کاشان نیوز – مرضیه گیلاسی: به همت کانون فرهنگی مسجد میرنشانه و با همکاری فروشگاه ساربوک، جلسه رونمایی از کتاب «کمکهای اولیه روانشناختی»، دستورالعملهای دانشگاه جان هاپکینز، نوشته جورج اورلی و جفری لتینگ، ترجمه «دکتر مهدی شریف الحسینی» و «الهه سادات الوانی»، چهارشنبه ۱۴ مهرماه، در «مدرسه حاج عباس پیلهوریان» برگزار شد.
مهدی شریف الحسینی و الهه سادات الوانی در این برنامه، درباره محتوا و اهمیت کتاب، صحبتهایی ارائه دادند.
حُسنهای کتاب از نگاه مهدی شریف الحسینی:
شریف الحسینی کتاب را اینگونه معرفی میکند: «این کتاب درباره حضور همدلانه و حمایتی از فرد یا افرادی که دچار فقدان، بحران یا حادثه شدهاند میباشد، بهنحویکه در آن لحظه به ثبات حداکثری برسند و آن بار روانی وحشتناک تا حدی از روی ذهنشان برداشته شود. پس کمک اولیه این است که کمک کنیم فرد تابآوری بیشتری داشته باشد. وقتی فرد بتواند آن شرایط بحرانی را تاب آورد در ادامه وضعیت بهتری پیدا خواهد کرد و میتواند با عوارض کمتری از آن دوران پرخطر بگذرد. این کتاب چند حسن بزرگ دارد که همین باعث شد ترغیب شوم تا کتاب را ترجمه کنم.
دو بزرگواری که تدوین و تألیف کتاب را به عهده داشتند، از اساتید مبرز روانشناسی و روانپزشکی هستند. اینها حتی از خودشان در این کتاب حرفی درنیاوردهاند؛ یعنی آنچه در این کتاب میخوانید مبتنی بر شواهد و مستندات است. در ابتدا تاریخچه کمکهای اولیه روانشناختی و نمونههایی از حوادثی مثل حادثه ۱۱ سپتامبر را بیان میکند که چقدر اقدام کمکهای اولیه روانشناختی برای افراد مؤثر بوده و کسانی که چنین کمکهایی را دریافت نکرده بودند در چه شرایط روانی نامطلوبی به سر میبردند. همین ذکر شواهد نشان میدهد که ما با یک کتاب کاملاً علمی مواجه هستیم.
حسن دوم کتاب این است که به چرایی موضوع میپردازد. نیچه فیلسوف بزرگ در تمام آثارش دغدغه بزرگی داشت و اینکه «چرایی» مقدم بر «چگونگی» ست. چرایی زیستن مقدم بر چگونه زیستن است. نکته مهمی که اکثر ما از آن غافلیم. بدون اینکه علت خیلی از چیزها را بدانیم سراغ اقدام و عمل میرویم.
چرا لازم است برای افرادی که دچار بحران و فقدان و حادثه شدهاند چنین کمکهایی را ارائه دهیم.
دیگر حسن این کتاب این است که تأکید نویسندگان بر این نکته بوده که وقتی یاد گرفتید تعلل نکنید، سریع به داد طرف برسید و هر چه زودتر اقدام را انجام دهید، از عوارض بعدی جلوگیری خواهد شد.»
الهه سادات الوانی: مسئله، کاهش استرس و فشار فرد آسیبدیده است.
