کاشان نیوز: تعدادی از شهروندان تهرانی درباره خواستههایشان از دولت، مشکلات زندگی و افزایش قیمت بنزین به همشهری میگویند
گزارش ما را بشنوید
محمدصادق خسرویعلیا*- بعد از ماجرای گرانشدن بنزین، در تعداد زیادی از شهرهای کشور و مناطق حاشیه شهرها به این موضوع اعتراضاتی صورت گرفت. همشهری در این شرایط در گفتوگو با شهروندان، از آنها درباره خواستههایشان و دلایل اعتراضشان پرسیده است؛ مردمی که امیدوار هستند صدایشان شنیده شود و مسئولان تدبیری بیندیشند تا مشکلات و مسائل از میان برود.
متوسطها در اتوبوس
در مکانهای عمومی بهخصوص اتوبوس و تاکسی محفل داغی از صحبتهای مردم درمورد حوادث روزهای اخیر برپاست. جوان تحصیلکردهای در اتوبوس تندرو، متکلم وحده است. او از حقوق شهروندی حرف میزد و از قطعشدن اینترنت و مختلشدن ارتباطات در کشور گلایه میکند: «میگویند کار اراذل اوباش است و کار مردم نیست و از آن طرف شیر اینترنت را بستهاند. کسبوکار من استارتاپی است و خیلی از دوستان و همکارانم به تشویق همین دولت وارد پیشههای آنلاین و برخط شدهاند. حالا تا اتفاقی میافتد، یا شبکهها را فیلتر میکنند یا اینترنت را قطع. جالب اینجاست که هنوز معلوم نیست این تصمیم توسط چهکسی گرفته شده. وزیر ارتباطات ما توییت میکند که حتی خودش هم حق استفاده از اینترنت را ندارد! بالاخره این همه مسئول در این کشور در منصبهای گوناگون مشغول بهکار هستند، چراکسی با توجه به اینکه حوادث سال۸۸، دیماه۹۶ و… را تجربه کردهایم، هیچ برنامه مشخصی برای شنیدن صدای معترضان اتخاذ نکرده است؟ اقدامات بیبرنامه تا کی باید ادامه داشته باشد؟ بالاخره هر حاکمیتی صدای معترضی هم دارد، چرا به معترضان تریبون نمیدهند و مسائل را دوستانه حل نمیکنند؟ خواسته من بهعنوان یک شهروند، یک ایرانی، اتخاذ سیاستهای معقول و مردمسالار برای شنیدن صدای معترضان و اهمیتدادن به خواستهها و صدای مخالفان است تا غائله آشوب و شورش برچیده شود.»
جوان دیگری میگوید همه اینها بهخاطر شرایط سخت اقتصادی است: «اغلب مردم در رفاه نیستند. از سال گذشته تابهحال تقریبا میتوان گفت طبقه متوسط از بین رفته است. ما هماکنون کشوری هستیم با دو قشر؛ اقلیت مرفه، اکثریت دچار فقر. من یک کارمندم با حقوق ثابت. وقتی زندگی یک سال گذشتهام را با الان مقایسه میکنم، میبینم به قهقرا رفتهام. فشارهای اقتصادی نسبت به قبل ۱۰برابر شده و حقوقها و دریافتیها تغییری پیدا نمیکند. گاهیوقتها احساس میکنم استثمار شدهام و این حس مثل خوره به جانم افتاده. شرایط اقتصادی بهنحوی است که نه میتوان به مسافرت رفت، نه میتوان به میهمانی رفت و یا مهمان دعوت کرد؛ همه این رنجها در دلم انباشته شده. واقعا دلم میخواهد به شکلی این انرژیهای منفی را تخلیه کنم. خواسته من از دولت توجه به سطح رفاه مردم جامعه است.»
راننده تاکسی ونک
رانندگان تاکسی ایستگاه میدان ونک هم دغدغهشان بحثهای بنزینی است. از بینشان مرد میانسالی رشته کلام را بهدست میگیرد و شروع به صحبت میکند: «اغلب تاکسیها دوگانهسوز هستند، اما گاز پدر ماشین را درمیآورد. نمیتوان از گاز استفاده کرد، مخصوصا در این شرایط که استهلاک ماشینها بسیار بالاست. خواسته من این است که مردم را درک کنند.»
