کاشان نیوز-فاطمه حسن زاده: از همان کودکی که جمعه های اول مهرماه را به هوای بازار روزهای متراکم و اجناس ارزان و متنوع اردهال راهی آنجا می شدیم، آرزویم بود مردان چوب به دست فینی را که فقط عکسهایشان را دیده بودم در حال انجام مراسم ببینم که امسال به لطف کاشان نیوز به این آرزویم رسیدم.
صبح جمعه به سختی وارد حیاطی شدم که جمعیت فینیها تجمع کرده و آماده تحویل گرفتن قالی بودند، گوشهی حیاط گلدان سیمانی دیدم، به روی آن رفتم، از بلندی نسبی صحنه را میدیدم، مردان چوب به دست دور حوض می دویدند و حیدر حیدر میگفتند و حاملین قالی که نیم ساعتی بود امانتی را از خاوهای ها تحویل گرفته بودند منتظر بودند تا ایشان از حیاط خارج شوند، بالاخره به خیابان رسیدند و به سمت جوی آب کردند، مرد پیشتاز گروه چوب به دستان بعد از یک دقیقه میایستاد، همه به او می رسیدند، چوبهایشان را به هم میزدند و فریاد میکشیدند، اگر با قالی خیلی فاصله داشتند به عقب میدویدند و همان کار را تکرار میکردند.
تعصبشان روی چوب هایی که در دست داشتند آشکار بود.
محل شستن گوش تا گوش مرد ایستاده بود منتظر قالی، ظرفیت حتی یک آدم دیگر را هم نداشت و برایم سوال بود که چگونه این گودال پر، جمعیت پشت سر را پذیراست؟ قالی که رسید باید چند پله می رفت پایین، در جوی آبی که قبلا با گلاب معطر شده بود فرو میرفت و دوباره آن چند پله را به عقب، این فرایند بخاطر ازدحام جمعیت حدود ۴۰ دقیقه طول کشید، همه این زمان به هیاهو میان غسل دهندگان قالی گذشت، با فشار و شعار یا حسین می خواستند قالی را بالا بیاورند.
قبل تر ها شنیده بودم برگزار کنندگان مراسم با هم اتحاد دارند، اتحاد فینی ها علیه خاوه ای ها و برعکس آن مشخص بود.
وقتی مردان چوب به دست وارد صحن شدند مداح برای جمعیتی که از قبل منتظر بودند روضه می خواند، مردی آرام گفت: به برادران فینی بگو چوب هایشان را پائین بگیرند، مداح با صدای گرفته تکرار کرد، متنی خواند و حدود ساعت ۱۱ بود که میکروفن را به مداح تازه نفس داد، همزمان قالی آمد و حیاط شلوغ تر، مداح به برادران فینی خسته نباشید گفت و از آنها خواست که قالی را تحویل برادران خاوه ای در حرم بدهندو جالب بود که خواسته اش را یک ساعت تکرار کرد بدون حتی یک دقیقه مداحی، فقط خواسته اش به خواهش و التماس تبدیل شد، ولی دریغ از یک گوش شنوا در آن جمعیت خسته، ساعت ۱۲ نمیدانم چه معجزه ای رخ داد که قالی وارد حرم شد.
وقتی مراسم تمام شدو جمعیت پراکنده، چوب دستی ها یکی یکی در گوشه های حیاط روی هم تلنبار شد، بدون هرگونه تعصبی.
تماشای قالی که نماد این مراسم است بیشترین انگیزه حاضران در این مراسم است اما این قالی جذاب هرسال برای حرکتی نمادین از مخفی گاهش بیرون می آید و همه ی مسافرینی که برای دیدنش می آیند را ناکام بر جای میگذارد، چرا که فقط نامش در بنرهای تبلیغاتی خودنمایی می کند، قالی بین دستان مردان فینی و خاوه ای در سراسر مراسم گم شده بود، قالی خستهتر از هرسال به جایگاهش برگشت.
چقدرازخوندن متن لذت بردم من تاحالا ازنزدیک این مراسم را ندیدم والبته اصراری هم به دیدنش ندارم روایت شما هم زیبا بودودلنشین ودقیقا عین تصورات ذهنیم بود فقط کاش این انحصاری بودن مراسم که برای فینی ها وخاوه ای ه ست رو توضیح میدادین .کاش می گفتین این قالی چه جوریه ؟یعنی هیچ وقت کسی نمیتونه ازنزدیک اونوببینه چرا نمیذارن کسی ببینه ؟چرا با شلوغ بازی وبی نظمی وازدحام این آیین همراهه ؟؟کاش درین موارد هم مینوشتین
البته از قرار معلوم امسال قالی مورد نظر در قابی از شیشه در محلی ویژه قرار گرفته و برای بازدید علاقمندان مکانی را پیش بینی کردهاند. و در غیر مراسم امکان دیدن آن وجود دارد.