کاشان نیوز ــ محمود ساطع: روزهایی که میگذرد تئاتر کاشان، صورت خندانش را باز مییابد. در هفتههای گذشته، اهالی تئاتر، مهربانانه گرد آمدند و با جمعیتی بالغ بر نود و شش نفر، نخستین انتخابات مجمع عمومی خانه تئاتر این دیار را برگزار کردند. بدین ترتیب، در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات شوراها، نختسین نهاد مدنی تئاتر کاشان شکل گرفت. پدیدآیی این خانه را ارج نهاده و شادباش میگوییم.
کاشان به گواهی تاریخش، شهر مشارکتهای اجتماعی بوده است. علیرغم اینکه در هیچ برههای از تاریخ، مرکز ایالت و استانی نبوده، توانسته است آراستگی و پیراستگی یک ایالت را پیدا کند. فراوانی آثار تاریخی، گستردگی بازار و رونق صنایع و تولیدات خلاقهاش، دلیل روشن این مدعاست. این پیشروندگی در حوزهی شهری، تنها با حضور همگنانه و همیارانهی مردم به دست آمده است.
ساخت و آبگیری افزون بر هفتاد آب انبار، ساخت صدها مسجد و تکیه و حسینیه، ساخت دهها بیمارستان و درمانگاه و مدرسه و نیز فراوانی از آثار عامالمنفعهی دیگر، تنها با بازو، توان و سرمایهی مردمان خجستهی این شهر، صورت گرفته است.
همگرایی و مشارکت اجتماعی، اصولا ویژگی بارز جوامع توسعه یافته است. از سوی دیگر، خود نیز مکانیسمی میشود که دستیابی به توسعه را سرعت میبخشد. به معنای دیگر، مشارکت؛ باعث توسعه یافتگی و توسعه یافتگی سبب مشارکت عمومی بیشتر میشود. در این فضا و اتمسفر، عواملی چون سیاست و اقتصاد به شدت تاثیرگذار خواهند بود. فقر مالی و کمتوشی و کمتوانی، روشنای حیات جمعی را به خاموشی کشانده و سرمایه و پُرتوشی، روشنای آن را افزون خواهد کرد. در فرهنگ عامه، ضرب المثلی است که میگوید: چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. یا به تعبیر سعدی جان عزیز در شعر جاودانهاش: « چنان قحط سالی شد اندر دمشق / که یاران فراموش کردند عشق» ناداشتگی و فراموشی عشق، رابطهای مستقیم با یکدیگر دارند. حال، در روزهایی که چرخ صنعت و سرمایه در گِلآب فقر و فاقه، گرفتار آمده، هرگونه مشارکت اجتماعی و صنفی، عملی انسانی و خیرخواهانه به شمار میآید. اگرچه ممکن است تاثیرات آن در زمانهای دیگر و روزهایی دیگر به چشم آید.
تئاتر و نمایش در فرهنگ ایرانی، سابقهای هزاران ساله دارد. استاد گرانقدر تئاتر و سینمای سرزمینمان، «بهرام بیضایی»، در کتاب «تاریخ نمایش در ایران» این دیرینگی و ارزندگی را به روایت کشیده است. نمونهی بارز آن را در شعر خیام، بازیابی میکند: « ما لُعبتگانیم و فلک لُعبت باز/ از روی حقیقتی، نه از روی مجاز/ یک چند در این بساط بازی کردیم/ رفتیم به صندوق عدم یک یک باز» گویی عروسکها وآدمکهایی بودهاند که توسط نمایشگردانها، بازی کرده و یکان یکان در صندوقی که از آن برآمده بودند، دوباره نهان میشدهاند. به تعبیری چونان خود ما! از آن دیرینگی، هزار سال افزون شده است.
کاشان نیز در تاریخ نمایشاش سابقهای دیرینه دارد. بیگمان، اجرای تعزیه، پردهخوانی و نیز نقالی، در منطقهی کاشان وجه ویژهای داشته است. صوت خوش و روی خوش مردمان این دیار، فراوانی از هنرمندان این هنر آئینی را به دربارهای سلاطین میکشانده است. در دورهی صفوی و نیز قاجاری خصوصا عصر ناصری، شمار فراوانی از این هنروران خوش صوت و سیما، زینت بخش محافل خلوت و جلوت شاهان بودهاند که اسناد آن برجای مانده است. از اینرو، سابقهی نمایشی آن را به چند دهه محدود دانستن، جفایی بر نمایش پیشگان پیشین این دیار خواهد بود. نگارنده در پژوهش بازار کاشان، به مواردی دست یافت که حدود شصت الی هفتاد سال پیش، در دورهای در تیمچهی گبرها (سرای غفارپور) اشکال شوخ و شنگی از نمایش کمدی اجراء میشده است. بههرتقدیر، در صورت مدرن و امروزین تئاتر، این سابقهی پنجاه ـ چهل ساله، خوشگواری و آزمودگی آن را عیان کرده است. در این دههها و سالها فراوانی از کوششهای بهفرجام و نافرجام، چراغ نمایش این دیار را به روشنی و خاموشی گرایانده است. «نصرتالله زمانپور» و تنی چند، با گرفتن خانهای پیش از انقلاب، نسل اول تئاتریهای کاشان را ـ به مفهوم بازیگران نمایشهای مدرن ـ پرورش دادند. شماری از ایشان، چون خود زندهیاد زمانپور در تحولات منتهی به انقلاب 1357، از کار برکنار شده و یا چون تنی چند از دیگران، در سالهای جنگ، در مرزهای سرزمین، جان شیرینشان را نثار مانایی سرزمین یا نظام اسلامیشان کردند. شهیدان و کوشندگان این عرصه، یادشان همیشه گرامی خواهد بود.
