کاشان نیوز-وحید حاج سعیدی: کسانی که لذت برد و طعم گلزنی را در فوتبال را چشیدهاند حتی اگر در هیچ مسابقه رسمی و غیررسمی شرکت نکرده باشند و تنها در کوچهپسکوچههای محلهشان، گلکوچک بازی کرده باشند نیک میدانند عطش بردن و گل زدن در فوتبال را پایانی نیست و هیچگاه فوتبالیست از برد و گلزنی در میدان فوتبال سیر نمیشود! جادو و جذابیت فوتبال را شاید بتوان در همین پایانناپذیر بودن لذت این رویداد خلاصه کرد.
فوتبال در جایجای این سرزمین طرفدار و هواخواه دارد و بازیکنان بزرگی در کشور ما در عرصه فوتبال خوش درخشیدند و جویای نام و نشان بودند. گلزنانی که سالها برای فوتبال این دیار زحمت کشیدند و پرچم فوتبال را بالا نگه داشتند؛ اما دراینبین سیریناپذیری و عطش وصفناپذیر گل زنی برای علی دایی، صدچندان بود.
دایی فوتبالش را از آکادمیها و مدارس شیک فوتبال آغاز نکرده بود که پاپا و ماما از پشت شیشههای بخار گرفته اتومبیلهای میلیاردی یا فنس های اختلاف طبقاتی برای لگدزدن دردانهشان به توپ ذوقمرگ شوند و یا برای گل زدنش به دروازه خالی در یک مسابقه تمرینی، کل فامیل را در رستوران مجلل دورهم جمع کنند! بعد هم فقط برای اینکه اسم پسرشان در ته لیست مربی چشمک بزند و در مسابقات کلمن تیم را جابجا، حوائج سرمربی و مربی تیم را برآورده سازند! دایی فوتبال را نه زمینهای خاکی بلکه از زمینهای یخزده آغاز کرد. او همتیمیهایش برای تمرین در سرمای زیر چند درجه اردبیل پشت وانت مینشستند و به زمین فوتبال میرفتند! آنها برای گرم کردن آتش روشن میکردند و علاوه بر جنگیدن با رقیب و مدافعان و … باید با سرما و زمین یخزده نیز میجنگیدند!
این شرایط در کنار مختصات مشترک و رؤیایی فوتبال از علی دایی اسطورهای ساخت که شاید تیم ملی ما سالها، حسرت داشتن چنین مهاجمی را بخورد. علی دایی یک فوتبالیست پا به توپ و ششدانگ نبود ولی بوی گل میداد.
او یک شگفتی کامل بود و باوجوداینکه گاهی اوقات نمیتوانست یک توپ ساده را به گل تبدیل کند، اما همیشه خطرناک بود و مدافعان سایه به سایه در تعقیبش بودند تا مانع رؤیاپردازیهایش شوند. بااینوجود او در ۱۴۹ مسابقه ۱۰۹ گل ملی به ثمر رساند که با هرکدام ازگلهایش، ما هم مثل او از خوشحالی به هوا پریدیم. فریاد کشیدیم و غریو شادیمان، بار و بارها خواب پیرزن و پیرمرد همسایهمان را آشفته کرد! مگر میتوان گلهای دایی به کره جنوبی که ششتایی شدند را فراموش کرد؟! پوکر او برابر کره جنوبی در جام ملتهای ۱۹۹۶ امارات و پیروزی ۶ بر ۲ ایران برابر کره در روزهایی که عادت داشتیم سه بر صفر مغلوب کره جنوبی شویم، غرور ملی را به فوتبال ایران برگرداند. گل وحشتناکش به کویت را چه کسی میتواند از یاد ببرد؟! گل تماشایی او در خاک عراق و بعد از جنگ تحمیلی و در روزهایی که جامعه تشنه پیروزی بر عراق در بغداد بود و منجر به پیروزی ایران شد به همراه هت تریک برابر ازبکستان مدافع عنوان قهرمانی در بازیهای آسیایی ۱۹۹۸ و دهها مثال دیگر او را به کابوس آسیا و قهرمان بیبدیل مردم ایران تبدیل کرد. او که با طحال پاره و ابروی شکافته هم حاضر نشد تعویض شود، حقیقتاً تمامشدنی نبود!
دایی هیچگاه توان و مهارت ناصر محمدخانی را در دریبل بازیکنان نداشت، حتی قدرت سرزنی و سبکبالی کریم باوی در پروازهایش گاه بسیار چشمنوازتر از او بود، مانند عنایتی نمیتوانست بغلپاهای زیرکانه بزند، مثل فرشاد پیوس هم مدام آقای گل لیگ نشد، مانند خداداد عزیزی خودش را از یارگیری مدافعان نمیرهاند، خونسردی علی کریمی را نداشت و استارتهایش هم هیچ شباهتی به مهدوی کیا نداشت ولی همواره عطش گلزنی داشت و سیر نمیشد. هر بازی برایش حکم فینال را داشت. کمتر حرف میزد و جواب منتقدان را در مستطیل سبز میداد.
