کاشان نیوز-علی خالویی*: «استاد علیمحمد» معدود اساتیدی است که به دلیل «مشکلات زندگی» هنوز یک «زیلوباف» است! این هم خوب است و هم بد. خوب اینکه؛ هنوز «زیلوبافی کاشان» زنده است، بد اینکه؛ «اساتید با ارزش صنایع دستیمان» هنوز در گرو نانشاناند، مثل خیلیها.
«من به دیدار کسی رفتم، در آن سر عشق»
آنجا:
«عشق پیدا بود
موج پیدا بود
دوستی پیدا بود
کلمه پیدا بود»
استاد میگوید: «کاشان» و «مبید یزد» تنها شهرهای زیلوبافاند. «سه کارگاه زیلوبافی در کاشان هنوز فعال است» ، یکی از آن سه کارگاه اینجاست؛ کاشان، خیابان علوی، «خانه تاریخی عباسیان» یکی از سردابها در «بخش بیرونی»
میگوید: « زیلو، نخش و رنگش طبیعیست»، چه میکنند این مردمان قدیم ایران، «زیلویشان» همچون «قنات» و «بادگیر»هایشان تلألو «دوستی با طبیعت» است. و این راز «حال خوب»، اهالی قدیم این مرز و بوم است.
سکوتی که حاکم است بر سرداب، نفسهای سنگین «استاد علی محمد» را که حکایت از سالخوردگی، کهولت سن و بیماری ایشان میکند، بخوبی نشانمان میدهد.
ای کاش میشد خریدی کرد از او، تا هم کمکی کرده باشی و هم قدردان دستهای هنری ِ بر «دار» تاختهاش، باشی!
«استاد محمدعلی» گویا نه حوصلهی دارد تا جوابگوی سؤالاتم باشد و نه انگیزهای!
کمتر سؤال میپرسم، سوالات کلیشهای که شاید هم آزارش میدهد و هم مزاحم پیشرفت کارش میشود.
در عوض سعی میکنم، حسم را با عکاسی از «خودش» و «هنر زیلوبافیش» خوب کنم، تا شاید تماشای آنها حس شما خواننده محترم راهم متعاقباً خوب کند، امیدوارم.
هرچند:
«خوب میدانم،
حوض نقاشی من بی ماهیست،
پردهام بیجان است.»
به راستی متولی نگهداشت و پاسداشت این ذخائر ارزشمند و گرانسنگ کاشانمان بر عهده کیست؟ چند نفر همچون «استاد محمدعلی» زیلوباف را داریم تا هنوز «دُوکَش»،«شانهاش» بر «دارش» میتازد!؟
«صنایع دستی-تاریخی» که میتوانست در «صنعت گردشگری و صادرات» بسیار نقش آفرینی کنند، و «ثروت آفرینیهایی» که متأسفانه به کمترین حد خود کاهش مییابند!
آیا براستی این صنعت ِ روبه زوال، «ثبت میراث معنوی» کاشانیها، شده است یا خیر؟ برای زنده ماندن این گونه صنایع دستی-تاریخی چه باید کرد؟ آیا «دولت» و «مدیریت شهری» اقدامی در خور، در سنوات گذشته، انجام دادهاند؟
از کدهای اخلاقی-رفتاری گردشگری و بازدید از این مراکز صنایع دستی، میتواند این باشد:
اول آنکه حتیالمقدور خریدی از منسوجات تولیدی آنها داشته باشیم؛
دوم آنکه اساتید را دلگرمشان کنیم به ادامه دادن حرفهشان تا این صنایع حفظ شود، تا «امیدشان» و «خودشان» حفظ شوند.
«هرکجا برگی هست
شور من میشکفد»
«زندگی رسم خوشایندی ست»
«زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست»
زندگی، نفسهای «استاد علیمحمد» ها و «امیدهای»شان است.
*لیدر طبیعتگردی و گردشگری اکوتوریسم
دیدگاه شما