کاشان نیوز – امیرحسین ایزدپناه: اپرای «افسانه بهار» که حدود دو هفته قبل در هتلسرای عامریها برگزار شد، نخستین اپرایی بود که شهر کاشان، آن را تجربه کرد. نمایشی فاخر و پرحجم، مبتنی بر شعر و آواز، همراه با اجرای زنده موسیقی ایرانی. استفاده از سوژههای داستانی کهن، طراحی صحنه و دکور با تکیه بر فضای سنتی خانه عامریها، آوازهای کمنقص سه بازیگر اصلی، شعرها و آهنگهای اصلی، و صدابرداری و نورپردازی قابل قبول از ویژگیهای مثبت این اپرا بود. استقبال خوب هنردوستان کاشانی از این اپرا، نشان داد که زحمت زیادی که برای اجرای چنین برنامه پرحجمی آن هم در شهری مثل کاشان، کشیده شده، خروجی خوبی داشته است. برای اینکه حرفهای «سعید احمدیان» و «مجید خلیق» کارگردان و آهنگساز این اپرا را بشنویم، قرار گفتوگویی با این عزیزان ترتیب دادیم. هماهنگیها خیلی زود نهایی شد. آقای خلیق، برای مکان گفتوگو، «سفرهخانه سنتی مادربزرگ» را پیشنهاد داد. –که به گفته ایشان، نخستین آشنایی و ملاقات با آقای احمدیان را هم در همین مکان تجربه کرده بود- مدیریت خانه مادربزرگ هم لطف کرد و فضایی دوست داشتنی در اختیار ما قرار داد. این گپ و گفت فرهنگی که بیش از دو ساعتی طول کشید، در فضایی کاملا آرام و دوستانه پیش رفت و حاصل آن، چیزی شد که پیش روی شماست. به خاطر نوپا بودن تجربه چنین اجراهایی در کاشان، در این گفتوگو سعی کردیم از مسائل چالشی و تنشزا تا حد امکان دوری و عبور کنیم. در میانههای گفتوگو، سرکار خانم رعنا نیکبخت، مدیر هنری اپرا و بازیگر نقش بانوی زمستان نیز به جمع ما اضافه شد و هر جا لازم بود توضیحاتی ارائه میداد که بعضی از حرفهای ایشان نیز در گفتوگو، آمده است.
آقای احمدیان عزیز! برای شروع، کمی از احوال خودتان بگویید
سعید احمدیان: متولد سال ۱۳۵۹ هستم؛ در روستای مرق متولد و بزرگ شدم و تا ۲۶ سالگی هم آنجا بودم. دارای مدرک کارشناسی صنایع دستی از دانشگاه کاشان. از بچگی به تئاتر علاقه داشتم و حتی یادم هست نخستین کار جدی که انجام دادم، نمایشی بود که در کلاس سوم ابتدایی و در دهه فجر انجام دادم و شعر و آهنگش را هم خودم تنظیم کرده بودم و جایزهام هم این بود که یک روز را با معلمان و کادر مدیریت مدرسه، ناهار خوردم!
باید عرض کنم که کار اصلی من فیلمسازی است؛ فیلم کوتاه، تیزر، مستند، عکاسی و…؛ ولی به بقیه هنرها هم علاقهمندم و کموبیش پرداختهام؛ تاکنون در بیش از ۳۰ کنسرت و تئاتر، بهعنوان نویسنده، شاعر، نورپرداز، دستیار و … حضور داشتهام. چند مجموعه شعر سپید چاپ نشده هم دارم. ولی میتوانم بگویم که نخستین کار قابل دفاعم، «تراژدی سیامک» نام داشت که با همکاری دوستم آقای سینا تیلا انجام و روی اشعار فردوسی تنظیم و سال ۱۳۸۹ در دانشگاه کاشان اجرا شد. بعد از آن هم «انسان و بهشت» را داشتم که راجع به داستان آدم و حوا و با شعرهای خودم بود و آن نمایش – موسیقی هم در دانشگاه کاشان اجرا شد. «رستاخیز خورشید» کار دیگری بود که محتوای عاشورایی داشت و اشعارش از خودم بود و تنظیم موسیقیاش را هم آقای مجید صمیمی انجام داد. «درخت فرش» کار پرحجم دیگری است که آماده اجرا هست ولی هنوز نتوانستهام آنرا اجرا کنم و امیدوارم که بتوانم آنرا در آینده اجرا کنم. کارهای قبلی، به نوعی نمایش – موسیقی بودند ولی افسانه بهار به معنی واقعی یک اپرا بود و میتوان گفت که نخستین بار بود که در کاشان، اپرا اجرا میشد. البته اپرا تعابیر مختلفی چه در غرب و چه در کشور خودمان دارد. اپرا هنوز در کشور ما جا نیفتاده و حتی در تهران هم کارهای معدودی انجام میشود از جمله کارهای استاد غریبپور.
