کاشان نيوز-امیر عباس مهندس: از مدتها نمایشگاهی در گالری مریم برپا شد که میتوان اذعان داشت مقداری حال بیننده را خوب میکند. در این نمایشگاه که عنوان بینقس دارد آثاری از جلال طاهریان، فهیمه مومنی، مهسا طریقت پناه، سیما حجازی، مائده طاهری، فتانه پیری خواه، بهناز جهان و صادق همتی با کیوریتوری مریم روشن فکر و مونا عزیز مقابل دیده علاقمندان قرار گرفت. ویژگی این مجوعه یکدستی تابلو و آثار است که میشود نتیجه تامل در انتخاب آثار دانست. اگرچه آثار طریقت پناه تفاوتی آشکار با دیگر تابلوها داشت اما پرداختن به زن در بیشتر کارها نمایان است. حضور و وجود ته مایه غم ناشی از سرخوردگی، چرایی و چگونگی بیشتر از آنکه نشان از نگرش فلسفی داشته باشد منتج و مستند به جریان و اتفاقهای جامعه و در ادامه روند آثار به ثبت رسیده خود را نشان میدهد.
برای پرداختن و به زیر ذره بین بردن یک نمایشگاه مقبول تر آن است که آثار یک یا دو هنرمند مورد تحلیل یا بازبینی قرار گیرد. در حالیکه برای یک نمایشگاه جمعی چنین امری شاید میسر نیست. در نمایشگاه بینقس امکان مرور تاریخ هنر و آثار هنرمندان پیشین با لحاظ اینکه هنرمند از بستر رقم خورده پیش از خود که میتوان به اجرا شدههای پیشین اشاره داشت، قدمی در حد و اندازه اجرا برداشته است، چرا که خلق هنر دارای ذاتی نو و جدید است. همواره رویکرد معنا مآبانه در باز نقشهای اجتماعی تعبیری تاریخ مصرفدار بهخود میگیرد. ضمن آنکه تامل در گسترهی هنر بعضی از آثار را در حد و اندازهی کپی و یا اتود دانشجویی معرفی میکند. با نضج تفکر و یا بینش زیباشناسانه بی تردید هر طرح یا تابلویی پیش از انتقال حس زیبایی، کارکرد مفهومی آن مورد تامل قرار میگیرد. در چنین روندی بیشک تشخیص و نظر تفسیر گرایانه هر فرد منتج از ظرفیت ذهنی و داشتههای آموخته به همراه ابزار در دسترس میباشد. که منظور از ابزار را میتوان همراهی با روند سرعتی و به روز هنر که حاصل بصیرت و اشراف بر دورههاي تاریخی هنر خوانده شده تلقی کرد. مشخص است گاهی هنر را به واسطهی عنصر خلاقانهای که در خود دارد، تقلیدی از زیستبوم زایش مدار هر فرد دانست.
در نمایشگاه بینقس چند تابلو بیش از آنکه تلاش برای نشان دادن خود داشته باشند، به واسطه تصویر و نشان دادن امر نامرئی، یا به گفتهای دیگر مرئی نمودن حسی درونی میتوان در حیطهی هنری اندیشمند که در جاهایی به هنر محض معرفی شده، قرار داد. چرا که آشکار نمایی وضعیتی درونی و تجلی امر نامحسوس غایت هنر است. همانگونه که ساده انگارانه خواهد بود، بیان شود هنر امروز فاقد ویژگی خیال پردازی است، در پرداختن وسواسی به جزئیات هر اثر با منظور داشت سرعت تحول و تغییر، شاید مورد پسند واقع نشود.
آرامترین و بی تکلف ترین تابلو این نمایشگاه، اثری از صادق همتی است که بیان کننده زندگی اجبارانه در شرایطی دیکته و خط کشی شده میباشد. اوضاعی که رهایی از آن میسر نبوده و بیانگر محیطی سربی و خاکستری که هیچ فردایی برای آن متصور نیست، یا به مضمونی دیگر فردا از آن سلب شده میباشد.
کارهای مائده طاهری با فاکتور گیری و سلب رنگ تلاش در متفاوت بودن دارد که سه اثر اگر اطلاق تکرار بر آن مترتب نباشد قاعدتن بیانی نو و متفاوت نیست. که میتوان اشاره اش را به زندگی جامعه در فضای تیره، سرد و درهم کوفته یا سرکوب شده با قاب در قاب قراردادن سوژهها دریافت. اما دو اثر دیگر اگرچه آنها هم دارای بیانی تازه و نو نیستند اما مشخصن آثاری قابل تامل میباشند. این دو اثر سوژه چنان با بستر و متن کار پیوند یافته که علیرغم حرکتی که در تابلو و قرارگرفتن موضوع میباشد امکان جدا نمودن آن از متن اثر نیست. تضاد در فیکسه شدن کاراکتر، سوژه یا موضوع و حرکتهایی که خواسته یا ناخواسته بر آن رفته تاثیرگذار و به یاد ماندنی میشود. به تعبیری دیگر بیشتر از آنکه قصد بر نقش تصویر باشد تاش یا خط هایی منظور نقاش و حتا بیننده است که بر آن تحمل شده، این خط ها در کارهای جلال طاهریان نیز به شکل آرامتری مشاهده میشود را شاید بتوان تعدی جامعه بر زن دانست. اگرچه گاهی ممکن است اثر را در اندازه شعار تنزل دهد اما در این آثار قابل تامل مینمایاند.
دیدگاه شما