کاشان نیوز – یادداشت وارده: شاید مهمترین خبر سیاسی این روزها، انتخاب آیتالله جنتی به ریاست مجلس خبرگان و نیز انتخاب آقای علی لاریجانی به ریاست مجلس شورای اسلامی باشد. خبرهایی که ممکن است بعد از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات اخیر، بهویژه در تهران، برای برخی از طرفداران جریان اصلاحطلبی، بهخصوص جوانان، ناامیدکننده تلقی شود و اعتماد آنها را از جریان سیاسی اصلاحطلب، یا دستکم از برخی افراد آن، بکاهد.
در روزهای اخیر، این موضوع از سوی دو گروه خاص مورد توجه و استقبال قرار گرفته است. نخست، طیفهای مختلف جریان موسوم به اصولگرا یعنی مخالفان داخلی جریان اصلاحات هستند که به گمان خود اصلاحطلبان را شکستخورده دانسته و بهخاطر عدم کسب کرسی ریاست در دو مجلس، پیروزی قاطع آنها در تهران (و برخی دیگر از شهرستانهایی که امکان رقابت وجود داشت) را بیحاصل تلقی کردند.
گروه دوم، طیفی از کنشگران سیاسی و اجتماعی مخالفان جمهوری اسلامی (و طبعاً مخالفان اصلاحات) در خارج از کشور بودند که گویی منتظر بودند تا فرصتی پیش بیاید تا حضور و رأی معنادار مردم تهران را چماقی کرده و بر سر آنها بکوبند و لابد چه فرصتی بهتر از این؟ و حالا مدعی شدهاند که دیدید رأیدادنتان چهقدر بیفایده بود و آش همان آش است و کاسه همان کاسه و از اسب تروای اصلاحات، احمد جنتی بیرون آمد!
مسلماً هر جریان سیاسی، حق دارد که از هر ماجرایی، تحلیل خودش را داشته باشد ولی چیزی که مهم است این است که اصلاحطلبان و طرفداران جریان اصلاحطلبی، اگرچه باید با همه این تحلیلها آشنا شوند ولی نباید تحت تأثیر القائات آنها قرار بگیرند.
اگر برادران اصولگرا فراموش کردهاند، اصلاحطلبان هرگز فراموش نخواهند کرد که حاصل ۸ سال حاکمیت یکدست آنان، نابسامانیها و ناهنجاریهای متعدد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بود که کشور را چه در عرصه سیاست خارجی و چه داخلی، در آستانه بحرانهای گونان قرار داد و این چیزی است که باید همیشه برای آنها تَکرار کرد.
در همان روزهایی که نتایج انتخابات ۷ اسفند معلوم شد، اگر با کمی دید بازتر و ورای طنّازیها و برداشتهای سطحی غالب در شبکههای اجتماعی، به نتایج دقت میشد، مشخص بود که قرار نیست کنفیکونی در پیش باشد. پیروزی لیست امید (خبرگان مردم) در تهران (که با هوشمندی خاصی نصف اعضای آن با لیست رقیب، مشترک چیده شده بودند!) و راهنیافتن چند عضو سرشناس به مجلس خبرگان، به معنی تغییر هویت و ماهیت آن نبود. زیرا اولا در شهرستانها اوضاع چندان تغییری نکرد و دلیل آن هم ردصلاحیتهای گسترده روحانیون معتدل و اصلاحطلب بود؛ و ثانیاً ساختار و جایگاه فعلی مجلس خبرگان و اساساً بقیه نهادهای قدرت در ایران، بهگونهای نیست که از آنها انتظارهای غیرمعقول و غیرمعمول داشت. بنابراین برای کسانی که تجربه اتفاقات سیاسی مختلف را از سر گذرانده بودند، انتخاب آیتالله جنتی چندان هم غیرمنتظره نبود و قطعاً یکی از دلایل عدم حضور آیتالله هاشمی در انتخابات هیئت رئیسه، به همین مسئله برمیگشت. ضمن اینکه هیچ اسب تروایی در میان نبود و احتمالاً آراء آیتالله امینی و آیتالله هاشمی شاهرودی از همان معدود روحانیون معتدلی بود که به مجلس خبرگان راه یافته بودند.
مجلس شورای اسلامی هم به همین منوال؛ اگرچه کمی معتدلتر و همسوتر با دولت خواهد بود ولی اگر فکر کنیم این مجلس تصمیمات خیلی خاصی خواهد گرفت، اشتباه رفتهایم. حتی مجلس ششم که بیشتر نمایندگان آن از جریان اصلی اصلاحات بودند، اگرچه مجلسی لایق و آبرومند بود ولی به دلیل نقصهای پازل سیاستورزی در ایران، نتوانست آن چنان اثرگذار باشد. بنابراین باید در تحلیلهایمان همیشه همه چیز را خاکستری ببینیم، نه سفید سفید و نه سیاه سیاه.
