کاشان نیوز– صادق صدقگو: اگر در پانزدهم خرداد ماه سال جاری هر شبکهای از سیمای جمهوری اسلامی را مشاهده کرده باشید ویژهبرنامههای راجع به سالگرد واقعه 15 خرداد 1342 را که به تشریح و تفسیر وقایع آن روز در قم و سایر شهرستانها میپردازد را دیدهاید. متأسفانه در برنامههای امسال برخلاف سالهای گذشته در میان شهرهایی که اعتصاب عمومی و حرکت اعتراضی داشتهاند، نامی از کاشان بهعنوان شهری که همواره در جریانات نهضت امام خمینی(ره) جزء پیشتازان و پیشگامان بوده است برده نشد. با عنایت به این بیتوجهی و کم دقتی لازم دانستم در راستای اطلاع همشهریان عزیز خصوصاً نسل نو که شاید اطلاعات اندکی از دوران مبارزه مردم کاشان با رژیم پهلوی دارند، بر پایه گفتگویم با حاج سید محمد بهشتی از انقلابیون خط مقدم مجاهدت، ایثار و پایداری و همچنین کتاب «انقلاب اسلامی در کاشان» نوشته دکتر سید اصغر ابن الرسول وقایع آن روزها را در کاشان را بازگو کنم.
آنچه در ادامه میآید برگی است از تاریخ سراسر افتخار مردم انقلابی و شهیدپرور منطقه کاشان که با حضور خود را درصحنههای مختلف، حماسهها آفریدهاند.
در روز 13 خرداد سال 1342 برابر با عاشورای حسینی؛دقیقاً 6 روز پس از اطلاعیه حضرت امام (ره) که سکوت را جایز ندانسته بودند1 و با توجه به سخنان آن روز امام خمینی (ره) در مدرسه فیضیه که با اشاره به واقعهی کربلا و روز عاشورا، حادثه حمله به مدرسه فیضیه را به کربلا تشبیه کرده بودند2 ، اتفاق مهم و بهیادماندنی در تاریخ انقلاب اسلامی در کاشان روی داد. در این روز طبق سنتی که کماکان ادامه دارد هیئات مذهبی با حضور در بازار کاشان اقامه عزا نموده و به سوگواری میپرداختند. هیات قاسمی سرپلّه (خیابان محتشم) در این روز با مدیریت و هماهنگی مرحوم حاج رضا رضوانیان شعری حماسی، پرمحتوا و شورانگیز درباره شهدای فیضیه آماده کرده بودند که عزاداران حسینی هنگام حرکت آن را بخوانند. این شعر در دو دسته آماده شده بود و اعضای هیات نیز آن را حفظ نموده بودند. هیات بهسوی بازار حرکت میکرد و صدای عزاداران حسینی خیابان محتشم را پرکرده بود. آنان میخواندند:
قم گشته کربلا، هر روزش عاشورا واویلا، واویلا
شد موسم یاری مولانا خمینی شد موسم یاری مولانا خمینی
فیضیه قتلگاه، خونجگر علما واویلا، واویلا
شد موسم یاری مولانا خمینی شد موسم یاری مولانا خمینی
مزدوران رژیم پهلوی جلوی حرکت هیات را گرفتند و با باطوم به جان مردم افتادند، مردم را زخمی و متفرق کردند و حاج رضا رضوانیان را نیز دستگیر کرده و به زندان انداختند.
صبح روز 15 خرداد خبر دستگیری امام خمینی(ره) در شب گذشته، در کاشان پخش شد. مبارزین خبر را در گوشه و کنار شهر پخش کردند. مرحوم حاج محمد آقا رسولزاده، شهید حاج جواد یزدانی و مبارزین دیگر بازار شروع به بستن مغازهها کردند. مردم نیز بهمحض اطلاع از این اتفاق مغازهها را تعطیل کرده و جمع شدند و حرکت در بازار شروع شد.مردم برای آزادی رهبر و مرجعشان راهپیمایی را آغاز کردند و بهسوی دروازه دولت و شهربانی حرکت کردند. آنها مرتب شعار «یا مرگ یا خمینی» را تکرار میکردند.
مبارزین نیروهای خود را به مکانهای مختلف فرستادند. عدهای به تلگرافخانه رفتند تا به علمای قم تلگراف بزنند و اعلام حمایت کنند.
حاج سید محمد بهشتی که در آن زمان خود از کارگران کارخانه ریسندگی و بافندگی کاشان بود، از وقایع آن روزها چنین میگوید:
وقتی خبر دستگیری امام(ره) را شنیدم، به بازار آمدم. با تعدادی از افراد به بازار میانچال، بالا بازار، میدان فیض (میدان سنگ سابق) و خیابان استاد رضا عباسی (افضل سابق) آمدیم و بعد به همراه گروهی دیگر بهطرف تلگرافخانه به راه افتادیم. وقتی به آنجا رسیدیم، رییس شهربانی وقت، سرهنگ پرچیان را دیدم که از تلگرافخانه بیرون میآید. (گویا دستور متفرق کردن مردم را از مقامات بالاگرفته بود.)او هم دستور مربوطه را به پاسبانها داد.
