کاشان نیوز- جابر تواضعی نویسنده و روزنامهنگار در با نگاهی به اخبار اعجابانگیز تلسکوپ جیمز وب یادداشتی برای کاشان نیوز ارسال کرده است:
- تنهایی
یکلحظه چشمتان را ببندید و خودتان را جای تلسکوپ جیمز وب در لحظه ثبت این تصاویر مجسم کنید. اولین چیزی که به ذهنتان خطور میکند، چیست؟ برای من تنهایی است؛ نه یک تنهایی موقتِ زمینی، تنهایی به معنای واقعی و مطلق کلمه، در این حد که هیچکس در هستی نیست و فقط من شاهد و ناظر این صحنه هستم. یا حتی بیشتر؛ در این حد که اگر کسی هم بود، نمیتوانستم چیزی را که میبینم، برایش وصف کنم و با او به اشتراک بگذارم؛ و بازهم بیشتر؛ در این حد که اساساً نمیتوانم چیزی را که میبینم، درک کنم.
- رُعب و ترس
تنهایی در بعد زمینیاش هم چیز رعبآوری است، چه رسد بهتنهایی مطلقی از این جنس؛ چیزی که برای ما به وصف درنمیآید و در حد فهم و گنجایش بشر نیست. ما بعد از اینهمه سال و بااینهمه ادعا، تازه نسبت به بخش کوچکی از «گذشته» کیهان «شناخت» پیدا کردهایم و هنوز تا آگاهی واقعی و کامل مرز زیادی داریم. پس یعنی حتی نمیشود اسمش را «دانش» یا «آگاهی» گذاشت. تازه به تصویری بهاندازه یکدانه شن رسیدهایم از کهکشانها و سحابیای که ۱۳ میلیارد سال نوری پیش بودهاند و حالا فقط تصویرشان به ما رسیده و میتوانند نباشند. این یعنی مجاز، یعنی هیچ. در واقعیت و در بهترین حالت، از هستی بهاندازه همین هیچ میدانیم. در حقیقت ما از هستی هیچ نمیدانیم. [۱]
- عظمت
من چیزی را میفهمم و درک میکنم که بتوانم آن را وصف کنم. چیزی که میبینم، فراتر از درک من است. بهترین کلمهای که میتوانم با آن تصویر پیش رویم را وصف کنم، واژه «عظمت» است و این چیزی است که مرا بیشتر میترساند. ترسی که هم محصول نادانی است و هم عظمت. عظمتی که ناچیزی مرا توی چشمم فرو میکند، برایم حامل نوعی تهدید و تحقیر است و نادانی و حقارتم را بیشتر از قبل به رخم میکشد. اینکه هیچ نیستم و دانستههایم بیش از یک توهم یا سوءتفاهم ساده نیست.
مسئلهای که تازه به وجودش آگاهی پیدا کردهایم، همیشه بر ما محاط است و من را به «لاادری» و «نمیدانم» میرساند و «بحران سؤال» بشر را عظیمتر میکند. ما درباره هستی، هیچ چیز قطعی و قدر متیقنی نداریم. هیچی که من را یاد «هیچ»های پرویز تناولی میاندازد. شاید چون برخلاف اکثر اهالی تجسمی، یک امر انتزاعی را در قالب یک کلمه مجسم میکند یا بهعبارتدیگر به یک کلمه نگاهی انتزاعی دارد و برای همین در ذهنم ماندگار شده.
هیچ، نه به معنای ناتوانی در بیان و تکلم و ناتوانی زبان در ارائه مفهوم، بلکه هیچ به معنای واقعی کلمه. نه به معنای «من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر»؛ بلکه به معنی خفقان محض، یعنی شکل نگرفتن مفهومی در ذهن من راوی، پیش از آنکه بتوانم آن را به گردن قصور و ناکارآمدی ذاتی زبان بیندازم.
- بهت و حیرت
تمام چیزی که از آن با عنوان عرفان یاد میکنیم، نام و تعبیر محترمانهای است برای همین رعب ناشی از عظمت یا عظمت ناشی از رعب. محصول نوعی بهت، حیرت و ترسی که نتیجه بایدونباید و دگماتیسم شرع و دین و مذهب نیست. محصول نوعی مصالحه و مذاکره و التماس به کسی است که بنا به قرارداد، خدا/ خالق مینامیماش و همه رعب و بهت و حیرت و حقارتمان محصول و دستپخت او است. [۲]
این تنهایی و رعب و حیرت و عظمت، باب مذاکره و سیاستورزی و گفتوگوی ما با او را باز میکند. شاید برای همین ترجیح میدهیم بهجای شاخوشانه کشیدن برای او، شاخ توی جیبش بگذاریم، از او طلب عفو کنیم و التماس کنیم که ما را مورد لطف و عنایت خودش قرار بدهد. [۳]
- پایان
این تصاویر دستاویزی خواهند شد تا ازاینپس روایت و تأویل خودمان از هستی را بر آن سوار کنیم؛ اما مسئله مهم و اصلی، رسیدن به گزارههای قطعی یا تأویل و گمانهزنی و روایتپردازی درباره کیهان نیست. مسئله اصلی تعیین نسبت ما با این «لاادری» عظیم و جذاب و درعینحال پیچیده و رعبآور است. پس قبل از اینکه آغاز یک دوره جدید دانایی و تأکید و پافشاری بر توانایی نوع بشر باشد، خلق و ایجاد نوعی «توهم دانایی» است. پس بهترین کار این است که آن را بهعنوان درک جدیدی از نادانی و ناتوانیمان فهم کنیم.
فرقی نمیکند که بهعنوان یک خداناباور آن را در ادامه و پیوستار بیگبنگ و فرگشت و تکامل ببینیم و بفهمیم که با همه توان و فهم و علمی که خیال میکنیم داریم، از درک کامل و قطعیاش در این پیوستار ناتوانیم یا بخواهیم بهعنوان یک خداباور با جواب همیشه در آستینی به اسم «خدا» صورت این مسئله سهمگین را پاک کنیم. تصاویر جیمز وب بیش از اینکه «جواب» باشد، «سؤال» است و وقتی شیرینی این کشف رعبآور باگذشت زمان فروبنشیند، شرنگ نادانی ما نسبت به آن و موقعیتمان در هستی، کاممان را بیشتر از قبل تلخ خواهد کرد.
[۱] دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ/ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ (منسوب به مولانا)
[۲] چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است/ آن به که کار خود به عنایت رها کنند (حافظ)
[۳] ما به آن مقصد عالی نتوانیم رسید/ هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند. (حافظ)
دیدگاه شما