روزنامه کاشان-عصر جمعه 21مهرماه از شبكه دو سيما شاهد پخش فيلم تلويزيوني «من و دوچرخه بابام» به كارگرداني فياض موسوي بوديم.
اين فيلم كه در كاشان تهيه و توليد شده بود، علاوه بر حضور بازيگران كاشاني مثل احمد صابر، رضا كريمي، حسين حداد، وحيدرضا صادق پور، محمد حميدي شاد،علیرضا توکلی برزکی و …، كم وبيش توانسته بود استفاده خوبي از لهجه و فرهنگ كاشاني داشته باشد و به اندازه نياز داستان و بدون اغراق از آن ها استفاده كند.
حتي بازيگر اصلي و حرفه اي فيلم يعني شبنم مقدمي هم توانسته بود به خوبي لهجه شيرين كاشاني را دربياورد. روزنامه جام جم با فياض موسوي كارگردان اين فيلم گفت و گويي كرده و درباره اين موارد هم سوال هايي را مطرح كرده است. اين گفت و گو را با هم مي خوانيم:
شروينه شجري کهن-فياض موسوي، كارگرداني تلهفيلمها و سريالهاي متعددي را به عهده داشته است كه از جمله آخرين آنها ميتوان به پنج اپيزود از سري اول مجموعه سريال «يك لحظه ديرتر» و تلهفيلم «من و دوچرخه بابام» اشاره كرد.
اين تلهفيلم كه مخاطب آن كودك و نوجوان است، امسال در جشنواره كودك مورد توجه قرار گرفت و نامزد دريافت جوايز مهمي مانند بهترين كارگرداني، بهترين فيلمنامه، بهترين فيلم و بهترين بازيگر نوجوان قرار گرفت كه از اين ميان پروانه زرين بهترين فيلم و ديپلم افتخار بهترين بازيگر نوجوان را از آن خود كرد.
به بهانه پخش همزمان اين فيلم در جشنواره كودك و شبكه دو سيما، با موسوي به گفتوگو نشستيم كه در ادامه ميخوانيد.
كمي از خودتان بگوييد و اين كه چطور ساخت من و دوچرخه بابام را شروع كرديد.
كارمند رسمي صداوسيما در گروه فيلم و سريال شبكه يك هستم. از سال 68 همزمان با استخدام با صداوسيما همكاري ميكنم. پس از سالها همكاري، شايد اين آخرين كارم قبل از بازنشستگي باشد.
بيشتر براي مخاطب كودك و نوجوان كار ساختهايد؟
خير. دو سه كار كودك و نوجوان بيشتر انجام ندادهام. براي جوانها برنامه «دنياي جوان» را تهيه، نويسندگي و كارگرداني ميكردم كه شامل مجموعههاي داستاني هم ميشد. سريالها و فيلمهاي ديگري را هم براي تلويزيون ساختهام، مثلا «مهر و ماه» كه همين اواخر از شبكه آيفيلم بازپخش شد.
سريال «ما چند نفر» هم از ديگر كارهايم است. چند تلهفيلم هم ساختهام. «اروند» كه موضوعش دفاع مقدس بود، در جشنواره پليس نامزد بهترين كارگرداني و بهترين فيلم و فيلمنامه بود كه جايزه بهترين فيلمنامه را كسب كرد. بعد از آن هم چند تلهفيلم ديگر ساختم كه از جمله آنها ميتوانم تلهفيلم «اشك انار» را نام ببرم. اما براي رده سني نوجوان، در آبادان فيلم «كشتي ارواح» را ساختم. آخرين كارم هم من و دوچرخه بابام بود كه در جشنواره كودك مورد توجه قرار گرفت.