من بهاتفاق جمعی از افراد وارد کارخانهی ریسندگی و بافندگی شماره یک شدیم. گفته شد که باید توربینها را خاموش و کارخانه را تعطیل کنیم.(لازم به ذکر است که در آن زمان، برق شهر از طریق توربینهای کارخانه ریسندگی و بافندگی شماره یک تأمین میشد. تلفن نبود و کارها با تلگراف انجام میشد) کارگران بهمحض اطلاع از دستگیری حضرت امام(ره) ، کارخانه را تعطیل کردند تا حرکت کنند، رییس شهربانی در را بست تا با آنها صحبت کند که یکی از کارگران وی را هُل داده پسازآن، کارگران در را باز کردند و بهسوی شهربانی حرکت کردند. پسازآن، بهاتفاق تعداد دیگری از افراد به سراغ کارخانهی ریسندگی و بافندگی شماره دو رفتیم. در آن روزها، کارخانه شماره دو تقریباً بیرون شهر بود. تعدادی هم بهصورت دیگر خود را به کارخانه شماره دو رسانده بودند.
در کارخانه را بسته بودند. با اصرار زیاد و سروصدا، به کمک مردم در را باز کردیم. وارد کارخانه شدیم، کارخانه تعطیل شد و به همراه کارگران بهصورت دستهجمعی وارد خیابان 22 بهمن فعلی شدیم.جمعیت بهصورت یکپارچه شعار روز عاشورای «هیات قاسمی» را تکرار میکردند. احساسات مردم فزونی گرفته بود و عشق قلبی خود را در قالب شعار «یا مرگ یا خمینی» متجلی ساخته با تمام وجود، یکدل و یکصدا فریاد برمیآوردند: « از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم: یا مرگ یا خمینی»
وقتی به میدان مجسمه (15 خرداد فعلی) رسیدیم، گفتند که آقای تیمور جهانگیر از نیروهای انقلابی اسلحه داشته و شلیک کرده است. (که بعد از واقعه 15 خرداد دستگیر شد). بازاریان و مردم که بهسوی دروازه دولت حرکت کرده بودند در این میدان با کارگران به هم پیوستند و بهسوی شهربانی واقع در خیابان اباذر (پهلوی سابق) حرکت کردند. مردم با سنگ و چوب و چماق و هر چه داشتند به شهربانی حملهور شدند. نیروهای شهربانی که توان مقاومت نداشتند، به داخل شهربانی رفتند و در را بستند و نیروهای خود را به بالای پشتبام شهربانی فرستادند.در این میان پاسگاه ژاندارمری واقع در خیابان راهآهن نیز مطلع شده بود و نیروهایش را با دو دستگاه ماشین جیپ، جهت سرکوب مردم بهطرف شهربانی اعزام کرده بود. با شروع تیراندازی مردم متفرق شدند. من نیز به همراه عدهای از مردم، به داخل مغازهای که در آن را بازکرده بودیم وارد شدیم و پس از آرام شدن اوضاع، از محل خارج شدیم. در اثر تیراندازیهای نظامیان در آن روز علیمحمد قدیرزاده که رهبری کارگران را بر عهده داشت، مورد اصابت گلوله دژخیمان قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد و آقایان: حاج جواد رشادی، حاج هاشم شویدیان، شاطر حسین سینایی، آقای رزّاقی و چند نفر دیگر زخمی شدند. بعد از واقعه 15 خرداد، تعداد زیادی از افرادی که قبلاً شناساییشده بودند، دستگیر و زندانی و سپس به تهران فرستاده شدند که ازجمله آنها:آقایان حاج حسن رسولزاده، حسن تواضعی، شایقی، محمد محتسب، شهید حاج محمد ترامیده (که پس از پیروزی انقلاب در جنگ تحمیلی به شهادت رسید) ، علی یادگاری، شکرالله محکمهای و…. میباشند. ضمناً پس از واقعه، نیروهای ژاندارمری دائماً در خیابانها با سرعت حرکت میکردند و برای ارعاب مردم اقدام به تیراندازی مینمودند که تعدادی نیز دستگیر شدند.
در «آران و بیدگل» نیز خبر دستگیری امام(ره) پخش میشود. مردم دستهدسته جمع میشوند و پرچم و قرآن به دست بهسوی کاشان حرکت میکنند.
