کاشان نیوز: همزمان با هفته دفاع مقدس، کاشان نیوز، با دعوت از «موسی کیخا» خبرنگار، عکاس و مستندساز انقلاب و دفاع مقدس و با حضور ریس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی از وی تقدیر بهعمل آورد.
در این نشست که عصر دوشنبه در دفتر کاشان نیوز برگزار شد، «کیخا» با بیان اینکه سالها پیش از انقلاب و زمانی که رهبر انقلاب و آقای طالقانی در ایرانشهر تبعید بودند، به دیدار آنها رفته و در ارتباط با انقلاب تحت تعقیب و آزار ساواک قرار داشته است اظهارداشت: تحت تعقیب ساواک از سیستان و بلوچستان به کاشان رانده شدم و بلافاصله در حالی که غسل شهادت کرده و آماده شهادت بودم به جریان انقلاب در کاشان پیوستم.
کیخا افزود: در کاشان روزها در خیابان و بین مردم در جریان حوادث، اتفاقات را تیتروار نوشته و شبها که به خانه میآمدم تا پاسی از شب جزییات را به آنها اضافه کرده و به صورت مفصل در دفتر دیگری یادداشت و ثبت میکردم و بعدها در اخیار رسانهها قرار میدادم.
خبرنگار تحت تعقیب ساواک که ساعتها شکنجههای بیرحمانه ساواک را تحمل کرده اضافه کرد: برای ثبت سریع اتفاقات انقلاب دفترچه کوچکی تهیه کرده و حوادث را در آن ثبت میکردم. زمانی ناگهانی از من خواستند گزارشی از وضعیت انقلاب را برای حضرت امام که در نجف اشرف حضور داشتند آماده کنم و چون وقت نبود، همان دفترچه کوچک و دستنویس را از من گرفته و برای امام فرستادند. بعد از انقلاب، گزارشی خدمت حضرت امام در تایید یکی از امامجمعههای یکی از شهرستانها فرستادم. حضرت امام فرموده بودند از کیخا بخواهید همین متن را دوباره بنویسد. بعد از آنکه متن را در چهار نسخه نوشتم، یکی از اعضای دفتر امام گفت امام خط شما را شناخت و به گزارش ترتیب اثر داده شد.
کیخا با بیان اینکه پیش از ورود به گزارشگری جنگ، در دانشگاه اصفهان دوره آموزش گزارشگری سخت و حرفهای زیرنظر مدرسان حرفهای هندی و آمریکایی را فراگرفته است، تصریح کرد: از نخستن سالهای دفاع مقدس تا زمان پذیرفتهشدن قطعنامه ۵۹۸ در جبههها حضور داشته و تا آنجا که امکان برایم بود از وقایع دفاع مقدس عکس، فیلم و گزارش، و از رزمندگان عزیز مصاحبه و گفتوگو تهیه و ثبت کردهام.
وی افزود: با وجود اینکه بیش از ۷ سال وقایع جنگ را در خطوط مقدم جبهه و در میان آتش و خون ثبت کردم، اما بیش از ۱۸ ماه از حضور من در دفاع مقدس سندی ثبت نشده است. این درحالیاست که هنوز جای شلاقهای ساواک را هم به عنوان سند افتخار بر بدن دارم و هم در دفاع مقدس به افتخار جانبازی نایل آمدهام.
رزمنده، جهادگر و خبرنگار مظلوم دفاع مقدس با تاکید بر اینکه طلبکار کسی نیستم و با خدای خودم معامله کردهام خاطرنشان کرد: وقتی یک نفر مثل من که همه عمرش صرف دفاع از کیان کشور پیش و پس از انقلاب شده، از هستی ساقط شود، این عین بیعدالتی است و مشاهده این بیعدالتیها و اینکه کسانی که در دفاع مقدس سهم نداشتند و بعد از جنگ با لباس جنگ عکس یادگاری گرفتند و خود را سهامدار دفاع مقدس میدانند، مفاهیم مقدسی چون دفاع ایثار و شهادت و… را لوث میکند.
کیخا با اظهارتاسف شدید از اینکه اگر درصد بسیار بسیار ناچیزی از میلیادرها تومان کمکهای مردمی که برای کمک به دفاع مقدس تحویل ستاد پشتیبانی جنگ شده و بعد از جنگ باید در خدمت ثبت ارزشهای دفاع مقدس شود، به احیاء و زندهنگهداشتن وقایعی که ما با مررات بسیار در زمان جنگ ثبت کرده بودیم میشد، ما اکنون گنجینهای کمنظیر بلکه بینظیر عکس و فیلم و گزارش واقعی و زنده از وقایع جنگ و فراوان مصاحبه با رزمندگان و شهدا و خانواده آنها داشتیم که متاسفانه هرچه ما فریاد زدیم که کسی این سرمایهها را دریابد، نهتنها توجهی نکردند که همه را بار کردند و در انباری لای شن و ماسهها کمپرس کردند.
رزمنده جانبرکف دفاع مقدس در حالیکه بغض بر لب داشت، اضافه کرد: پس از پایان جنگ مرا از جهاد سازندگی بیرون کردند. به من گفتند اگر پایت را اینجا بگذاری قلم پایت را خرد میکنیم. به نگهبان دستور دادند «کیخا» حق ورود به ساختمان جهاد را ندارد. هرچه فریاد زدم من عضو رسمی جهاد هستم مرا بدون کمترین حقوق و مزایا اخراج کردند.
وی افزود: ۲۰ سال پس از پایان جنگ من آواره بودم. طی این ۲۰ سال با استفاده از گزارشهایی که خودم داشتم، نشستم و به مرور تعداد ۱۲ جلد از گزارشهای جنگ را بازنویسی کردم. تنظیم این دفترها ۷ سال وقت برد. بعد از آماده شدن یکی از دوستان دوران جنگ به سراغم آمد و گفت اگر اینها را بری چاپ ندهی فردای قیامت جواب خون شهدا را چه خواهی داد؟ دردسرتان ندهم این دوست دفترها را به این بهانه از ما گرفت و برد کانون سنگرسازان بیسنگر تهران. بعد از مدتی که هی رفتیم و برگشتیم دیدم ابدا خبری از چاپ که نیست، دفاتر ما گم هم شدهاست. خلاصه با کلی گشتن ۸ جلد از گزارشها پیدا شده و خدا میداند بر سر سایر دفترها چه آمده است. جالب است بدانید قرار بود اینها گزارشها نه به نام من که به نام یکی از اعضای همان دفتر منتشر شود.
خدا قوت حاج آقا نت تنها روستایی تمبکا ونه تنها شهر زابل بلکه ایران به وجود دلاور مردان غیوری همچون شما به خود می بالد همیشه در قلب مایی بزرگوار
برادررزمنده وشجاع جناب آقای کیخا.دردل های شماراخواندم وبسیارمتاثرشدم فقط این رابدانیدحال وروزبقیه رزمندگان وهمرزمان نیزبهترازشمانیست.آنچه که موجب قوت قلبمان است این است که مابرای خدارفتیم .ماندیم .وجانفشانی کردیم.وانشالله که اجرمان رامیدهد.مابه وظیفه مان عمل کردیم.وظیفه انسانی .اسلامی.وملی مان .عزت زیاد
وقتی کسی را شما ازش تعریف می کنید خدا به خیر گرداند.