بازيگران را چطور انتخاب كرديد؟
بخش مهمي از فعاليت ما در كاشان به انتخاب بازيگر مربوط بود. بازيگراني مثل شبنم مقدمي و حسن تسعيري را از تهران به كاشان برديم و براي درآوردن لهجه کاشاني، تمرين زيادي كردند. همزمان در مدارس ميگشتيم تا بازيگران نوجوان را انتخاب كنيم. همينطور با انجمن نمايش و علاقهمندان به بازيگري هم جلساتي گذاشتيم تا بازيگراني را كه براي كار مناسب باشند، پيدا كنيم. بعد هم بلافاصله كار را شروع كرديم و بدون وقفه و پر نفس تا پايان رفتيم. قطعا اگر امكانش وجود داشت دوست داشتم اين كار را در قالب فيلم سينمايي ارائه كنم، روي قصه بيشتر كار كنم و روابطي را كه طبيعي بود و با قوانين علت و معلولي قصه سازگار بود در كار بگنجانم، اما با توجه به كمبود امكانات سعي كردم اينها را تا جايي كه ميشد خلاصه كنم و بنانديشه قصه را درست به عمل آورم، تمام تلاشم را كردم تا اثر خوبي را تقديم تماشاگر كنم.
خيليها ترجيح ميدهند فيلمهايي بسازند كه در تهران و در يك لوكيشن محدود قابل اجرا باشد. شما چه انگيزهاي داشتيد كه سختي دوري از تهران و كار در يك شهرستان را قبول كرديد؟
من به اندازه كافي در تهران فيلم و سريال ساختهام. جايي در تهران نمانده كه ما دوربين را در آنجا به كار نگرفته باشيم، به همين علت كار در تهران برايم كمي تكراري شده بود. همينطور معتقدم ايران سرزمين ماست و هيچ فرقي ندارد تهران باشيم يا جاي ديگر.
چند سالي است دوست دارم در شهرستانها كار كنم. دو كار در آبادان ساختم، در تربتجام كار كردم، يك فيلمنامه هم آماده دارم كه قصهاش در كردستان اتفاق ميافتد و دوست دارم آن را كار كنم. پيشتوليد كاري را در قم شروع كردهام. كار بعديام را هم در شمال ميسازم. اين گرايش، سليقه شخصي خودم است. سختي كار را تحمل ميكنم تا خارج از تهران قصههايي را در شهرهاي مختلف كار كنم. براي خودم هم تحقيق و بررسي خوبي است تا كشورم را بهتر بشناسم.
درست است سختي اينطور كارها زياد است، اما برايم خيلي لذتبخش است. اين فيلم را هم سعي كردم طوري بسازم كه اول مردم همان شهر يعني كاشان خوششان بيايد و بعد با همه مردم ايران ارتباط برقرار كند.
يكي از مشكلاتي كه كار در شهرستانهاي مختلف دارد اين است كه نبايد طوري حركت كرد كه حساسيت مردم آن منطقه برانگيخته شود. مثلا اگر لهجهاي اشتباه ادا شود يا در مناسبات، دقت لازم به عمل نيايد، مردم آن منطقه احساس كنند مورد تمسخر قرار گرفتهاند يا سنتها و آدابشان دستكم گرفته شده است. با توجه به اين حساسيتها چه نگاهي داشتيد كه سرانجام باعث شد كار مثلا در زمينه تقليد لهجهها دافعه برانگيز نشود؟
من به اندازه كافي در تهران فيلم و سريال ساختهام. جايي در تهران نمانده كه ما دوربين را در آنجابه كار نگرفته باشيم. همينطور معتقدم ايران سرزمين ماست و چند سالي است دوست دارم در شهرستانها كار كنم
من از تهران به شهرها نگاه نميكنم. از همان شهر به خودش نگاه ميكنم. سعي ميكنم مثل مردم همان شهر زندگي كنم و حرف بزنم. خيلي دوست دارم حتي اگر از بازيگران سرشناس استفاده ميكنم اهل همان منطقه باشند تا كمتر مشكل داشته باشم. آن بخش از بازيگراني هم كه بومي آن منطقه هستند که آشنايي لازم را با منطقه دارند. اما بايد به ظرايفي دقت كنيم، مثلاً به طور كل ميگوييم لهجه اصفهاني و يك شناخت كلي از آن داريم، اما 20 كيلومتر كه از شهر اصفهان دور ميشويم، لهجه تغيير ميكند يا در شمال، لهجه مردم شهرهاي كوچك كه كنار هم قرار دارند با هم متفاوت است.