در اپرا وجه موسیقایی غالبتر است و از لحاظ پرداخت میزانسن شکل خاص خود را دارد و در بسیاری صحنهها مفهوم شعر و موسیقی (محتوا) بر فرم غالب میشود و این از ویژگیهای اجتنابناپذیر اپراست.
البته میتوانم بگویم که «تعزیه» در ایران، نزدیکترین تعریف به اپرا است که بهشکل سنتی در ایران اجرا میشده است.
آواز شما در اپرای افسانه بهار، نشان میداد که علاوه بر جنس حماسی صدا که خب تا حد زیادی ذاتی است، با لحنها و گوشههای موسیقی ایرانی هم آشنا هستید. آیا کلاس آواز هم میرفتهاید؟
سعید احمدیان: حدود ۲۰ سال پیش بود که چند جلسهای نزد استاد «حلّی»، کلاس آواز میرفتم ولی بعد از آن دیگر هر چه بوده یادگیری تجربی خودم بوده و متأسفانه فرصت نکردم بهصورت علمی و دقیق، روی گوشهها و دستگاههای آواز ایرانی کار کنم.
آقای خلیق عزیز! شما نیز برای مقدمه، کمی از خودتان بگویید
مجید خلیق: اهل کاشان و متولد سال ۱۳۶۴ هستم. فوقلیسانس مدیریت دارم. نوازندگی را از همان کودکی شروع کردم ولی هرچه بزرگتر شدم، بهصورت علمیتر دنبال کردم. در اینجا باید حتماً از آقای «حسن فرشاد» نام ببرم که بهنوعی پدر موسیقاییام محسوب میشود و سالها، از هنرش بهرهها بردهام. سنتور را در همین کاشان و نزد آقایان «علیرضا سعادتنیا» و «محسن ولایتی» شروع کردم ولی بعدها به تهران هم رفتم و از «سیامک آقایی» که از شاگردان بنام زندهیاد استاد مشکاتیان بودند، و همچنین «محمدرضا رستمیان» برای ساز سنتور، و «حمیدرضا خبازی» برای تار، بهره بردم. چند جلسهای هم پیش نوید دهقان، برخی نکات تنظیم آهنگ و همچنین صدابرداری را آموختم.
نخستین گروهی که در کاشان با آن بهصورت جدی کار کردم، گروه قاصدک ِ آقای مهدی تاری بود. بعدها با دوستانم آقایان مسعود صالحآبادی و محمد میلادی، گروه مهر را تشکیل دادیم. در سال ۹۲ برای مستند «سلسبیل» ساخته آقای علی شاهیده، موسیقی تیتراژ ساختم. در همین سال آقای مهدی شکاری تئاتری را کار میکرد که همراه با آقای محمد صانعی، برای آن کار، آهنگ تنظیم کردیم. در سال ۹۲به گروه ردیف پیوستم. با این گروه، در جشنواره موسیقی فجر در تهران، سوم شدیم؛ اردیبهشت ۹۳ در خانه طباطباییها کنسرت دادیم و بهمن ۹۳ هم در تالار فارابی داتشگاه هنر تهران. البته مدتی است که با این گروه، همکاری ندارم. آخرین کارم قبل از اپرا، برای «همایش بهار» بود که دانشگاه کاشان، چند ماه پیش آنرا برگزار کرد. ولی به عنوان رهبر ارکستر، اپرای افسانه بهار، نخستین تجربهام محسوب میشد.
