دو همشهری روی صحنه سنگلج
ـ جابر تواضعی ـ
مهدی صفارینژاد و داود معینیکیا دو هنرمندی هستند که این روزها در یک نمایش سیاهبازی، ملت را از خنده رودهبر میکنند.
مدتها است چراغ انجمن نمایش خاموش است و هنرمندان تئاتر شهر کاشان، جا و مکان و ساز و کار درستی برای عرض اندام ندارند. اما این بهانهای نیست که جوانان هنرمند و علاقهمند دست روی دست بگذارند و بیکار بنشینند و غصه بخورند.
در کنار عدهای که از هر فرصتی برای هنرنمایی روی صحنه استفاده میکنند، عده دیگری هم هستند که این کار را خیلی جدیتر و از طریق تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی دنبال میکنند و به جاهای خیلی خوبی هم رسیدهاند. وجود آنها که تعدادشان روز به روز هم بیشتر میشود، باعث میشود که لااقل بتوانیم روزهای خوبی را برای آینده نمایش پیشبینی کنیم.
یکی از آنها که دارد مسیر خوبی را در این وادی طی میکند، «مهدی صفارینژاد» است. «مهدی» بچه آرامی است و اگر از قبل نشناسیدش، کمی بعید است باور کنید که اهل بازی و نمایش باشد. ولی او همزمان با خواندن رشته «ادبیات نمایشی»، خیلی جدی و پیگیر در این زمینه فعالیت میکند.
«مهدی صفارینژاد» در چند کار اخیر «داود فتحعلیبیگی» – که علاقهمندان نمایشهای سنتی او را خوب میشناسند- بهعنوان دستیار در کنار او ایستاده. اما «مجلس سیاه بازی امیرارسلان نامدار»، کار جدید «فتحعلیبیگی» بهعنوان یک هنرمند و پژوهشگر نمایشهای سنتی و آیینی، برای همشهری ما هم یک تجربه منحصر به حساب میآید. «مهدی» هم متن این نمایش را نوشته و هم نقش سیاه را بازی میکند و این برای او موفقیت کمی نیست.
نمایشهای سنتی با وجود ظاهر بیغلوغش و سادهشان، خیلی سهل و ممتنعتر از نمایشهای متفرعنانه و روشنفکرانهای هستند که خیلی وقتها نه پدیدآورندگانشان از آنها سردرمیآورند و نه ملتی که آن را میبینند.
کارگردانی اولین متن جدی «صفارینژاد» بر روی صحنه توسط یک آدم شناختهشده و کارکشته، هم میتواند مایه مباهات او باشد و هم نشانهای برای اینکه در ادامه مسیر بیشتر مراقب خودش و قلمش باشد. بازی در نقش سیاه هم همینطور. حتماً میدانید که هر کسی از پسِ بازی در این نقش برنمیآید و در قدیم بازی در نقش سیاه برای خودش جایگاهی داشته.
حالا من به شما نوید میدهم با وجودیکه خود «مهدی» از اجرای آن شبی که من مهمانش بودم راضی نبود، ولی نتیجه خوب و آبرومند از کار درآمده. مخصوصاً که بازی در این نقش ویژگیهایی را میطلبد که به لطف خدا همهاش یکجا در همشهریِ ما جمع شده! جثه جمعوجور، موهای کمپشت و چشمهای بیحالت «مهدی صفارینژاد» همیشه خدا من را یاد «رضا عطاران» میاندازد، اتفاقاً برای بازی او در این نقش به کمکش آمده. هرچند خیال میکنم یک سیاه باید با انرژی بیشتری روی صحنه باشد؛ چیزی که حتی در بازی «داود داداشی» که بهعنوان یک سیاه حرفهای در کارهای قبلی همین گروه بازی داشت، خیلی دیده نمیشد.
راستی «مهدی» به هنرهای دیگری هم آراسته است. مثلاً کتابی دارد درباره خاطرات سربازیاش به اسم «سرباز هشتاد و یکم» که هم زاون قوکاسیانِ منتقد خیلی دوستش داردـ(+) و هم ابراهیم فروزش کارگردان سینما از آن برای تحقیقات فیلمنامه «فوتبالیست» که البته هنوز نساخته، از آن استفاده کرده.
داشت یادم میرفت که قرار است درباره دو همشهری روی صحنه سنگلج حرف بزنم. دومین کاشانیِ این نمایش، «داود معینیکیا» است که در دو نقش هم بازی میکند؛ صورتگر و فولادزره. انصافاً یکی از جاهای خندهدار کار، بازی او در نقش صورتگر است. بهخصوص که از هر قِر و قنبیلی هم فروگذار نمیکند.
«مجلس سیاه بازی امیرارسلان نامدار» تلفیقی است از سیاهبازی و نقالی. همانجور که از اسمش هم پیدا است، داستانش درباره یکی از متون کهن فارسی یعنی امیرارسلان است که با دیدن تصویری از فرخلقا دختر پطرسشاه، رهسپار فرنگ میشود. شمس وزیر و قمر وزیر موضوع را به پطرسشاه خبر میدهند و او دستور میدهد تصویر امیرارسلان را به دروازه شهر آویزان کنند و او را دستگیر کنند و…
برای اینکه هم ادامه داستان را بفهمید و هم یک شکم سیر بخندید، باید قدمرنجه کنید و تا اواخر خرداد تشریف ببرید به تالار سنگلج تهران. سنگلج هم که میدانید کجا است؛ نزدیکیهای میدان توپخانه، خیابان بهشت، ضلع جنوبی پارک شهر تهران. البته قبلش بد نیست برای هماهنگی با شمارههای ۵۵۶۲۵۴۴۴ و ۵۵۶۳۰۸۷۱ تماس بگیرید.
دیدگاه شما