کاشان نیوز ــ معین صنعتگر: تئاتر به مفهوم مدرن آن در کاشان سابقهٔ دیرینهای ندارد. اما تعزیه، شمایلخوانی، نقالی و خیمهشببازی در کاشان از ارکان اساسی آیینهای سنتی و آیینی این منطقه بهشمار میآمده است.
در این موضوع که تعزیه و دیگر آیینهای نمایشی در ایران حضوری موثر داشتهاند بحثی نیست، مسئله اینجاست که این گونه نمایشها هرگز پیوندی همهجانبه با تئاتر مدرن پیدا نکردهاند. در نتیجه تئاتر مدرن نه تنها در کاشان ریشهای ندارد که در همین حضور کوتاهمدت خود نیز اثری عمیق از خود بهجای نگذاشته است.
تئاتر مدرن مبتنی است بر نوعی نگاه فلسفی- روانکاوانه به زندگی اقشار و افراد مختلف جامعه در پیوند با وضعیت طبقاتی، ملی و قومیشان، حال آنکه در تئاتر به مفهوم غیر مدرن آن بیش از هر چیز با پیوند آیین (شامل حکمت، دین و مذهب) با حرکات نمایشی و روایی روبهرو هستیم، برای مثال اهمیت نمایشی مانند تعزیه بیش از آنکه قصه و نوع روایت آن دارای اهمیت باشد، مسئلهٔ آیینی و مذهبی موکد میگردد. اما در تئاتر مدرن همچنین متن به مفهوم نمایشنامه که دارای ابعاد دراماتیک (گرهافکنی و گرهگشایی، شخصیتپردازی، قهرمانسازی و …) باشد پایه و اساس اجرا است، هر چند این امر در دو سه دهه گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته و به سمت اجراهای فرمالیستی در غرب حرکت شده است.
تئاتر مدرن از قرن هفدهم به بعد و بهخصوص در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم پیوندی عمیق با مسئلهای به نام نقد اجتماعی پیدا میکند. از آثار «برنارد شاو» تا نمایشهای آموزشی – سیاسی «برتولت برشت» همگی نشانگر اهمیت مسائل اجتماعی، سیاسی و انسانی برای تئاتر مدرن هستند.
اساسا اگر بخواهیم نگاهی به تئاتر کاشان بیندازیم؛ در همه مراحل آن با بحران مواجه بودهایم و هستیم. بحران از کجا به وجود میآید؟ آیا تئاتر به عنوان یک هنر زنده و پویا با آن نیتِ تند و چموش و سرکش ِخود که قصد دارد ریشه و زیربنای غلط جامعه را واکاوی کند، روابط انسانی را بازنمایی کند و تصویری واقعی از دوران تاریخی خود بهجای بگذارد (حتی در اوج انتزاع از این مقوله به دور نیست) چقدر در کاشان محلی از اعراب دارد؟ نقش پیشکسوتان و قدیمیها چه بوده؟ کسانی که در کاشان تئاتر آموزش داده و مدرس تئاتر بودهاند در دورههای کوتاه و بلند چقدر توانستهاند، شاگردان تاثیرگذاری که در تئاتر بمانند را پرورش دهند؟ نقش ما که سالهای سال است خود را تئاتری خطاب میکنیم اما نزدیک جشنوارهها یادِ تئاتر میافتیم چه بوده و هست و خواهد بود؟! در نهایت آیا تئاتر در کاشان وجود دارد؟
به علت آشفتگیهای حقوقی، عدم وجود مدارس و آموزشگاههای آکادمیکی که کار پرورش و آموزش دانشجویان تئاتر بومی را بر عهده بگیرد، وجود نداشتن بازار کار متمرکز، کمبود واضح سالنهای نمایشی و همچنین گسست کامل میان تجارب گذشته و وضعیت حال در کاشان، اصولا بیش از آنکه صحبت حول چگونگی تئاتر در کاشان باشد، درباره موجودیت تئاتر کاشان است.
کاشان نه تنها از تئاتر به مفهوم مدرن آن بیبهره است و سالنهای تئاتر و گروههای نمایشیاش از حداقل استانداردها برخوردار نیستند، که اصولا در تعریف یک هویت منطقهای فرهنگی برای خود نیز ناتوان است. این موضوع نه فقط درباره تئاتر کاشان صدق میکند که تقریبا تمامی خردهفرهنگهای ایران را در بر میگیرد. از بین رفتن هویتهای نمایشی، آموزش ندیدن تئاتر مدرن و عدم پیوند با بافت و وضعیت اجتماعی معاصر باعث میشود تئاتر کاشان نه تنها ویژگی معتبری نداشته باشد که در نهایت با یک بررسی همهجانبه به عنوان کپی دست چندم تئاتر ضعیف تهران ارزیابی شود.
به دلیل زیربنای سست آموزشی و رواج نیافتن فرهنگ تئاتربینی به عنوان هنری چموش، چالشگر و انتقادی در شهری مثل کاشان بحران در نقطهای آغاز میشود که همین معدود نمایشهای اجراشده در کاشان اصولا فصلی است.
