-جابر تواضعی-
«مهدی صفارینژاد»، موجود جالبی است که همه هموغمش را برای تئاتر گذاشته و اینجور که پیداست بنا هم ندارد کوتاه بیاید. بیش از همه هم وقتش را صرف نمایشهای سنتی و آیینی کرده و چند سالی است که در مقام دستیار کارگردان و نویسنده و حتی بازیگر نقش سیاه، پای ثابت کارهای داوود فتحعلیبیگی است.
او با اینکه تئاتر سنتي را بهعنوان حرفه انتخاب کرده، باز هم کارهایی میکند که خودش را غافلگیر کند. از تئاتر کودک بگیر تا آخرین کارش بهعنوان نویسنده متن با گروه لابیرنت به اسم «باد اومد و با خود برد دنیای خیالی رو» و به کارگردانی سیروان تخت فیروزه که فقط و فقط در روز پنجشنبه 10 اسفند در پلاتوهای دانشکده هنر -تقاطع خیابان فلسطین و انقلاب- اجرا شد.
لابیرنت بنا به تعریف خودش یک تیم هنرهای اجرایی است که از سال 88 در زمینه تئاتر و موسیقی فعالیت میکند؛ یک جستوجوی سرگرمکننده در هر چیز از طریق ایجاد فضایی براي مطالعه کنشهای انسانی: «لابیرنت باید اجراگر و مخاطب خود را وادارد تا مثل اولین نگاههای یک کودک به شگفتیهای دوروبرش نگاه تازهای به اطرافش داشته باشد.»
فضای اجرا فضای جنگ است. در راهروهای ساختمان، نشانهها و المانهایی از جنگ میبینیم و چهار بازیگر در چهار پلاتو مختلف موقعیتهای مختلفی از جنگ را بازی میکردند تا ما با نمایش جنگ یا تأثیر آن در خلوتشان به تعریف تازهای از این موضوع برسیم. تماشاگر آزاد بود که هر وقت دوست دارد وارد هر کدام از پلاتوها بشود و هر وقت دوست داشت آن را ترک کند و در راهروها هم بازیگرانی با لباسها و المانهاي مختلف و با اجراي حركاتي خاص، تلاش ميكنند اسارت و مشكلات ناشي از اين اتفاق غيرانساني را به مخاطب القا كنند.
راستش دانش تئاتری من قد نمیدهد که خیلی از این نمایش حرف بزنم. حتی نمیدانم خود تئاتریها به چنین کاری چه میگویند؛ اما گمانم باید به اين نوع كار به عنوان یک کار مفهومی یا پرفورمنس روبهرو شد. در هر پلاتو یک نمایش تک نفره مجزا میبینیم که ربط ارگانیکی بههم ندارند و تنها شباهتشان موضوع آنهاست یا لااقل اینکه مخاطب مجال و فرصت دقیق شدن و درآوردن این ارتباط را ندارد و الا آن دیدهبان نقاش، خنثیکننده مینی که پرویز پرستویی «روبان قرمز» را تداعی میکند یا آن جوانک موجی پلاتوی آخر میتواند همسر یا معشوقه زن دکتر یا پرستار پلاتوی اول -با بازی یلدا عباسی -باشد که شب عید جای خالي همسرش را با سفره هفتسین سرم و سوزن و چیزهای دیگر پر میکند و به گمانم بازیگر آتیهداری است. و اما «هرکسی کو دور ماند از اصل خویش» اینجا هم مصداق دارد. صفارینژاد حتی در یک کار جدی هم نمیتواند از نمايشهاي سنتی دست بکشد. مقدمه ورود به پلاتوها، بازی بداهه داوود داداشی در نقش سیاه است به همراهی داوود معینیکیا که او هم عزم جزمی دارد برای ادامه نمایشهای سنتی. این بداهه شاد و مفرحکار، میتوانست جذابتر و بامعناتر جلوه کند، اگر در انتهای کار هم جوری تکلیف خودش را با تماشاگر معلوم میکرد و الا با شرایط فعلی با هیچجور چسبی نمیشود بامزگیهای سیاه را به فضایی که در داخل ساختمان طراحی شده بود چسباند.عنوان این نمایش تجربی «باد اومد و با خود برد دنیای خیالی رو» ترجیعبند یکی از ترانههای مهدی فرجی است که کاش در بروشور نمایش به آن اشاره میشد.
منبع: روزنامه قانون
دیدگاه شما