راننده دیگری میگوید: «سال گذشته یکدفعه قیمت همهچیز چندبرابر شد. ماشین هم ۳برابر شد و خرجش سر به فلک کشید. هزینه نگهداری یک تاکسی خیلی بالاست. الان هم که یکشبه بنزین ۳برابر شد و کرایههای تاکسی همانی است که بود. من نمیدانم با چه منطقی این کارها انجام میشود. واقعا جای تأسف دارد. از طرفی در شهر تهران دسترسی به جایگاههای گاز طبیعی خیلی سخت است. دیروز یک باک بنزین زدم ۱۵۰هزار تومان! تا کی کار کنم و چقدر زحمت بکشم تا پول این یک باک را دربیاورم.»
یکی از رانندهها که بعد از ۲روز سرکار آمده اما دل و دماغی برای کارکردن ندارد، با تأسف میگوید: «آخر مردم هم حق دارند. اگر کرایهها دوباره زیادتر شود، خیلی به آنها فشار میآید. مگر چقدر درآمد دارند که این همه هزینه ایابوذهاب بدهند. از یک طرف خودمان درماندهایم و میدانیم حال بقیه هم بهتر از ما نیست. ماندهایم که چه کنیم. نمیشود که کرایه بالا نرود. شما دقت کنید بخشی از بنزین ما سهمیه است، آن هم با قیمت ۱۵۰۰تومان؛ یعنی در واقع نسبت به قبل هزینه ما بالاتر رفته است.»
مسافرکش شخصی که کتوشلوار سرمهای نیمداری به تن دارد، میگوید: «واقعیت این است که خیلی از کارمندان و حقوقبگیرانی مثل من بهعلت مشکلات مالی با ماشین شخصی سرکار میآید، به امید اینکه در مسیر مسافرکشی کنند. با این روش هم هزینه ایابوذهابشان تامین میشود و هم اینکه مبلغ ناچیزی میماند که کمک خرجشان میشود. سال گذشته قطعات ماشین گران شد و خرج استهلاک بهشدت بالا رفت. بالارفتن کرایهها نتوانست کمکی کند و این گروه فقط خرج ماشین و ایاب و ذهابشان را تامین کردند. حالا با این شرایط تازه و گرانی بنزین هیچ معادلهای نمیتواند هزینه ایاب و ذهاب که میانگین درماه یک میلیون تومان خواهد بود را تامین کرد.»
چهارراه ولیعصر
در چهارراه ولیعصر، قلب تهران، گعده دستفروشان از وضعیت بازار و کسبوکار شاکی هستند و آن را به ماجرای گرانی بنزین گره میزنند: «یک سال است که بازار دچار یک بیرونقی ادامهدار شده. مردم دستشان خالی است و تنها مایحتاج ضروری خود را تهیه میکنند. ما دستفروشان وضعیتمان از همه بدتر است. نه بیمهای، نه امنیت شغلی و… یک روز سرکار نباشیم، نان شب نداریم. حالا که با ماجرای بنزین اوضاع از این بدتر هم خواهد شد. مگر میشود بنزین ۳برابر شود و دیگر اجناس افزایش پیدا نکند! از مسئولان میخواهم با مردم روراست باشند و به حرف حسابمان گوش دهند.»
کارگر یکی از تولیدیهای کفش نیز میگوید: «حقوق اداره کار یک میلیون و ۶۰۰هزار تومان تعیین شده. الان صاحبکارم با هزار منت ماهی ۲میلیون تومان به من حقوق میدهد. از مسئولان میخواهم یکماه مثل ما با ۲میلیون تومان زندگی کنند. ببینند با شعار و حرف، کاری از پیش نمیرود. باید آقایان نگاهی به زیردستان کنند. باید از ماشینهای آخرینمدل و خانههای آنچنانیشان دل بکنند و بیایند سراغ ما. یک ماه، فقط یکماه مثل ما زندگی کنند. نیازی نیست ما خواستههایمان را بگوییم، خودشان میفهمند. اما گوش شنوایی نیست. گاهی به نفعت نیست چیزهایی را بشنوی و خودت را باید به آن راه بزنی.»
