هر ساله در عصر روز شهادت امام حسن عسکری(ع) و با پایان عزاداریهای روز شهادت، از سوی برخی شیعیان جشنی، به مناسبت کشته شدن خلیفه اهل تسنن برگرفته از برخی وقایع تاریخی برگزار میشود. جشنی که هرچند در سالهای اخیر، بسیار محدود و غیرعلنی شده، همچنان برخی گروههای کوچک بر برگزاریاش اصرار میورزند. اما آیا برگزاری این جشنها به سود تشیع و در مقیاسی وسیعتر در راستای مصلح امت واحده مسلمان است؟
با درگذشت ختم رسل حضرت محمد مصطفی(ص)، به رغم ثبت واقعه غدیر، شورایی تشکیل شد و ابوبکر، پدرزن پیغمر خدا را نخستین خلیفه مسلمین معرفی کرد، مسألهای که طبیعتاً با همراهی اهلبیت پیامبر اسلام همراه نشد و همین باعث شد تا ابوبکر، عمر را راهی خانه علی(ع) کند تا او را برای بیعت گرفتن اجباری به دارالحکومه بیاورد که در جریان این واقعه، با ضربه عمر به در خانه حضرت علی که حضرت فاطمه(س) در پشت آن بود، منجر به درگذشت فرزند سوم امام اول شیعیان میشود.
طبیعتاً با شکلگیری جریان شیعی و به واسطه آنچه بعدها در تاریخ از سوی خلفای راشدین و منتصبین و منتسبین و جانشینانشان بر سر شیعیان آمده و حتی از قرار دادن شیعیان در میان دیوارهای شهرها و دفن ایشان در این وضعیت در دوران برخی حکام ضدشیعی نیز گزارش شده، این وقایع تاریخی شکاف میان شیعه و سنی را افزایش داد.
در چنین اقتضائات زمانی، عمر پس از انتخاب به عنوان خلیفه دوم به دست یک آسیابان زرتشتی یا مسیحیِ ایرانی به نام «ابولؤلؤ» یا «فیروز» کشته شد که علیالظاهر در جدل بر سر میزان پرداخت مالیات بوده و البته پسر عمر بن خطاب، این را بهانه کرده و کشته شدن پدرش را یک دسیسه خواند و از این جهت به یکباره «ابولؤلؤ»، دو همدستش و زن و فرزندان خردسالش را در جا کشت که در نهایت به مرور و با استقرار حکومت شیعه در دوره آل بویه، بنایی در کاشان ساخته شده که به مقبره «ابولؤلؤ» شهرت یافته است.
هرچند نمیتوان بر تاریخ چشم فرو بست؛ اما واقعیت این است که استعمار در سدههای اخیر به شدت در دامن زدن به شکاف اعتقادی میان تشیع و تسنن نقشآفرین بوده و تلاش کرده تا نقاط اشتراک دو جریان اصلی اسلام را که مایه وحدت است، کمرنگ و کمرنگتر سازد تا در آتش این اختلاف، منافع خود را که قطعاً در راستای مصالح وحدت مسلمانان نیست، برداشت کند؛ آنچه در جریان شیعه کشیهای در کشورهای سنینشین رخ داده و هنوز نیز بعضاً در قالب بمبگذاری در پاکستان و عراق و افغانستان به وقوع میپیوندد، در راستای دامن زدن به همین شکاف است.
در این سو نیز حرکتهایی چون برگزاری سالیانه جشن برای کشته شدن عمر بن خطاب، خلیفه دوم اهل تسنن در دامن زدن به این اختلافات و سوءاستفاده از احساسات اهل تسنن میانهرو که نسبتی با افراطیگری ندارند، مؤثر واقع شده و زمینه ساز برخی حرکتهای خطرناک در دهههای اخیر شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی سالها پیش ضمن نهی برگزاری چنین مجالسی، در فتوایی توهین به خلفای راشدین را حرام اعلام کردند که بنا بر آن، بسیاری از هیأتها برگزاری چنین مجالسی را که عموماً تا یک دهه به طول میانجامد، متوقف ساختند.
با این حال هنوز برخی مجالس خصوصی با نام «عید الزهرا» برگزار میشود که بعضاً اخبار، اصوات یا تصاویری از آنها منتشر شده و باعث خشم برخی اهل تسنن میشود. نکته تاسفآورتر آنکه در بیشتر این مجالس، عموماً مطالب غیرمؤدبانه و توهینآمیز حتی خطاب به حاضرین برای مجلسگرمی بیان میشود و اصولاً چنین مجالسی فضای مناسبی نیز ندارند و علیالقاعده کلیتشان منکر است.
با این شرایط چه ضرورتی برای اصرار در برگزاری چنین مجالسی حتی در خفاست و چرا باید دستاندازی در مسیر تحکیم وحدت شیعه و سنی ـ که دشمنان اسلام به شدت از آن میترسند ـ شود؟ آیا برپایی چنین مراسمی، کمکی به حرکت رو به جلوی مسلمان جهان و وحدتی که در این مسیر یک ضرورت است، میکند؟
در پایان باید گفت، آن عده اندک بانی چنین مراسمی، حتی اگر برای وحدت شیعه و سنی ارزش قائل نیستند و برای جان شیعه ارزش قائلند، از قید این جشنها بگذرند و اجازه ندهند یک مجلس غیرضروری، باعث ریخته شدن خون شیعیان در صدها یا هزاران کیلومتر آن سوتر در سایر کشورهای شیعهنشین شود. تشیع به اندازه کافی در تاریخ و هماینک مظلوم است؛ بنابراین، با خطاهای اینچنین بر این مظلومیت نیفزاییم.
