزیونی برای شبکه آموزش میخورد چرا که مدیوم سینما آنقدر قابلیت دارد که با زبان تصویر و به صورت زیرپوستی مردم را ترغیب به این کار کند و متاسفانه این موضوع در این فیلم اتفاق نیفتاده است.
اما با تمام این تفاسیر حرف اول را تکرار میکنم اینکه یک بازیگر مثل شهاب حسینی حاضر به بازی در این فیلم و یک کارگردان همانند کمال تبریزی حاضر به ساخت چنین فیلمی شود شاید سرآغازی باشد برای دلسوزی ما ایرانیان برای محیط زیست و آینده سبز کشور در بین مردم و به خصوص افرادی که مردم به آنها علاقه مند هستند و یک اسطوره برای آنان.
خیلی زود این فیلمو برداشتن نشد که ببینیم