خانم الوانی مترجم دیگر این کتاب در خصوص چگونگی کمکهای اولیه روانشناختی صحبتهای خودشان را با مقدمهچینی همراه با یک پرسش شروع کردند:
«مطالعه این کتاب برای کسانی که امدادگرند یا در آتشنشانی مشغول هستند یا نیروهای اورژانس هستند، ضروریست؛ اما میتواند برای هر فردی کارکرد داشته باشد. سؤالم این است که با فردی مواجه شدهاید که حادثه آتشسوزی را پشت سر گذاشته، منزلش سوخته یا مغازهاش سوخته و خسارت زیادی دیده؛ اولین جملهای که میشود به این فرد گفت چیست؟ یکی ممکن است بگوید برو خدا را شکر کن خودت سالمی، مال دنیا بیارزش است. یا کسی بگوید بیمه داری یا نه؟ یا اینکه حالا میخواهی چکار کنی؟ اما ببینیم دستورالعمل دانشگاه جانز هاپکینز چه میگوید: بهطور استاندارد لازم است که برای هر فرد آسیبدیده ۲۰ دقیقه وقت بگذارید. یک روش ۵ مرحلهای در این کتاب توضیح داده شده؛ اشتباهات رایج را گوشزد میکند، عملکرد صحیح را توضیح میدهد و در قالب داستان طوری ارائه میدهد که بهتر یاد بگیرید و بهتر به خاطر بسپارید. گام اول برقراری ارتباط است. مقدمه ارتباط حضور همدلانه حمایتی ست. هر سه کلمه مهم است. اول حضور داشته باشید، همدلی کنید، احساساتش را درک کنید، خودتان را جای فرد آسیبدیده بگذارید، اگر احساس ترس و خشم داشته باشد درکش کنید و تأییدش کنید؛ تائید به این معنا که متوجه هستم خشمگینی، میفهمم الآن عصبانی هستی، یا ترسیدی؛ حتی ممکن است ترسش هم غیرمنطقی باشد.
برای اینکه ارتباط با فرد آسیبدیده را شکل بدهید باید با فرد گفتگو کنید. معمولاً میشود با سؤال شروع کرد. سعی کنید از سؤال بسته که فرد با یک کلمه بله یا خیر جواب خواهد داد استفاده نکنید. سؤالی استفاده کنید که فرد مجبور شود ۲ الی ۳ کلمه حرف بزند. چند تا جمله بگوید. میتوانید از فرد بپرسید که چی شده امروز حالت خوب نیست. نهایتاً طوری سؤال کنید که مکالمه شکل بگیرد وقتی که فرد دارد از احساسش حرف میزند، شما تائید میکنید، همدلی میکنید و حمایت میکنید. باید ارتباط برقرار شود تا بتوانید وارد مرحلههای بعدی شوید. در شرایط بحران وقتی با فرد مواجه میشوید کسانی که دچار آسیب پزشکی هستند جراحت یا سوختگی و شکستگی دارند اصلاً شامل این کمکها نمیشوند. اقدامات پزشکی در اولویت هستند. گام دوم بعد از گفتگو و همدلی ارزیابی رفتار است. آیا رفتار و شناخت فرد طبیعی هست یا خیر؟
فردی که آسیبدیده معمولاً باورهای مذهبیاش خدشهدار میشود و به مقدسات توهین میکند و حتی گاهی اوقات هذیانهای مذهبی میگوید که این حالت نشاندهنده این است که این افراد تحتفشار زیاد هستند. در چنین وضعیتی فقط و فقط باید احساس فرد را تائید کنید: متوجه هستم، میفهمم.
مرحله بعدی مرحله مداخله است. در این مرحله لازم نیست کار بغرنجی انجام بدهیم که تشخیص یا درمانی انجام شود. ما در حال ارائه کمکهای اولیه هستیم. یک مداخله ساده این است که محرک آزاردهنده را حذف کنیم. مثلاً صحنه دلخراش محرک هست اگر میشود فرد را از صحنه دور کنیم. اگر امکانپذیر نیست زاویه نگاهش را تغییر بدهید یا خودتان را حائل کنید که کمتر با صحنه آزاردهنده مواجه شود. اگر کسانی هستند که از عهده کارهای خود برمیآیند آموزشهای ریلکسیشن، راههای مواجهه با استرس و نوع تغذیه برایش ارائه دهید. مثلاً به فرد یادآوری شود که ممکن است در دو سه روز آینده تپش قلب داشته باشی، ممکن است کابوس ببینی و یا خوابت خوب نباشد، آمادگیاش را داشته باش.