در مورد انتخابات ریاست مجلس، البته قضیه کمی متفاوتتر به نظر میرسید. پیروزی قاطع لیست امید در تهران و برخی شهرستانها و همچنین راه یافتن تعداد زیادی از نمایندگان معتدل یا مستقل، این امیدواری را ایجاد کرده بود که احتمال ریاست آقای عارف بر این مجلس، دور از ذهن نیست. از مدتی قبل هم، مذاکرات اصلاحطلبان با افراد و نهادهای گوناگون برای این موضوع آغاز شده بود اما در نهایت آقای لاریجانی به ریاست مجلس رسید. این موضوع بار دیگر ثابت کرد که عرصه سیاست در ایران (و هر کشوری)، پشت پردههای فراوان زیادی دارد (که لزوماً منفی هم نیستند) و نمیتوان درباره اتفاقات سیاسی زود قضاوت کرد.
با وجودی که اعضای راهیافته از لیست امید، اکثریت مجلس را در اختیار دارند اما در روز رأیگیری موقت، برخی از آنها به آقای لاریجانی رأی دادهاند! این موضوع شاید در نگاه اول ناامیدکننده بهنظر برسد و بار دیگر، قضیه خانم «الهه راستگو» را تداعی کند و شاید طرفداران اصلاحات در اینجا حق داشته باشند که از زعمای خود مطالبه بهحقی را طلب کنند؛ ولی این موضوع روی دیگری هم دارد. در همان روزهایی که لیستها برای نامزدی نهایی میشد، و لیست امید در بعضی شهرها به ناچار، با افراد ناشناس یا افراد معتدلتر جناح رقیب بسته میشد، این ریسک پذیرفته شده بود که ممکن است این نوع لیست بستن در آینده ضررهایی هم داشته باشد ولی کار معقول همان بود که انجام شد. نمیشد عرصه را به این بهانه خالی کرد و راه را برای پیروزی جریان اقتدارگرا فراهمتر کرد.
اما ریاست آقای لاریجانی رویههای مثبتی هم دارد. او (به قول سعید حجاریان عزیز) از «برجامیان» است و «نابرجامیان» در این مجلس، در اقلیت محض هستند. دیگر اینکه او بر خلاف آقای عارف که مأخوذ به حیا و نجابت است، زبان تند و سر ِ سیّاسی دارد و میداند به وقتش با چه لطایفالحیلی ترمز تندروهای مجلس را بکشد، کما اینکه در دوره قبل بارها آن را انجام داد.
همچنین لاریجانی با نهادهای بالادستی قدرت، توان لابیگری قویتری دارد و این موضوع برای دولت خوشایندتر خواهد بود. ضمن اینکه با ریاست آقای عارف هر روز بهانه دست مخالفان اصلاحات میافتاد که یا در مجلس و یا در رسانههایشان، پیراهن عثمانی علَم کنند و ایشان را یا وارد چالش یا وادار به عقبنشینی کنند.
نکته مهم دیگر که نباید از آن غافل شد و باید آن را به فال نیک گرفت، انتخاب آقایان پزشکیان (اصلاحطلبترین نماینده مجلس قبل) و علی مطهری (شجاعترین نماینده مجلس قبل) بهعنوان نائبرئیسان مجلس است که نسبت به دورههای قبل، یک گام به پیش است. همچنین در این دوره برای نخستینبار در تاریخ مجلس، یک نفر از اهل سنت به عضویت در هیئت رئیسه انتخاب شده است. تمام اینها از برکات حضور معنادار در انتخابات ۷ اسفند ماه بوده است.
بههرحال بار دیگر تأکید میشود که اصلاحطلبی یک پروسه طولانی و مداوم است و حتی با از دست دادن تمام نهادهای قدرت سیاسی، از بین نمیرود، زیرا درونمایهٔ اندیشهٔ آن (یعنی دموکراسی خواهی) ریشه در تاریخ و فرهنگ و اجتماع دارد، نه در ریشه در ارکان قدرت. کما اینکه در دهه گذشته، به نوعی، این اتفاق افتاد و اصلاحطلبان با مهجوریتهای فراوان روبهرو شدند اما با پایمردیهای بزرگان این عرصه و تدابیر آن «سید عزیز»، در نهایت، ققنوس اصلاحات (با اسم و رسمی تازه)، در پس تمام خاکسترها، بار دیگر سر از سپهر سیاست ایران درآورد. بنابراین عدم کسب کرسی ریاست این دو مجلس نباید به ناامیدی طرفداران اصلاحات بیانجامد و آنها را در ادامه این راه طولانی، دلسرد کند.
سلام دید خوبی از اتفاقاتی که در ریاست مجلس و مجلس خبرگان افتاده بود رو ارائه دادید. ای کاش فراتر از تلاش برای قدرت، اصلاح طلب ها می تونستن در سوطح پایین تر جامعه کارهای فرهنگی بیشتری انجام بدن. شاید هم انجام می دن و من بی خبرم. که اگه این طوره خوشحال میشم من رو مطلع کنید. "سید عزیز" ان شا الله همیشه سلامت و استوار باشه ممنون از مطلب روانی که نوشتید