یعنی نزدیک جشنوارهها و اعیاد مسئولین و گروههای تئاتری، تازه به یاد تئاتر میاُفتیم و نمیدانیم که تئاتر هنری پویاست و همیشه در جریان باید باشد.
کاشان سبقه فرهنگی زیادی دارد پس میتوان روی آن سرمایهگذاری کرد باید به یاد داشته باشیم که ما میتوانیم نشان دهیم که تئاتر چقدر میتواند تاثیرگذار باشد، این وظیفه ماست که به مردم بفهمانیم تئاتر وظیفهاش خنداندن نیست، تئاتر سراسر لودگی، مبتذلترین نوع تئاتر تهرانی است که در تمامی شهرستانها بسان یک بیماری نفوذ کرده است. تئاتر بیان اندیشه و جهانبینی و دنیاییست اسرارآمیز که مخاطب میتواند غرق شکوه و جلالش شود.
مهمترین ویژگی کاشان در شهریت و سابقه شهری آن است، کاشان بر خلاف بسیاری از مناطق ایران دارای هویت شهری بسیار مشخصی است که در ابنای تاریخیاش به راحتی قابل مشاهده است. سادهترین کار یک گروه تئاتری استفاده از این بناها (از جمله خانه عامریها و بروجردیها و یا باغ فین) در پیوندی تاریخی و اساسی با وضعیت معاصر برای اجرایی انتقادی است. فضاهای تاریخی که دارای معماری ویژه و مبتنی بر جغرافیای محیطی هستند که همچنین حامل کابوسها و آروزهای ملی و یا حتی جهانی میشوند که باغ فین یکی از نمونههای درخشان این نوع مکانهاست. این مکانها بهطور کلاسیک در جهان مورد توجه کارگردانان مختلف و برای اجراهای گوناگون قرار میگیرند. برای مثال از کُلنی بریتانیاییهای برمودا که یک قصر قرون وسطایی بود در جهت اجرایی کلاسیک در فضای باز برای نمایش «مکبث» در سال ۱۹۵۴ استفاده شد.
در وضعیتی کاملا متفاوت «آگوستو بوال» کارگردان سیاسی و برجسته برزیلی برای اجراهای نمایشاش از مکانهای مختلف و متفاوتی مانند زاغههای «ریودوژانیرو» استفاده میکرد که از این طریق مخاطبین را وارد فضایی ویژه، چندوجهی و چند پاره کرده و باعث درک جدیدی از مسئلهٔ نمایش/فضا میشد.
اینکه تماشاگران یک اثر تاریخی درباره مرگ امیرکبیر در حالی شاهد این نمایش باشند که دقیقا در مکان قتل او حضور دارند، باعث درک جدید آنها از لجظه تراژیک مرگ امیر کبیر میشود، همچنان که با کمی خلاقیت هر کارگردانی میتواند با استفاده از فضاهای تو در تو، نوع آبیاری و حوضهای ویژه و همچنین حمام باغ فین و پیوند دادن آنها با وضعیت معاصر اثری یکسره نو و بدیع خلق کند که ضمن ارزشهای هنری باعث آشنایی گردشگران با مکانها و ابنیههای تاریخی و داستانهای این ابنیهها میشوند.
در این سالها به جای تمرکز بر جوهرهٔ تئاتر، بیش از هر چیز تئاتر جشنوارهای داشتهایم، یک جشنواره یک هفتهایی. این به خودی خود بد نیست اما ما از یک جشنواره دولتی باید انتظار داشته باشیم که چراغ سوخته تئاترمان را روشن نگه دارد؟!.
اندیشه و تفکر و جریانسازی جایش در تئاتر کاشان خالی بوده است. اینکه مخاطب را به سالن بیاوریم بگوییم خودت را تماشا کن، این حقیقت تو است.
کارگردان تئاتر کاشان همیشه به دنبال نمایشنامه است بدون در نظر گرفتن اینکه این نمایشنامه قرار است برای چه کسی اجرا شود؟ مخاطب این اثر کیست؟ قرار است چه کار انجام دهد؟
اما اگر کمی به کاشان نگاه کنند میتوان فهمید آنها با این شرایط زیست محیطی که بومی هم هست چه میخواهند ما برای کِه و چِه تئاتر اجرا میکنیم؟
متاسفانه نقش پیشکسوتان که صاحب نامی هستند و میتوانند برای جوانترها راه را باز کنند کم بوده و شاهد کمکاریهای زیاد بودهایم. سوال اصلی این است که انجمن نمایش کاشان چه فعالیتی دارد؟ چرا گروهها را جمعآوری و از اصفهان تقاضای بودجه برای تئاتر نمیکند؟ متاسفانه بیکفایتی مسولین پیشکسوتان را هم خانهنشین و سرخوردهتر از دیروز کرده است.
