در آستانه هفته درختکاری
درختان ابيانه در معرض نابودی
عباس شافعی در فيسبوک عکسهایی گذاشته از قطع درختان ابیانه. شاهد حرفهای او از مشاهدات روز جمعه 19 اسفندش، دوربین او است. خلاصه ماجرا از این قرار است که صدای اره برقی خواب زمستانی درختان این روستای دیدنی و تاریخی را برهم زده و درختان بسیاری نوروز و بهار پیش رو را نخواهند دید و سال درختان جوانی که تا چند روز دیگر از خواب بیدار میشوند، بدون حضور همنوعان پیرانی و کهنسالشان تحویل خواهد شد.
سودجویان خرید چوب مثل خنزر پنزری گاریچیِ نعشکشِ «بوف کور» آماده و حاضر به یراقند. این قانون طبیعت است که لاشخور و کرکس فراوانتر باشد از طوطی و قناری. و اینها به قول راوی جدا است از مصیبتهای دیگری که در کوچه پسکوچههای ابیانه اتفاق افتاده یا دارد میافتد و اگر ادامه پیدا کند، چیزی از این روستا و اصالتش بر جا نخواهد گذاشت. چیزهایی مثل نصب بیرویه علمک گاز در کوچهها، رواج ایزوگامهای نقرهای بر سقف خانهها، صدور مجوز ساخت خانههای ویلایی آهنی و بتنی، تخریب خانههای قدیمی، هجوم موشها به مسجد جامع و ..
میراث؟ شوخی میکنید! ولی محض اطلاع این کار هم انجام شده و جوابی آمده با این مضمون که ابیانه زیر نظر اصفهان است و در حوزه مسئولیت ما نیست.
راه دور نرویم. قصه سادهتر و تکراریتر از این حرفها است. همان قصهای است که بر جای جایٍ این آب و خاک میرود، قصهای است که بر همین درختان باغ فین خودمان رفت و حالا لُختی و بیبرگیاش باعث شده قرار گرفتن دو کلمه «باغ» و «فین» در کنار هم به ترکیب پارادوکسیکال و مضحکی تبدیل شود.
آن موقع کدامِ ما واکنش نشان دادیم؟ کی سینه چاک کرد و آشفته شد؟ میراث فرهنگی احساس وظیفه کرد که باید به چه کسی توضیح بدهد؟ جز توجیهات همیشگی صدتا یک غاز، چه چیزی به خورد خلقا.. داده شد؟ کدام عالمِ دینی به رسم اتفاقات 1400 سال پیش مرثیه سرود و ذکر مصیبت خواند؟ و مگر چه فرقی است میان کشتن انسان و نابودی طبیعت که هردو بیحرمتی به جهان هستی است و نادیده گرفتن حرمت خالقی که در قالب وجها.. متجلی شده؟
قطع درختان ابیانه هم چیزی است از همین دست. چیزی بهعنوان راه چاره به ذهنم نمیرسد جز همین کاری که خیال میکنم بلدم و به مددِ تکنولوژی همه بلدند. اما به گمانم همین اطلاعرسانی موجی ایجاد میکند و لابد در این بین، کسی پیدا خواهد شد که وجدانش درد بگیرد، تکانی بخورد و در آستانه بهار، کمی- فقط کمی- دلش برای جوانههای نورس آن تنههای تنومند بسوزد.
عكس: عباس شافعي
منبع: وبلاگ شخصي جابر تواضعي
دیدگاه شما