با توجه به اینکه در این اثر، آهنگسازی کردهاید، و قبلا هم سابقه ساخت و تنظیم قطعه داشتهاید، در موسیقی ایرانی، بیشتر از همه تحتتأثیر چه کسانی بودهاید؟
مجید خلیق: قطعاً اولین نفر باید از استاد پرویز مشکاتیان نام ببرم. بعد از آن هم دیگر اساتید معاصر موسیقی مثل حسین علیزاده و محمدرضا لطفی. البته برای این اپرا، تحتتأثیر کارهای ارسلان کامکار، مخصوصاً موسیقی فیلم «مادر» هم بودم.
خب، اجازه بدهید کمکم وارد فضای اپرا شویم. آقای احمدیان، چطور شد که به فکر اجرای چنین نمایشی افتادید و چقدر زمان برد تا این کار، نهایی شد؟
سعید احمدیان: همانطور که عرض کردم، قبلا تجربه چنین کارهایی را داشتم و طرحهای اجرا نشده هم در ذهنم بود اما بهمنماه سال گذشته بود که یک روز در حیاط خانه طباطباییها نشسته بودم و در ذهن خود مشغول حلاجی طرحهایم بودم که ناگهان فضای سنتی خانه، جرقهای در ذهنم زد که یک کار با حال و هوای داستانهای اسطورهای بنویسم و آنرا در چنین مکانی اجرا کنم. بلافاصله فولکلور ِ عمو نوروز و ننه سرما به ذهنم رسید. کمی آنرا پرورش دادم. ببینید! وجه مشترک همه اپراها، و حتی بیشتر داستانها و افسانههای کهن، دو چیز است: یکی خیر و شر و دیگری داستان عاشقانه. همین جانمایه را در ذهنم به شخصیتهای اپرای افسانه بهار تبدیل کردم. همانجا اولین جرقههای شعری کار زده شد و در مدت زمان یک هفته تکمیل گشت. باید در پرانتز عرض کنم که اتفاقاً علاقهام به سرودن شعرهای کلاسیک همچون غزل کمتر از شعرهای سپید است، چون اعتقاد دارم حافظ و مولانا و بقیه، آن مسیر را تا انتها رفتهاند و ما باید سعی کنیم مسیرهای نرفته را برویم. بههرحال، در یک هفته تمامی شعرهای این اپرا را نوشتم، البته بعداً بخشهایی از آن را روتوش کردم. البته در نوشته اولیه من، ۱۴۰ دیالوگ وجود داشت که در اجرای نهایی از ۴۰ تای آنها استفاده کردیم. برای مکان اجرا هم به پیشنهاد آقای ناظمی و موافقت مدیریت هتلسرای عامریها، این مکان را انتخاب کردیم. جالب است عرض کنم که همین حیاطی که ما اپرا را در آن اجرا کردیم، سالها پیش به نوعی محل برگزاری جشن بوده و برای خود من هم جالب شد که بهنوعی تاریخ برای این فضا تکرار شد و بار دیگر نمایش و موسیقی به این فضا برگشت و آنرا به فال نیک گرفتیم. مهمترین ویژگی این اپرا، این بود که این کار، خلاقیت و تولید خودمان بود و استقبال مردم هم نشان داد که میتوان برای آینده چنین کارهایی را تکرار کرد.
با توجه به اینکه این اپرا تکیهاش به شعر بود، و مخاطبان شما شعرها را بدون هیچ شناخت قبلی، در لحظه میشنیدند، بهتر نبود متن شعرها در اختیار تماشاگران قرار میگرفت؟ یا اساساً این کار را حرفهای نمیدانید؟
سعید احمدیان: چرا اتفاقاً! من دوست داشتم که متن شعرها با کیفیت گرافیکی مناسب، قبل از اجرا در اختیار تماشاگران قرار میگرفت ولی متأسفانه بهدلیل حساسیت من و فشردگی کار، فرصت انجام آن فراهم نشد. البته میشد آنرا به صورت عجلهای آماده و در کاغذ معمولی چاپ کرد ولی من ترجیح دادم که اینگونه نشود چون نمیخواستم ریسک کنم و با این کار از ارزش هنری اجرا کم کنم. ولی بعداً شعرها را مرتب و تایپ شده جمعآوری کردیم و حتی اگر تمایل داشته باشید میتوانم آنرا در اختیار سایت شما و مخاطبان اپرا قرار دهم.