دورههای آموزشی زیادی توسط افراد با تجربه و آکادمیک در کاشان برگزار شده و میشود که توسط یک فراخوان در تابستان افرادی در فرهنگسراها و کانونها جذب میشوند که اوقات فراغت خود را به تئاتر بیایند در مرحله اول کاری با این نداریم که افراد حاضر در کلاسها چه تصوری از تئاتر داشته یا دارند! اما با این کار داریم که آیا تئاتر فراغت است!؟ آیا در یک دوره سه ماه میشود مقدماتیترین اصول تئاتر از کارگردانی و بازیگری تا نمایشنامهنویسی را آموزش داد؟ آیا وجود یک مدرسه آکادمیک تئاتر و سینما ضروری نیست؟
اما اینجا یک مساله حائز اهمیت است مدرسان نتوانستهاند کسانی را که آموزش میدهند را گام به گام با تئاتر به جلو آورده و وارد فضای تئاتر کنند. جمعیت تئاتری کاشان در حالت خوشبینانه ۱۰۰ نفر است و بدبینانه ۱۰ نفر که آن ۱۰ نفر ۷ نفرشان در تهران فعالیت میکنند و مهاجرت را برگزیدند. شوکه نشوید منظور از تئاتری این است که پیگیر و دغدغه تئاتر دارد نه اینکه سالی یک بار به سراغ تئاتر میآید.
آموزش در تئاتر باید هدفمند و توسط افراد آکادمیک با تجربه بالا که مسیری را طی کند و منتهی به اجرا شود باشد. آیا تا به حال از خود پرسیدهایم چرا در هنرهایی چون شعر و داستان و نقاشی گامهایی برداشتهایم اما در تئاتر همیشه درجا زدهایم؟ چون تئاتر هنریست گروهی و وابسته به گروه، اما ما همدیگر را برنمیتابیم و به جای فعل تئاتر همیشه در حاشیه فعالیت گروهی داشتهایم با این حال طی سالهایی که میتوانست جریانسازیهای اتفاق بیافتد اما هیچ اتفاقی نیفتاد همه دست روی دست گذاشتند و به یک دیگر نگاه کردند.
ناگفته نماند بستر مناسبی برای تئاتر هیچگاه فراهم نبوده و نهادها همیشه با مانعگذاریها و ممیزیهای سطحی نه کارشناسی موجب یاس و ناامیدی اعضای تئاتر شدند و بخش عظیمی از این مشکل به گردن ناآگاهی اپیدمیکوار مسولان و نهادها از هنری چون تئاتر بوده اما با این حال در این میان چند نفری کار خودشان را کردند و اجراهایی صورت گرفت که کنشهای خوبی بود اما ادامه نیافت.
دو مسالهٔ اساسی، یک مسولین و اصطلاحا متولیان فرهنگ و هنر این شهر است که نمیدانیم چرا از تئاتر میترسند، آیا تئاتر قرار است کاری خارج از عرف خارج از چهارچوبهای ملی در آن صورت گیرد که مسولان همیشه به آن بیلطفی داشتهاند؟ از آنجا که کاشان شهری ست کاملا مصرفکننده و گواهی این ادعا دیدن مغازههای شیکِ از میدان امام حسین تا باغ فین است.
سالها پیش نمیدانم کدام مسول بود که گفت در کاشان میخواهیم تئاتر شهر بزنیم حالا که از این موضوع حداقل شش سالی میگذرد، اگر آن تئاتر شهر تاسیس میشد چه گام بزرگی در عرصه فرهنگی این شهر برداشته میشد و افسوس که این اگرها زیاد است.
و دوم آنچه که تئاتر کاشان را عقب انداخته هیچ کسی نیست بلکه خود ما به عنوان تئاتری هستیم که باعث این کم و کاستیها هستیم. بیاییم با واقعیت روبهرو شویم خود ما به عنوان یک تئاتری چه کاری برای خود کردهایم غیر از اینکه همیشه در باطن تئاتری بر علیه تئاتری بوده. دور بودن از فضای اصطلاحا حرفهایی خود منشا بداخلاقی و ستیزهجوییست و اینکه خود «تئاتر» اهمیتش از دیگر چیزها مهمتر است، محلی از اعراب ندارد و در ظاهر همه دست به گردن برای روز جهانی تئاتر عکسی یادگاری گرفتهایم و در خلایی همچنان دست و پا میزنیم.
تئاتر کار گروهیست و مستلزم وحدت و یکپارچگی نه همه بر علیه همه. بیاید به تئاتر فکر کنیم تا به حاشیهها فارغ از اینکه فلانی چه میگوید. روحیه کار جمعی را در خود پرورش دهیم و با تئاتر کار کردن به خود، مخاطب و گروهمان دروغ نگوییم بلکه به دنبال کشف جادوی تئاتر باشیم نه با دهن کجی، راه را بر خود و دیگران ببندیم و خودمان به جای جلسات مکرر به دنبال راهکاری برای عملیکردن اهدافمان داشته باشیم. روحیه کار جمعی حاصل نمیشود مگر با اعتماد و ایمان به کارِ تئاتر و شخصیتی تک رنگ داشتن و با واقعیت روبه روشدن.
۱۸ مرداد ۹۵! و حالا که ۲۷ مرداد ۹۸ جشنواره آینی سنتی در کاشان...