منبع: تابناک
تا جایی که حافظه بنده یاری میکند تا کنون اهل سنت با سبیل بشدت تراشیده ظاهر شده و نسبت به این مقوله هم تعصب خاصی دارند. و متعصبین اهل سنت هم که که در برابر تشیع صف آرایی کرده اند و به تند روها و متعصبین سنی مشهورند هم به این موضوع حساسیت خاصی دارند. از طرفی کدام یکی از علمای نجف یا دیگر حوزه های دینی طرفدار عمرکشون هستند که این جوان سنی به زعم خودش به ایشان پیام داده است؟ آنهم جوانی سنی مذهب که در مهمترین و معروفترین حوزه شیعی درس می خوانده است! هیچ یک از اعاظم دین مبین اسلام با اینگونه مراسم و تبعیضات دینی موافق نبوده و نیستند.
امثال آقای ...[حذف نام شخص توسط مدیر سایت] شاد کننده قلب استکبارجهانی می باشند استکبار اصل اسلام را هدف قرارداده است نه شیعه و نه سنی را .
امان ازافراط امان از تفریط خاطره تکان دهنده آیت الله مرعشی نجفی حضرت آیت الله العظمی مظاهری در نقل خاطرهای از استادشان آیت الله مرعشی نجفی میفرمایند: «خدا رحمتش کند، درجاتش عالیست، عالیتر کند، مرحوم آیت الله مرعشی، من مکاسب پیش ایشان خواندم، هم کفایه خواندم، هم مکاسب... ایشان بنایشان این بود برای اینکه خسته نشوند، یک قصهای گاهی اوقات یا خیلی از اوقات در میان درس برای شاگردها میگفتند و یکی از قصههایشان این بود که میگفتند: پدر من از علمای نجف بوده یک شاگرد سنی داشت، این فرد میخواست برود کردستان و کرمانشاه، با پدر من خداحافظی کرد و رفت، پدر من آمد ایران و رفت مشهد، در زمان برگشت قافله ما غروب به کرمانشاه رسید، من خیلی وحشت کردم که حالا چه میشود، آن وقت وضع کرمانشاه و وضع کردستان به خاطر شیعه و سنیگری خیلی بد بود، ناگهان آن شاگرد من پیدا شد، خیلی با من گرم گرفت و بالاخره با زور و رودربایستی من را خانه برد خیلی هم خدمت کرد به من، بعد آخر شب به من گفت: آقا ما یک جلسهای داریم شما بیاید برویم توی این جلسه، گفتم میآیم، خلاصه مرا بردند توی آن جلسه، وقتی نشستم توی جلسه، دیدم این سبیل گُندهها، سبیل کشیدهها میآیند، تعجب کردم، چه خبر است، یک وقت مَنقَلی پر از آتش که آتش زغالی که اَلُو داشت، اینرا هم آوردند، یک مجمع را هم آوردند گذاشتند روی این آتشها، روی این منقل .من تعجب کردم، ترس هم منرا گرفته بود که اینها چه کار میخواهند بکنند، یکوقت دیدم یک جوانی زیر غُل و زنجیر، قیافهای شبیه مردم همدان داشت، آوردند. یک سفره چرمی هم پَهْن کردند، او را نشاندند روی سفره چرمی و کسی با یک ضربت گردنش را زد، آن مجمع که داغ بود گذاشتند روی گردن اینکه خون بیرون نیاید، غُل و زنجیرها را هم باز کردند این هی دست و پا میزد اینها هم قاه قاه میخندیدند. من غش کردم. بالاخره قضیه تمام شد و من در حال غش بودم، کمکم مَرا به هوش آوردند اما آن موقعی که نزدیک بود به هوش بیایم میدیدم با هم زمزمه دارند، این شیعه است اینرا هم بیاورید دومیاش باشد، آن طلبه میگفت: نه بابا من درس پیش ایشان خواندم، این از آن سنیهای داغ است معلم من بوده، بالاخره من را نجات داد، آمدیم خانه، وقتی من حال آمدم، این طلبه به من گفت: آقا من سنی هستم، اما مُرید شما هستم، میدانید شما را خیلی دوست دارم، نمیخواستم ناراحتتان کنم، اما بُردم آنجا یک پیام بدهید به علمای نجف و پیام این، که شما عُمَرکُشون کنید ما هم اینجور میکنیم، ما رسممان است یک شیعه را یک جایی پیدا میکنیم زندانیاش میکنیم غُل و زنجیر میکنیم تا شب چهارشنبه، شب چهارشنبه همه ما جمع میشویم برای رضایت خدا، قربة الی الله اینرا میآوریم و این بلا را به سرش میآوریم که تو دیدی.»
حرف مفت ..امریکایی ها را هم اینها به خاطر مراسم عیدالزهرا سلام الله علیها می کشند؟چرا اینقدر ساده اندیشید شما جماعت؟نحله ی فکری اینها بدلایلی غیر از این و بدلیل جمود فکری همگان را مشرک میداند جز خود و به همین دلیل دست به قتل و کشتار میزند و ککش هم نیست شما عقب نشینی بکنید یا نه..حتی عقب نشینی شما را تقیه میداند و بعد آن را حرام میداند! راه مبارزه با افکار وهابیت اتفاقا برگزاری این مجالس و از اعتبار انداختن شیوه ی فکری و مرام رهبران قاتل آنان است و تبیین و ابطال تفکرات آنها برای نسل جوان است که در برابر این تفکرات واکسینه شوند