اگرچه برخی تماشاگران با محتوای نمایش آشنا بودند یا توانستند در حین اجرا آنرا دنبال کنند ولی انتقادی که برخی دیگر تماشاگران از اپرا داشتند این بود که بهطور دقیق متوجه نشدند که ماجرا از چه قرار است. اگر دوست دارید محتوای اپرا را کمی تحلیل کنید.
سعید احمدیان: صورت کلی داستان که از افسانههای باستانی گرفته شده بود. و اینرا هم عرض کنم که اسطورهها در فرهنگهای مختلف جهانی، وجه مشترک و حتی شکل مشترک دارند.
(در اینجا خانم نیکبخت اشاره میکنند که ما وقتی در مرحله تمرین این اپرا بودیم، متوجه شدیم که مشابه این داستان، چند دهه قبل و در یک اپرا در اروپا اجرا شده است! که این برای ما خیلی جالب توجه بود).
بهطور کلی تلاقی زمستان و بهار در طبیعت، همیشه سوژهٔ خوبی برای ادبیات و هنر بوده است. پیربهار در این داستان، شیخ راه یا همان پیر راه است که در ادبیات عرفانی ما بهشکل پررنگی وجود دارد. بانوی زمستان همان ننه سرمای باستانی است. طوفان زمستان، جوانی سرکش و کمتجربه است که باید برای رسیدن به معرفت هدایت شود. هر کدام از این شخصیتها، مرحلهای از عشق را طی کردهاند. پیر بهار ابتدا عاشق بانوی زمستان بوده است ولی بعدها متوجه میشود که برای بهجا ماندن تعادل طبیعت باید از این عشق خود بگذرد. او از عشق زمینی گذشته و به واسطه این عبور، خداوند چیز مهمتری به او داده و به معرفتی ورای آن یعنی مهر رسیده است؛ که مهر هم در اینجا کارکردی دوگانه دارد، هم به معنی خورشید و هم به معنای محبت و دوستی. طوفان اما دربند چیزهای کوچک زندگی است و برای درس گرفتن و عبور از این مرحله نیاز به تجربه پیر دارد.
مراسم سنگزنی که در ابتدای نمایش دیدید، همین الان هم در بخشهایی از ایران خودمان اجرا میشود. در اسطورههای باستان و در خیلی از فرهنگهای دنیا این رسم وجود داشته که معمولاً دور ِ آتش به عنوان کانون همدلی مینشستند. در این نمایش هم دیدید که بزرگ قبیله مردم را دور آن جمع کرده و اسپند میگرداند. او فقط بخشی از مسیر معرفت را طی کرده و این برای غلبه و هدایت طوفان زمستان کافی نیست؛ تا پیر بهار وارد میشود و داستان را پیش میبرد. در نهایت هم، دیدید که پیر بهار و بانوی زمستان، با اینکه به وصال هم نرسیدند ولی بالاتر از بقیه ایستادهاند تا بهنوعی این موضوع را یادآوری کنند که آنها نسبت به بقیه بهشناختی عمیقتر از درک مفهوم عشق و زندگی رسیدهاند.