یکی از کارگران میانسال از این پرسش که خواستهات از دولت چیست، بهشدت خشمگین میشود و میگوید: «ما را دستانداختی!؟ چه چیزی نامعلوم است که بگویم. همهچیز مثل روز روشن است. همهمان به گل نشستهایم. دیگر هیچ توانی نداریم. با درآمد ماهانهمان فقط ۳روز میتوان مثل آدمیزاد زندگی کرد. گرانی بنزین یعنی آتشزدن زندگی ما؛ زندگیای که خودش الان خاکستر شده. هم شما و هم آن بالادستیها خوب میدانند چه خبر است و خواسته ما چیست، اما برایشان اهمیت ندارد. آنها کار خودشان را میکنند و ما باید با رنج و سختی زندگی کنیم.»
شهریار
در روزهای اخیر حومه شهر تهران کانون اعتراضاتی بوده که بهعلت گرانی بنزین رخ داده است. با احداث شهرک جدید اندیشه، شهرستان شهریار با جمعیت نزدیک به یک میلیون نفر دوازدهمین شهرستان پرجمعیت کشور محسوب میشود. در یک سال اخیر بهعلت گرانی مسکن خیلی از پایتختنشینان به این منطقه کوچ کردهاند. برآورد میشود این جمعیت حاشیهنشین اغلب قشر متوسط و متوسط رو به پایین جامعه بودهاند که حالا بهدلیل نوسانات اقتصادی عرصه بر آنها تنگتر شده است. اغلب مردمی که اینجا زندگی میکنند، خانههای خود را خوابگاه میدانند چراکه کارشان در پایتخت است. آنها روزانه مسیر ۳۵کیلومتری را تا تهران طی میکنند تا به محل کار برسند. ترافیک سنگین، نبود خط مترو و کمبود شغل در حومه شهر تهران از مهمترین دغدغههای آنهاست.
یکی از شهروندان این شهر که اصالتا تهرانی است و بهعلت گرانی اجاره خانه به شهریار آمده، در گفتوگو با همشهری میگوید: «تهران تبدیل به شهری شده که کمتر کسی از پس خرج و هزینههای آن برمیآید. سال گذشته با همین حقوق و مزایا در غرب تهران مستأجر بودم اما حالا حاشیهنشین شدهام. با حقوق ماهانه ۲میلیون و ۷۰۰هزار تومان زندگی میکنم. اینجا خط مترو ندارد. همه با تاکسی به تهران میروند. صبحها ترافیک، شبها ترافیک. حالا بنزین هم گران شده درحالیکه ما در بهترین حالت روزانه ۲۰هزار تومان هزینه ایاب و ذهابمان تا تهران است. با این منوال این هزینه بدونشک بیشتر خواهد شد و خدا میداند که بهزودی باید چند درصد از حقوقم را کرایه ماشین بدهم. همهچیز مشخص است. هیچ زیرساختی فراهم نیست. وسایل نقلیه عمومی نداریم. بنزین هم گران میشود.»
جوانی در اینباره میگوید: «ما با کسی دعوا و اختلاف نداریم. این گرسنگی و فشار مالی است که مردم را معترض کرده است تا صدایشان را به مسئولان برسانند.»
زن سپیدمویی هم از خواستهاش میگوید: «روز شنبه یکسری آدم یکی از فروشگاههای زنجیرهای را غارت کردند. من موافق این کارها نیستم. حقالناس است.» پیرزن یکدفعه حالش دگرگون میشود و از چشمان کمسویش اشک جاری میشود: «من نماز میخوانم، اما آن روز وارد فروشگاه شدم و یک کیسه برنج ۱۰کیلویی برداشتم! خدا مرا ببخشد. ما ۲ماه بود که در خانه برنج نداشتیم. نتوانستم تهیه کنم. خدا مرا ببخشد…»
*خبرنگار همشهری
دیدگاه شما