اما فوتبال با همه زیباییها بیرحمی هم دارد و بازیکن هرقدر تمامنشدنی باشد، روزی تمام میشود. دایی که در اوج خداحافظی نکرد، آماج حملاتمان به سبک ایرانیها قرار گرفت! ما که یک روز او را دستهجمعی به عرش برده بردیم، این بار او را به زمین زدیم! مافیایش خواندیم و گفتیم دایی اصلاً فوتبال بلد نیست! امروز دهنفره بازی کردیم! او تیم را ارنج میکند، دیکتاتور است، چهارتا روپایی بلد نیست و …
در جام جهانی ۲۰۰۶. علی دایی از اسب افتاده بود و آن دایی همیشگی و بلندپرواز نبود. ما هم کم نگذاشتیم و او را چنان نواختیم و بدوبیراه نثارش که انگار در دورههای گذشته مدام قهرمان جام جهانی میشدیم و این بار تقصیر دایی است که نگذاشت!
فردوسی پور که به نمایندگی از ما بلندگو در دست داشت بعد از شکست تیم ملی مقابل مکزیک در جام جهانی ۲۰۰۶، ندا سرداد: خداحافظ علی دایی، خداحافظ تیم ملی!
دایی سزاوار نقد شدن و انتقاد بود اما فحاشی و قدرنشناسی ما را پایانی نبود. این اواخر که چالاکی و دوندگی روزهای اوج را نداشت بیشتر فریاد میزد. شاید پس از گلش همراه باخشم و فریاد بود! شاید میخواست به ما چیزی بگوید ولی ما سالها بعد فهمیدیم!
اما امروز در تیم ملی خبری از آن گلزنی ها و تعصبات و … مهاجمان نیست. این روزها در مسابقات تیم ملی دلمان به ضربات ایستگاهی و اشتباه رقبا و گلزنی هافبکها و مدافعان خوش است!
منتقدان دایی که روزگاری معتقد بودند دایی جای بسیاری مثل هاشمیان، برهانی، عنایتی و … را تنگ کرده است امروز به عینه مشاهده میکنند آمار گلهای چندین مهاجم ملیپوش به نصف گلهای علی دایی نمیرسد!
سالهایی که ادعاهای فوتبالیستهای ما را بوژی (تریلی با تعداد زیادی چرخ) نمیکشد و با رقم قراردادهای مربیان و بازیکنان، میتوان چندین ورزشگاه ساخت و هزاران فوتبالیست تحویل مملکت داد، از بردهای قاطع خبری نیست و با ترسولرز فوتبال تماشا میکنیم! به تیمهای درجهدو و سه هم میبازیم و آش تا جایی شور شده که برای هر تساوی چند هزار یورو پاداش برای مربی تعیین میکنیم! حالا شاید بهتر میفهمیم شم گلزنی چه مفهومی دارد و فرق مهاجم گلزن یا مهاجم پر مدعی را بهتر درک میکنیم!
اما دنیا دایی را میشناسد و او هنوز برترین گل زن در سطح ملی است. البته عدهای هم هستند که قیاس گلهای ملی دایی با سایر بازیکنان بزرگ دنیا را به سخره میگیرند. جالب است بدانید رونالدو در ۱۶۴ بازی ملی تنها ۹۹ گل به ثمر رسانده است و دایی ۱۰۹ گل در ۱۴۹ بازی!
زمانی که دایی در اوج بود پنالتیزن اول تیم کریم باقری بود و دایی تنها ۶ گل از روی نقطه پنالتی به ثمر رسانده است! رونالدو در ۱۸ سالگی به تیم ملی دعوت شد و دایی در ۲۴ سالگی و پنالتیهای تیم ملی را او میزند. دایی به تیمهایی مثل چلسی و میلان گل زده است و چهبسا اگر با تیمهای ملی این کشورها بازی میکردیم، او هنرش را به رخ جهانیان میکشید.
امروز در این آشفتهبازار فوتبال که بازیکنانش باسواد نداشته در اینستاگرام و فضای مجازی مدعی هر کاری هستند و اظهار نظرات سوفسطاییشان، گاه باعث خنده، تعجب، وحشت و یا حسرتمان میشود، در زمین فوتبال به خیرشان امیدی نیست و به شهادت تاریخ آخرین افتخاراتمان در سطح ملی پنالتی گرفته نشده روی اشکان دژاگه در جام جهانی ۲۰۱۴ و مهار پنالتی رونالدو در جام جهانی اخیر است! شاید وقت آن رسیده باشد که نامهای تکخطی به شهریار بنویسیم و شجاعانه اعتراف کنیم: ملالی نیست، جز دوری شما!
اگه اشتباه نکنک این یادداشت روتویتارنمای انصافنیوزهم دیده ام.