آقای خلیق! مراحل ساخت و تنظیم موسیقی برای این نمایش چطور پیش رفت؟ برای نحوه خوانش آواز شعرها هم نظر میدادید؟
مجید خلیق: تا قبل از این اپرا، آقای احمدیان را نمیشناختم و خوشبختانه به واسطه یک دوست مشترک که الان در ایران نیست، با هم آشنا شدیم و هر چه کار بیشتر پیش رفت، متوجه شدیم خوب همدیگر را میفهمیم. آقای احمدیان ابتدا شعرها را به من دادند و من بعد از خوانش آنها، فضای کلی کار را در ذهنم ترسیم کردم. بعد سعی کردم روی شعرها، گوشههای آوازی بگذارم. محتوای کار نشان میداد که باید جاهایی را غمناک بسازم، جاهایی را عاشقانه، جاهایی عارفانه و… و به این ترتیب برای تکتک بیتها، گوشه تنظیم کردم. با مشورت هم، روی لحنهای آوازی نظر میدادیم؛ اینکه مثلا در فلان بیت، این کلمه پررنگ و پرحجم ادا شود یا تحریرش چطور باشد. میتوانم بگویم بهجز یک بیت، در بقیه ابیات به فهم مشترک رسیدیم. هم خود آقای احمدیان و هم مهران مبینی و سعید آقایی، روی آواز و موسیقی شناخت دارند و این به ما خیلی کمک کرد.
ساخت موسیقیاش چطور؟
مجید خلیق: در این کار ما بهطور کلی ۳ نوع موسیقی داشتیم. موسیقی صحنهها، موسیقی همراهکنندهٔ آواز، و موسیقیای که باید فضاسازی میکرد. برای صحنهها، کارگردان ابتدا صحنهها را توصیف میکرد و من در جریان محتوای کار قرار میگرفتم و بعد با توجه به حس و حال خودم و تجربههای قبلیام، آهنگش را میساختم. بعد از تنظیم آهنگ، نتاش را مینوشتم و بعد از نهاییشدن، با اعضای گروه تمرین میکردیم. برای ساخت موسیقی فضاسازی کمی از فضای موسیقی اصیل ایرانی دور شدم، زیرا در موسیقی ایرانی درآوردن هیجان یا ترس یا تعلیق کمی دشوار و بلکه بدفرم است. تکنوازیهای همراه آواز را هم بعد از توصیهها و تمرینها، اعضای گروه به خوبی از عهدهاش برآمدند. بجز یک قطعه کوتاه از نوید دهقان، بقیه کار را خودم ساخته و تنظیم کرده بودم. برای این کار تغییر دستگاه و مدگردانیهای متعددی هم داشتم که بهنظرم برای ایجاد تنوع و خستهنشدن تماشاگر حتما لازم بود.
من در اینجا دوست دارم اسم نوازندگان گروه را ببرم تا بهنوعی از آنها و اجرای خوبشان سپاسگزاری کنم: کامران میراسماعیلی نوازنده کمانچه، امین صادقپور نوازنده دف، پوریا عابدینی نوازنده سنتور، امید الوارزندی و سروش اکرمی نوازندگان تار، پیمان نیکوبیان نوازنده عود، علیرضا عابدی نوازنده بمتار، پویان عابدینی نوازنده تنبک، علی اصفهانیان نوازنده سازهای کوبهای و هادی اصفهانیان نوازنده سنتور باس.
(در اینجا آقای احمدیان هم تأکید میکند که خیلی دوست داشت که اسامی همکاران و همراهانش را بیاورد ولی بهدلیل زیاد بودن تعداد آنها که نام بردن آنها، از عرف گفتوگو خارج میشود، از این کار صرف نظر کرد ولی قلباً از زحمات تکتک آنها قدردانی کرد).
با وجودی که مشخص بود که بهدلیل محدودیتی که برای صدای آواز زن داشتید، گروه کر ِ همخوان را آوردهاید ولی این عزیزان نابینا، انصافاً خیلی خوب از عهدهٔ کار برآمدند. تمرین با آنها و آمادهساختن آنها سخت نبود؟
مجید خلیق: بههرحال هر کاری سختیهایی دارد ولی باید عرض کنم که بهدلیل زحماتی که سالهاست آقای مبینی میکشند و با این بچهها تمرین میکنند، این عزیزان نابینا و کمبینا، خیلی زود آنچه را باید میگرفتند، گرفتند و با گروه موسیقی هماهنگ شدند. و این نکته را هم فراموش نکنید که این عزیزان اگرچه از نظر بینایی مشکل دارند ولی بهدلیل تکیه به شنوایی، از نظر هوش شنوایی، از انسانهای عادی بالاترند.
