کاشان نیوز- امیر عباس مهندس: هنری میلرنویسندهی آمریکایی، بیان داشته است: «سعی بر مرتب کردن جهان مکن، جهان تجلی نظم است و این بر عهدهی ماست که در هماهنگی و اتحاد با این نظم باشیم.» شاید بتوان گفت آدمی واحدی از تجمع خرده روایتهاست که هر کدام دارای ساختار و پیشینهای هستند که ریشه در آداب، فرهنگ، رفتار گذشته و جاری جامعه دارد. اگرچه میتوان به این نتیجه رسید که جاهایی ذهن و اندیشه انسان معاصر از روایت کلان گریزان بوده و سعی دارد با همان خرده روایتهای بجا مانده، روایت کلان خود را رقم بزند.
هر چند روایتها بیتردید مکرر، موازی و حتی متناقض نشان داده شدهاند که گاه نو میشوند و زمانی در ناخودآگاه به حیطه فراموشی میروند تا کی و کجا به صورتی دیگر رخ نمایند. این نمود دوباره ممکن است نو و تازه باشد. هنرمند در چنین عرصهای است که ساختار اندیشه، جهانبینی و دلمشغولی خود را نشان میدهد. به بیان دیگر، شاید دنیا به دکان سمساری مملو از خردهریزها و اشیا متناقض و عجیب تشبیه شود؛ اما همین آشفتگی دارای نظمی حسابشده است که بر مدار هرج و مرج نمیچرخد.
نمایشگاه آثار امیر دانشپور در گالری زورخانه به تعبیری میتواند مبین کامل خرده روایتهایی با زیرساخت روایی و واقعگرایی در بستر پستمدرن تلقی شود. به عبارت سادهتر، حجم دستبافتهای فشردهشده و قرارگیری چند فرش و دستبافت از فرهنگهای مختلف با متر بالهای متفاوت در یک قاب، خود مبین ضد رئالیسم استوار بر رئالیسم میباشد. وقتی بافتهای از گلیمهای عشایری در کنار قالی، جاجیم، و یا سفرههایی از هرجای ایران در یک کمپوزیسیون در هم تنیده شده، نمود یک روایت مبتنی بر خرده روایتهاست. این فشردهسازی، که در اصل با ریشه ریشه از جان زنان و دختران سرزمین پهناور ایران فرمهای پرتکرار را مکرر کردهاند، حتی میتواند نشان و فریاد اعتراضی در هر قاب جستجو شود. ضمن آنکه نگاه دانشپور در راستای کشف و بیان و اثبات هویت و فرهنگسرزمینی است که از تخت جمشید تا بیجار کردستان و از نقش رستم و شهر سوخته سیستان تا جایجای شهر و روستا در ایران گسترده است. این تلاش تأملبرانگیز و قابل تأمل است و میتوان بر این نمایشگاه از منظرهای گوناگون نگریست.
پیامد آن، در پی پاسخ به پرسشهایی مطرح شده برمیآید. آیا در آثار به نمایش درآمده و فشردهسازی متریالهای آشنا و ملموس که همواره تعامل هر کس با آنها غیرقابل انکار است، ما با بازنمایی واقعیت با مستمسک قرار دادن معرفی به چالش دعوت میشویم، یا صرفاً به قصد وصول زیبایی یا معرفی یک نگاه مواجه هستیم؟ با لحاظ این امر که بازنمایی و نمایش مکرر رمزها واقعیتی به اثبات رسیده باشد، باید به دنبال بازنمایی واقعیت بود یا همینها بیانگر حقیقتی عیان هستند؟ نظر طیفی از ساختارگرایان را میتوان بهقصد مصادره به مطلوب مثال آورد که گفتهاند: بازنمایی این امکان را مهیا کرده و ما را ملزم میکند که دست به تحقیق و بررسی واقعیت بزنیم تا پس از آن وضعیت، کشف رخ نماید و پیامد آن بسترهای تحقیق فراهم شود تا اصول پنهانی خود را نشان دهد.
اگر بهصورتی احساسی به مجموعه دانشپور نگاه کنیم، در مدت این نمایشگاه ما صدای فریاد خاموش، هقهق و گریههای فروخورده، بغضهای کودکانه و انگشت گزیدنهای نجیبانه، به همراه خونهای بجا مانده بر چلههای هر قالی و خندههایی از سر رضایت و خوشی را در گالری زورخانه میشنویم. چرا که هر رج بافتهشده مبین داستان و حکایتی از یک قشر، یک ایل یا یک طیف است.
از سوی دیگر، میتوان به هوشمندی و نگاه ظریف دانشپور تأمل کرد که قابهایی که بافتهها را در خود دارند، بیشتر دارای کادر و قابهای غیر متعارفی همچون دایره و چندضلعی هستند که بارزترین آنها که در مرکز گالری قرار گرفته، چرخ آسیا را تداعی میکند. این موضوع میتواند اشارهای به چرخ روزگار باشد که با بافتههای دست زنان این سرزمین شکل و هویت یافته است. در حقیقت، چرخش آسیای روزگار بر مدار رنج است که از حرکت باز نمیماند.
دیدگاه شما