کاشان نیوز -جابر تواضعی:بحث آقازادگی در سینما یکی از موضوعات داغ جشنواره امسال بود. اما تنها کمی حافظه تاریخی کفایت میکند که یادمان بیاید این موضوع منحصر به امسال نیست. نمونه عینی و دم دستاش در همین جشنواره، پولاد کیمیایی است که کیمیایی پدر سالها است تلاش میکند به هر ضربوزوری شده او را بهعنوان نقش اول به سینما قالب کند. در حالی که اتفاقاً بازیگری بیش از بقیه حرفههای سینما به هنر، آن، استعداد و نمک وجود احتیاج دارد. چیزی که خیلی وقتها با هیچ راه میانبری به دست نمیآید.
استاد از همان وقتی که از زبان «سلطان» جگرگوشهاش را با تعبیر «بچه آهوی زنده مانده» بهعنوان نماینده خودش معرفی کرد، این تلاش را شروع کرده و به هیچ طریقی هم نمیخواهد بپذیرد که لااقل قبای نقش اول فیلمهای خودش به تن شازده گشاد است و زار میزند. در همین فیلم آخر، «خائنکشی»، کنتراست بازی پولاد و امیر آقایی آنقدر پررنگ و آزاردهنده است که بعید است خود کیمیایی آن را درنیافته باشد.
سیستم استاد و شاگردی از قدیم در همه کسب و کارها مرسوم بوده و بچهها همان کاسبی پدر را ادامه میدادند. اما سینما آهنگری و نجاری و سفالگری نیست؛ هنر-صنعت گرانی است که ورود به آن آرزوی خیلیها است. چه استعدادهای مسلم زیادی به دلیل دوری از مناسبات سینما تمام عمر در حسرت نوشتن و ساختن و بازی و بقیه حرفههای مرتبط سینما میسوزند و راه به جایی نمیبرند. ورود یک آقازاده مساوی است با نادیده گرفتن و نابودی همه آنها و این مصداق بارز رانتخواری است. چه بهتر که خود متولیان، احترام این امامزاده را حفظ کنند و «اخلاق حرفهای» بهمثابه «حیای گربه» عمل کند. اما وقتی کلاً چیزی به مفهوم اخلاق و حیا دارد بساطش را از جامعه جمع میکند، پس باید برای «در باز دیزی» یک فکر اساسی کرد.
برگردم به ماجرای پولاد: یعنی واقعاً بین اطرافیان و بادمجاندور قابچینهای دور و بر استاد یک آدم خیرخواه پاکباخته پیدا نمیشود که این موضوع را به او تذکر بدهد؟!
دیدگاه شما