یکی از انتقادهایی که به اجرا شد، این بود که شعرهایی که گروه کر میخوانند، بهخصوص آنچه را در ابتدای نمایش میخوانند، چندان واضح به گوش تماشاگر نمیرسد و این ممکن است به سردرگمی مخاطب در ابتدای نمایش بینجامد. این انتقاد را تا چه حد میپذیرید و آیا راهی برای برطرف کردن آن وجود داشت؟
مجید خلیق: بله تا حدی قبول دارم. خودمان هم میدانستیم که بهنوعی دو صدایی داریم ولی صدابرداری در فضای باز دشواریهای زیادی دارد، بهخصوص برای اپرا و یکی از دلایل این کاستی به نحوه صدابرداری مربوط میشد. و اینکه باید عرض کنم گروه من در ابتدای کار پر انرژی و با صلابت نواختند و صدای سازها بر صدای کر غلبه کرد که شاید من باید مانع از آن میشدم.
آقای احمدیان! از موانع کار هم بگویید و اینکه آیا این موانع شما را دلزده نکرد؟
(خانم نیکبخت میگویند این کار کلاً دو ِ با مانع بود! ولی آقای کارگردان خویشتنداری بیشتری به خرج میدهند):
سعید احمدیان: انجام کارهای هنری در ایران سختیهایی دارد که همه کموبیش با آن آشنا هستیم. در مرحله کسب مجوز، امسال نسبت به سالهای قبل، دردسر کمتری داشتیم و باید از آقای جوادیمقدم، ریاست ارشاد کاشان، که نظر ویژه به این کار داشت، تشکر کنم. همینطور هیئت بازبینی با ما همکاری بسیار خوبی داشتند. البته موانع اقتصادی مهمترین موانع پیش روی ما بود. در انجام این اپرا حدود ۸۰ نفر دخیل بودند که از این بین، حدود ۵۰ نفر، بهطور مداوم و بیش از ۴ ماه وقت گذاشتند و من شرمنده آنها شدم، چون نتوانستم به لحاظ مالی، هیچ دستمزدی برای زحمتهایشان پرداخت کنم. کارهایی مثل کار ما، هزینههای مقدماتیاش هم بالاست. اگر این کار میخواست در تهران و مثلا توسط استاد غریبپور و با هنرمندان مشهور اجرا شود، چند میلیارد تومان هزینهاش میشد. بنابراین باید عرض کنم که از مسئولین میخواهم که کمک کنند، به گروههای هنری اعتماد کنند، به فکر جذب بودجه برای کارهای فرهنگی و هنری باشند و بیش از آنکه به غریبهها بها بدهند، به خودیها بها بدهند. در این نمایش، توریستها هویت کاشان را دیدند، اجرایی تولید خود کاشان را دیدند و این میتواند برای همیشه در ذهن آنها بماند و یک برند فرهنگی برای شهر باشد؛ در حالی که در برخی برنامههای مشابه، هزینههای خیلی زیادتری برای آن میشود و کار خلاقانهای هم در آن انجام نمیشود و یک کپیکاری یا لبخوانی تکراری انجام میشود و خروجی فکری و فرهنگی هم برای مردم ندارد و صرفاً یک سرگرمی سطحی است.
(خانم نیکبخت تأکید میکند که نبود امکانات هم یکی دیگر موانع انجام کارهای هنری به ویژه تئاتر است. ما هنوز در کاشان یک سالن مناسب و بزرگ برای تئاتر یا یک تالار هنر فاخر نداریم).
و در پاسخ بخش دوم سوال شما باید عرض کنم که هرگز از این موانع خسته و دلزده نشدهام. زیرا کارم را با عشق و علاقه انجام میدهم و نگاهم به هنر فراتر از این چالشهای اداری یا اقتصادی است. خوشحالم که این کار، مورد استقبال مردم واقع شد و نشان داد که اگر کار جدید و قوی باشد، پذیرش مردمی دارد و این پذیرش مردمی میتواند دیدگاههای مسئولین را در درازمدت نسبت به هنر تغییر دهد.