اقدام بعدی در مداخله، قاب گیری مجدد است. مثلاً بهطرف یاد میدهیم که نیمهپر لیوان را ببیند یا از زاویه دیگری به مطلب نگاه کند. این خیلی خوب است به شرطی که خود فرد به آن برسد. توضیح از طرف ما مفید نیست و استرس فرد را کم نمیکند اما اگر بشود جهت گفتگو را به سمتی هدایت کنید که طرف چنین نتیجهگیری داشته باشد خوب است.
مجدداً برمیگردم به اولین پرسش که در مواجهه با فردی که آتشسوزی را پشت سر گذاشته است و دچار بحران و فقدان شده چه باید کرد؟
همدلی و درک احساس فرد و حمایت در این جمله وجود دارد: میفهمم که حالت خوب نیست. چکار کنم برایت تا حالت خوب شود؟
سه فاکتور لازم برای فرد آسیبدیده در این جمله وجود دارد. همین یک جمله بار روانی فرد را کاهش میدهد و با شما همراه میشود. وقتی فرد حمایت اجتماعی را دریافت میکند، ترغیب میشود که حل مسئله را انجام دهد. پس اولین جملهای که به فرد آسیبدیده یا حتی در اتفاقات معمولی روزمره مثل داشتن سردرد گفته میشود، تائید احساس فرد است بیآنکه راهحل ارائه کنید یا سرزنش کنید. در بحث مداخله، افرادی هستند که خودشان را مقصر میدانند یا نگران قضاوت دیگران هستند. شما سعی کنید ضمن گفتگو سوءتفاهمها را رفع کنید. مسئله را برای فرد عادیسازی کنید تا بتوانید فشار روانی فرد را کم کنید. چون هدف کل مسئلهی کمکهای اولیه روانشناختی، کاهش استرس و فشار فرد است. ما میخواهیم فرد را به ثبات برسانیم و استرس او را کم کنیم. در تمام مراحل مداخله، چه زمانی که ارتباط میگیریم و چه هنگام ارزیابی و اولویتبندی، هدف، کاهش استرس فرد آسیبدیده است.
گام پنجم این متد تعیین وضعیت است. منظور، پیگیریهای بعدی است. بعد از ۲۰ دقیقه وقت گذاشتن، اگر مورد شدیدی نبود به او میگوییم شما مشکلی ندارید ولی تا یکی دو روز آینده حتماً اگر کاری داشتید یا مشکلی بود با ما در تماس باشید. شماره تلفن و آدرس به فرد بدهید و از او هم یک شماره تماس بخواهید. حتماً یک یا دو جلسه پیگیری ضروری ست و اگر شدت آسیب زیاد باشد حتی تا ۳ جلسه هم ضروری به نظر میرسد؛ و اگر مشکل فراتر از اینهاست، فرد باید به مراکز پزشکی یا روانپزشکی ارجاع داده شود. حتی ممکن است فرد احتیاج به حمایت مالی یا حمایت اجتماعی داشته باشد. کار شما وصل کردن این آدم به مرکز حمایتی ست. قرار نیست که شما خدمات روانپزشکی یا اجتماعی به فرد ارائه کنید؛ فقط لازم است این فرد را به بهترین نحو متصل کنید. شماره تماس به فرد بدهید، خودتان با فرد تماس بگیرید و پیگیری کنید که آیا فرد به مرکز روانپزشکی مراجعه کرده یا خیر؟ آیا توانسته خدمات بگیرد یا نه؟ این اقدامات هرچند که خیلی ساده به نظر میرسد ولی مطالعات نشان میدهد که بسیار کاربردی هستند. هرکسی در هر سطحی از تحصیلات میتواند این متدها را یاد بگیرد و از آن استفاده کند. فصل اضافهای در کتاب قرار دارد که توصیههایی مفید و کاربردی برای کسانی است که این خدمات را ارائه میدهند و یا کسانی که درصحنه حادثه حضور دارند.»
ایثار واقعی این است که لذتی که یک کار پوپولیستی به من میدهد کنار بگذارم و کار درست را انجام بدهم.