در هوای گرم و تفتیدهی کویری، مردم آران و بیدگل 6 کیلومتر راه را پیاده طی کردند و این در حالی بود که یک ماشین برای تظاهرکنندگان آب حمل میکرد. در این میان، مأمورین ژاندارمری دستور متفرق شدن را صادر میکنند ولی مردم بدون اعتنا به این دستور، به راه خود ادامه میدهند. مأمورین ژاندارمری به مردم حمله میکنند. تیراندازی شروع میشود وعدهای مجروح میشوند. در شهر آران و بیدگل نیز عدهای دیگر جمع شده و با سردادن شعار به مغازههای فرقه ضالّه ی بهاییت حملهور میشوند و تصمیم میگیرند که بهسوی کاشان حرکت کنند که مأمورین جلوی حرکت آنها را میگیرند. روحانیون آن منطقه نیز مردم را همراهی مینمایند. مأمورین تعدادی از آنها ازجمله حججاسلام: شیخ عباس یوسفیان، شیخ حبیبالله قاسمی و باصری و حدود 60 نفر از مردم را نیز دستگیر میکنند.
در نیاسر و وادقان نیز پس از انتشار خبر دستگیری امام(ره) راهپیماییهایی با حضور پرشور مردم انجام میشود.
بعد از واقعه 15 خرداد مغازههای شهر و حوزههای علمیه تعطیل گردیده و ائمه جماعات نیز از رفتن به مساجد خودداری میکنند. رژیم هم از برگزاری مراسم ترحیم شهید قدیرزاده جلوگیری میکند.
15 خرداد 42، سرلوحه مبارزات مردمی علیه حکومت مستبد پهلوی شد و اعتقاد مردم به هدف متعالی نهضت را استحکام و ایمانشان را رونق بخشید. آنچنانکه مرحوم عزیز الله فراهی سروده است:
خون سرخ شهدا به ره عشق خدا
در 15 خرداد رونق به ایمان داد
بیش از نیمقرن از آن روزهای حماسه و خون میگذرد و این خلاصهی کوتاهی بود از زحمات، تلاشها و فداکاریهای مردم باایمان و سلحشور منطقه کاشان طی چند روزی است که سرفصلی را در مسیر مبارزات مردم این منطقه گشود.
در روزهای خاطرهانگیز و سختی که عدهای مبارزه را حرام میدانستند و برخی سر به آستانهٔ دربار پهلوی میساییدند و بعضی هم به دلیل ترس از به خطر افتادن زندگی آرامشان و یا تهدید منافعشان و یا وحشت از بازداشت و زندان و داغ و درفش عمّال شاه، به کنجی خزیده بودند، مردم آزاده و مبارز منطقه کاشان همگام و همصدا با ملت قهرمان ایران به امید برقراری معنویت، عدالت و آزادی نام خود را در صفحات زرين تاريخ اين سرزمين ثبت نمودند.
اینگونه است که امام امت(ره) در وصیتنامه الهی-سیاسی شان این ملت را چنین توصیف میکنند:
« من باجرئت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله ـ صلیالله علیه واله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلام علیهما ـ میباشند.»3
آری! در روزگاری که بیاخلاقی، بیانصافی و هیاهوی غافلان از خدا، فضا را آلوده، سنگین و آزاردهنده ساخته است، آنچه هرگز رنگ کهنگی به خود نخواهد دید، فضیلت مجاهدت مردمان بیادعا، شریف و غیور این مرزوبوم است که «هرچه انقلاب اسلامی دارد از برکت آن مجاهدتهاست.4
پینوشتها:
1- صحیفه امام(ره)-جلد 1-صفحه 239
2- همان- صفحه 243
3- صحیفه امام(ره)-جلد 21-صفحه 410
4- اشاره به کلام امام خمینی(ره): همان-صفحه 157
با عرض سلام. من یکی از نوجوانان هیئت قاسمی کاشان سرپله هستم. شما جریان ...[حذف توسط مدیر سایت] را ننوشتید .
متاسفیم از اینکه مجبور به سانسور دیدگاه شما شدیم. جریان آزاد اخبار حق مسلم شهروندان است اما محذوریت های موجود ما را وادار به حذف بعض اسامی و اتفاقات کرده است
با سلام عالی بود مرحوم پدر(کارگر ریسندگی) در ان مراسم حضور داشتند و بارها شهید شدن قدیر زاده را برایم تعریف کرده بودند می گفتند تیر از کنار گوشم عبور کرد وبه مرحوم قدیر زاده اصابت کرد یاد قیام پانزده خرداد و شهدای انرا گرامی می داریم
مظلومیتی مهمتر و فوری تر پیدا نکردید؟
برای نویسنده متاسفم
با سلام و احترام، بسیار عالی بود و برای ما نسلی که اطلاعات کم واندکی از وقایع آن زمان و شکل گیری انقلاب اسلامی در کاشان داریم خواندن این مطالب باعث غرور و افتخار است.