کاشان نيوز- امیر عباس مهندس: چارلز دیکنز در ابتدای رمان دوران سخت از زبان شخصیت داستان تامس گردگریند چنین میگوید: اکنون چیزی که من میخواهم واقعیت است. همان چیزی که همه به دنبال آن میگردند و به قولی یک نکته بیش نیست…وین عجب/ کز هر زبان که میشنوم نامکرر است. واقعیتی که بسیار شده چهره پنهان کرده و هر کس به گونهای بر آن مینگرد. البته اصل مهم برای فائق آمدن بر آن تامل اندیشمندانه و تعامل گفتگو محور میباشد. گاهی هم برای شکستن یا برداشتن دیوارهایی که برابر واقعیت قرار دارد یک نگاه از منظری دیگر کفایت میکند. آثار هنری همواره تلاش برای ارائه واقعیت دارند همان امری که میشود از هزار زبان آن هم تازه و نو شنید.
از ویژگیهای اثر هنری قابلیت گفتگو و مهیا کردن بستری جهت تامل، اندیشه و کشف است. گذشته از اینکه مطرح شدن پرسش نشان از پویایی اثر دارد میتوان به این نکته اشاره داشت اثر پویا در زمان خودش متوقف نشده و حرکتش از دیروز شروع و تا فردا ادامه خواهد داشت. چنین اثری به اذعان تاریخ هنر از زمان خودش جلوتر بوده و دارای پتانسیل گفتگو و انتشار تاثیری است که آسان به منصه بروز نرسیده، و چه بسا بتوان از آن به عنوان جریانی نو و شکننده عادتهای ترسیم شده نام برد. البته که چنین اثر یا آثاری الگو پرداز و ترسیم کننده کلیشهای برای فردای خود است. چراکه هنر همواره در ذات ایده آفرین خود مبین تعاملی بر مبنای آگاهی بخشی بر روال فراخوانی و تبادل آموختهها، دانش و داشتههای طرفین میباشد. طرفینی که میتوان هنرمند، مخاطب و حتا اثر هنری دانست. چراکه به ضرس قاطع اثر هنری پس از موجود شدن از خالقش جدا و در سیر زندگی جداگانهای قرار میگیرد. تعامل صورت پذیرفته از تامل پیش انگارههای در بستر یا دنیای جداگانهای به مشارکت یا گفت گوی مقبول رسیده و گسترهی تحلیل و حتا به افزودن شدن آگاهی میانجامد. همواره پیامد گفتگو گذشته از آنکه در بستر هنر واقع شود دارای قابلیت شناخت بوده و شخصیتپذیری و تشخص کلام را در پی دارد. در چنین راستایی میشود به سه شکل به بازخوانی گفتگو با اثر هنری پرداخت.
ابتدا مواجه مخاطب با ایونت، نمایشگاه و اثر میباشد که گفتگو صورت پذیرفته و تعامل واقع میشود. به عبارتی دیگر داشتهها و یا پیش انگارهها را در مقابل اثر فراخوانده و با آنچه میبیند و در مقابلش قرار گرفته به نیت شناخت به مشارکت میطلبد. بعد از آن است که شاید بیننده در مقام مفسر بخواهد به احضار هنرمند به جهت تحلیل عمل کند. در نهایت مفسر برای نتیجه گیری به خویشتن رجوع کرده و با تاملی بر داشتهها و آنچه آموخته به نتیجه یا گشایش خواهد رسید.
نمایشگاه آثار نقاشی محمد آخوندی ارمکی که بر دیوارهای فضای هنری هشت چشمه مقابل دیده مخاطبین قرار گرفته مبین فراخوانی گفتگوست آنهم برای مشاهدهی نمایش گفتگوهایی که نقاش در تابلوها نشان داده است. به تعبیری صندلیهای خالی و صندلیهایی که گرد یک میز قرارگرفته و یا از جایگاهی کلاسیک خود خارج شدهاند در تابلوهای محمد آخوندی ارمکی مبین اتفاقی است که به وقوع پیوسته یا احیانن در حال رقم زدن یک گفتگو هستند اگر نهایت به یک گفتگو هم ختم نشود حکایت هوشمندانهای است که نقاش در جهت وضعیت جامعه یا گوشهای از تنهایی، انتظار، جای خالی هایی که زمان پرشدن شان اگر نگذشته حداقل سخت محقق خواهد شد، دارد. زندگی زیستهای که نمودی از آن بر بوم آمده مخاطب را در چالش چرایی فضاهای خالی رها شده قرار میدهد.
این نمایشگاه ضمن آنکه کتاب تکنیکهای صندلی خالی در روان درمانی از اسکات کلاگ و مبحث ناهشیار شخصی که مرکز تجربههای شخصی فرد در زندگی شناخته شده و دیگری ناهشیار جمعی را به ذهن متبادر میکند برای مخاطب مبنای این پرسش قرار میگیرد که صندلیهای خالی حاصل ناهشیار شخصی هنرمند است یا برآیند بخش خاطرات. تجربه جمعی و همگانی، ضمن آنکه مفسر یا بیننده با این سوال مواجه میشود آیا صندلی خالی پیشنهاد نقاش به فردی خاص است یا به اجتماع؟ نقاش فضا و بسترهایی جهت درگیری بیننده مهیا دیده و مسائل مربوط به زمانهای دیگر را به اکنون فرا خوانده است. فراخوانی امری که میتوان تداخل فرآیند ناهشیار به هشیار و یا بالعکس نام برد. فرآیندی که در روانشناسی به گشتالت درمانی یا گفتگوی تحول آفرین خوانده شده است. پدیدارشناسی تکنیک صندلی خالی به فرد کمک میکند تا با آنچه رخ داده مستقیم درگیر شده یا به عبارتی کنار آید. شاید بتوان نقاشیهای آخوندی را پیشنهاد و توصیه نقاش به گفتگو قلمداد نمود. گفتگو با خویشتن که فراتر از یک دیالوگ یا مونولوگ میباشد. به گفتاری دیگر صدای صندلیها در هر تابلو با منظور داشت جزئیاتی همچون ورقهای قرص، جا سیگاری و…
با لحاظ این فرضیه که به صورت معمول قرص و دارو برای مرتفع کردن درد مورد استفاده قرار میگیرد و دامنهی درد میتواند دارای تعریفی فراتر از دوری، یا جای خالی گفتگو باشد به صورت مشخص شنیدنی است. تداخل صندلیها، تجمع و کنار همنشینی رنگ ها و از همه مهم چرک شدن رنگ های کنار هم قرار گرفته نشانههایی است که میتوان برای تحلیل اندیشه و شناخت روان هنرمند مورد تامل قرار گیرد.
انسان همواره در پی کشف علت و چرایی فضاهای خالی میباشد، واقعیتی که همه با آن مواجه بوده و هستیم. البته پر بیراه نیست که این تلاش و کوشش را از جنس همان پرسشی و چرایی بدانیم که از ازل همراه آدمی بوده و خواهد بود.
دیدگاه شما