شریف الحسینی در ادامه جلسهی رونمایی کتاب، در خصوص ضرورت آشنایی با نکتههای این کتاب مثالی میزند:
«سال ۹۵ دو قطار به هم برخورد کردند و دهها نفر جانشان را از دست دادند. وزیر راه آن زمان طی مصاحبهای گفت جای نگرانی نیست، همه کشتهها و زخمیها بیمه بودند. ببینید یک جمله چه خشمی را ایجاد کرد. این کتاب راهکاری هست برای همان یککلام. در لحظهی اول، حرف زدن خیلی مهم است که چه گونه باشد. باید کاری کنیم که تابآوری فرد بیشتر شود نه اینکه نمک به زخم طرف بپاشیم و همینها با تمرین ایجاد میشود.
بحثهای اعتقادی در چنین وضعیتی هیچ جایگاهی ندارد و نیز میتوانیم فرد را ارجاع بدهیم که به داشتههایت فکر کن. طبق این کتاب، تجربیات و شواهد خیلی کمک کننده است. ما ناچاریم که به علم تجربی وفادار بمانیم.
عنوان فصل آخر کتاب «خود مراقبتی» ست. بحث خود مراقبتی در این کتاب این است که تو باید سالم بمانی تا بتوانی خدمات ارائه کنی. اگر وارد صحنه مصیبت یا آسیب میشوید، ابتدا سؤالات کلیدی را برای خود جواب بدهید. مثلاً: مرکز استقرار ما کجاست؟ من به چه کسی باید گزارش بدهم؟ من زیر نظر چه کسی هستم؟ چه کسانی زیردست من هستند؟ برای رفع نیازهای اولیه من مثل خوردن، آشامیدن، استراحت، اجابت مزاج و خواب چه جایی فراهم شده؟ اینها خیلی مهم است چون این سؤالها از طرف امدادگر باعث میشود سیستم شکل بگیرد و همه جایگاهشان را بدانند.
این عنوان، خودمراقبتی است ولی تأکیدش بر این است که باید سیستمی کار کنید. در فرهنگ ما، گاهی به غلط فکر میکنیم بعضی کارها ایثار و ازخودگذشتگی ست، درصورتیکه اینطور نیست. ایثار واقعی زمانی ست که ما عواطف و هیجاناتمان را فدای کار درست کنیم. ایثار واقعی این ست که لذتی که یک کار پوپولیستی به من میدهد کنار بگذارم و کار درست را انجام بدهم. ولو اینکه مورد عتاب و خطاب قرار بگیرم و از آن کار سیستمی دفاع کنم که پشت سر آن خرد نهفته است. اندیشه پشت آن است و من از این تخطی نمیکنم. من طبق این چارت جلو میروم. من لب پرتگاه هستم، قرار است کسی که در خطر سقوط است را نجات دهم. ابتدا باید جای پای خودم را محکم کنم، هر از چندگاهی باز دقت کنم ببینم جای پایم محکم هست یا نه. در کمکرسانی بهترین نقشی که از فرد برمیآید باید انجام دهد؛ به خوب اکتفا کند و دنبال عالی بودن نباشد. دنبال کمالگرایی نباشد. در ادامه فصل خود مراقبتی عنوان میشود که همه ما توان مشخصی داریم و لازم است که بعد از مدتی مقداری استراحت کنیم و به خوردوخوراک و خوابمان برسیم؛ بنابراین، خود مراقبتی خیلی مهم است زیرا فرد باید سالم باشد تا بتواند تا به بقیه کمک کند، پس باید به خودش هم رسیدگی کند. اینها را باید کاملاً رعایت کرد. نکته دیگر مورد تأکید این است که هیچوقت دچار عذاب وجدان نشویم. شما بر اساس وظیفه وارد صحنه شدهاید و تا جایی که توانستید آن کار را انجام دادهاید؛ باید از همین احساس رضایت داشته باشید.»
در پایان جلسه، مترجمان کتاب به چند پرسش حاضران پاسخ دادند.
دیدگاه شما