ما سعي ميكنيم به يك گويش مشترك برسيم. سعي ميكنيم از كساني استفاده كنيم كه يا به لهجه آن منطقه آشنا باشند يا استعداد و توانايي كافي براي پذيرفتن يك لهجه جديد را داشته باشند. اتفاقا خيلي جالب است در جلسهاي كه با انجمن بازيگران كاشان داشتيم، ميگفتند قرار است لهجه كاشاني را مسخره كنيد تا مردم بخندند؟ واقعا ناراحت شدم و گفتم هرگز.
موضوعات بسيار جدي و عاطفي با اين لهجه مطرح ميشود. در غير اين صورت نهتنها احساس مردم، بلكه خود فيلم هم آسيب ميبيند. در نتيجه با اين كه اشتباه و خطا اجتنابناپذير است، بيشترين تلاشمان را به كار ميبريم تا واقعيت را طوري به تصوير بكشيم كه اول رضايت مردم منطقه را به همراه داشته باشد.
در اين فيلم از دو دسته بازيگر استفاده كرديد كه كار با هر كدامشان سختيهاي خاص خودش را دارد؛ نابازيگران، كودكان و نوجوانان. بازيگران نوجوان تجربه كافي و همينطور فرصت چنداني براي كسب دانش ندارند؛ بنابراين بسياري از بازيگران اين رده سني، بازيهاي كليشهاي و تكراري از خود به نمايش ميگذارند. شما چطور با اين بازيگران مواجه شديد كه توانستند مورد توجه قرار بگيرند و موفقيتهايي هم كسب كنند؟
انتخاب درست، نيمي از راه است و بقيه راه وقت گذاشتن و حوصله كردن است. براي درست انتخاب كردن بايد جستجوي گسترده انجام شود. براي انتخاب بازيگر در مدرسههاي مختلف گشتيم و كساني را كه فكر ميكرديم براي كارمان مناسب است، كنار هم گذاشتيم و بعد از بين آنها انتخاب كرديم.
يكي از نوجوانهايي را كه چند سال قبل در آبادان براي فيلم كشتي ارواح انتخاب كرده بودم، امسال در جشنواره اصفهان پروانه زرين بهترين بازيگر نوجوان را كسب كرد. در فيلم قصه من و دوچرخه بابام سعي كرديم انتخاب درستي داشته باشيم. كار سختي است چون فرصت كم است و بايد همه جوانب سنجيده شود. چون نميتوانيم انتظار داشته باشيم بازيگر نوجوان از نظر فني و تكنيكي بتواند يك بازي درست ارائه دهد، بايد كسي را انتخاب كنيم كه به نقش نزديك باشد و قابليتهاي لازم را داشته باشد. بعد از آن هم نميتوان با آنها مثل بزرگسالان مواجه شد.
اينها بايد جلوي دوربين زندگي كنند و بدون اين كه خودشان متوجه شوند، بازي كنند. اگر خودشان متوجه بازي خودشان شوند، به سمت ساختگي بودن پيش ميروند. سعي ميكردم ظرايفي كه در اجرا مد نظر دارم را به صورت غيرمستقيم به آنها منتقل كنم. آنها هم آن نكات را ملكه ذهن ميكردند و از پس اجراي آن برميآمدند.
در انتقال آموزهها و اخلاقيات به مخاطب كودك و نوجوان شيوه غير مستقيم انتقال پيام است. در اين فيلم هم اين اتفاق افتاده كه خيلي وقتها از ديالوگهاي نصيحتگونهاي كه به صورت واضح يك مفهوم را توضيح ميدهد، پرهيز شده است.
قطعا همينطور است. البته اگر در ارتباط با بزرگسال هم بخواهيم مستقيم مفاهيمي را به او تلقين كنيم، نميپذيرد. ما در درام، حرفهايي ميزنيم براي اين كه منظور ديگري را برسانيم، به گونهاي كه آنچه نميگوييم را خود مخاطب درك كند. كشف اين نكات هم در نوع خودش لذتبخش است و راحتتر هم نهادينه ميشود و به دل مينشيند.
منبع: جامجم آنلاین
دیدگاه شما