نزدیکتر به ما، در دههی هفتاد، زندهیاد «محمود فروزاننیا»، با جذب علاقهمندانی که تاب و توشی مالی داشتند، توانست کارگاه نمایش رها را در شهر کاشان دایر کند. «رحمتالله قناویزباف»، «کیهان خدیوی» و تنی چند، سرمایهی مالی این سالهای نمایش کاشان را فراهمآوری کردند. سالهایی که از آن به سالهای طلایی تئاتر کاشان یاد میشود. هنرمند بزرگ تئاتر این شهر، «محسن خسروی»، در دهههای گذشته چونان امروز، دهها متن نمایشی نوشت و پیشتاز کارگردانی و چراغداری در عرصهی میراث مکتوب این هنر دیرپای شد. بیگمان امروز، این صدنفر، یکان یکان، آئین روشنی و چراغداری را پاس خواهند داشت.
حالا در روزهایی که میگذرد، کاشان، حیات اجتماعی تازهی خود را طلب میکند. حیاتی انسانی که توامان، به همهی صورتهای زندگی و شیوههای زیستی احترام گذاشته و سر در پی احیاء آن دارد. شمار فراوانی از بناهای تاریخی شهر، توسط مردمان این سرزمین، مرمت و احیاء میشود. شمار فراوانی از دبستان و مدرسه، ساخته میشود تا نیازهای آموزشی فرزندانمان را به سامان رساند. در این میان، هنرهای نمایشی نیز، بهانهای میشوند تا ما گردهم آئیم و صورتی از« بودن یا نبودن» و نیز صورتهایی از «چگونه بودن» را تجربه کنیم. صورتهایی که تعریف انسان را از انسان فراوانی میبخشند و با اندوختگی معنا، گسترهی شهر را به مفهوم آرمانی شهر، نزدیکتر میسازند. برای هنر تئاتر، فواید و مزایای بسیاری بر شمرده میشود. کافی است در موتور جستوجوی مجازیای چون گوگل، فواید تئاتر یا نمایش را جست و جو کنید. آنوقت صدها مقاله پیش چشمهامان گشوده خواهد شد تا تاثیرات آموزشی آن را یادآوریمان کند. تا برایمان بگوید میتوان از آسیبهای فردی کاست و نیز شخصیت اجتماعی شگفتی آفرید. یادمان میآورد که «آدم، آدم است.» و آدمی شایستهی احترام.
تئاتر، ذاتی دموکراتیک دارد. هیچگاهِ تاریخ تحولش، هنری فردی نبوده است. خط نبوده، نقاشی نبوده. شعر یا داستان نیز نبوده که بتوان با قلمی و کاغذی، فراهمآوریاش کرد. هنری ذاتا اجتماعی و دموکراتیک بوده که بازیگر، نقش و تماشاگر، آن را خلق میکنند. این مثلث، نیاز مبرمی به محل نمایش دارد. نیاز مبرمی به متن دارد تا فرایند تولید صورت بسته و اثری خلاقه شکل گیرد. (نقل به مضمون از ویکی پدیا) حال، بسته به ما و شمای عزیز دارد تا نقش حیاتی خود را در این روزهای نه چندان محال، ایفا کنیم. اهالی تئاتر کاشان، با نیک نفسی و خیرخواهی، کوچک و بزرگ گردهم آمده و روشنای روزگار را دوچندان کردهاند. صد چندانی این روشنا، به ما تماشاگران این صحنه، بستگی دارد. خانهی تئاتر کاشان، از صورت مجازی خود به صورتی واقعی مبدل گشته است. اگرچه کوچه و خیابان، روشنای نمایش را به چشم خواهد دید، اما این خانه، خانه میخواهد. خانهی تئاتر کاشان، مکان نمایش میخواهد. مکانی برای تمرین.
در سالهای گذشته، شهرداری کاشان، شورای شهر، سازمان رفاهی تفریحی، فرهنگسرای مهر، دانشگاه کاشان، اداره ارشاد، کانون جوانهها، خانهی فرهنگ سلامت و مجموعه فرهنگی اقامتی احسان، علیرغم همهی افت و خیزها، دستی در روشنای این چراغ داشتهاند. اگرچه خانهی تئاتر، نهادی غیردولتی و سازمانی مردمنهاد به شمار میآید، اما نوعی وظیفهمندی تاریخی بر دوش مدیران شهری است که آستین بر زده، در تخصیص فضاهای شهری، جایی ارزنده برای تئاتر شهر کاشان در نظر گیرند. نوعی وظیفهمندی تاریخی بر دوش یکان یکان بازیگران صحنه است که با پرداخت حق عضویت و همکوشی و همتوشی، چراغ تئاتر این شهر را روشنا بخشند. نوعی وظیفهمندی تاریخی است ما تماشاگران صحنه از جای برخاسته، گامی ولو اندک برای تئاتر کاشان برداریم. به تعبیر جاودانه شعر زندهیاد حمید مصدق: « من اگر برخیزم/ تو اگر برخیزی/ همه برمیخیزند.» به احترام اهالی تئاتر سرزمین و شهرمان از جای برخیزیم.
ممنون از مقاله بسیار زیبا ودغدغه شما در حوزه هنر نمایش