آقای خلیق، به نظر شما، شهروندان کاشانی در چه سطحی از درک موسیقایی هستند؟ و برای ادامه مسیر موسیقی ایرانی، پذیرش مردمی را چقدر مهم میدانید؟
مجید خلیق: با توجه به جمعیت کاشان و استقبالی که از برنامههای موسیقی میشود، من فکر میکنم که کمتر از ۱۰ درصد مردم کاشان به موسیقی ایرانی علاقه دارند که طبیعتآً آمار جالبی نیست. بنابراین ما تقریبا میدانیم که وقتی برنامهای برگزار میکنیم، مخاطب خاص خودمان را داریم و این استقبال عمومی نیست و این کار ما را سختتر هم میکند. البته میتوانم بگویم که در مسیر بهتری نسبت به قبل قرار داریم و شاید بتوان گفت که نگاه به موسیقی در سالهای اخیر نسبت به سالهای گذشته، چه در بخش مدیریت دولتی و چه در پذیرش مردمی، بهتر بوده است.
طبعاً پذیرش مردمی، میتواند یکی از شاخصهای مثبت موسیقی ارزیابی شود. وقتی مردم کاشان از این اپرا استقبال کردند، یعنی میتوان امیدوار بود که با انجام کارهای مشابه، برنامههای ارزشمند فرهنگی و هنری در سبد خانوادهها قرار بگیرد. و این نکتهٔ مهم را هم اضافه کنم که اگر میخواهیم آسیبهای اجتماعی کاهش یابد، یکی از راههای آن تفریحات سالم و فرهنگی است. اگر برای کارهای فرهنگی هزینه نکنیم، بعدا باید با افسوس بیشتر، هزینههای بیشتری را برای درمان آسیبهای اجتماعی بپردازیم.
با توجه به صحبتهای آقای احمدیان، آیا در موسیقی هم آن مشکلات اقتصادی وجود دارد؟ از کدام نهادها توقع دارید از موسیقی حمایت کنند؟
مجید خلیق: مشکلات اقتصادی که هست ولی این مشکلات در موسیقی کمتر از تئاتر است. فعالان حوزه موسیقی میتوانند برای برگزاری کنسرت، با بلیطفروشی و گرفتن اسپانسر، هزینه آن را تأمین کنند ولی اینکه بخواهیم حرفهایتر کار کنیم و به خودکفایی برسیم نیاز به برنامهریزی و حمایت بیشتری هست.
به نظرم نهادهای مسئول، برای ما سنگاندازی نکنند، خود به خود نیمی از مشکلات حل میشود؛ مخصوصاً در بحث مجوز و حمایتهای معنوی. اداره ارشاد، فرمانداری و شهرداری مهمترین نهادهایی هستند که میتوانند و باید از موسیقی حمایت کنند که عرض کردم در سالهای اخیر این حمایتها نسبت به قبل بهتر بوده است.
آقای احمدیان! با توجه به استقبال مردم، آیا قصد دارید این اپرا را دوباره در کاشان تکرار کنید؟
سعید احمدیان: نه، چنین تصمیمی نداریم. کنارهم جمع کردن ۵۰ نفر برای چند ماه، کار سادهای نبود و امکان تکرار آن در آینده نزدیک بعید است.
برنامههای آیندهتان چیست؟
سعید احمدیان: چند طرح در ذهن دارم. یکی همین نمایش را میخواهم در عمارت مسعودیه تهران انجام دهم. نمایش فرش را هم که عرض کرده بودم آماده اجراست. ضمن اینکه مشغول طرحزدن ساخت یک فیلم مستند هم هستم. ولی باید عرض کنم که برنامهی درازمدت من اجرای اپرای نوروز در کشور تاجیکستان است. طرح خام آنرا دارم و با توجه به ویژگیهای فرهنگی مشترک با آن کشور مخصوصا در موضوع نوروز، و امکانات و شرایط بهتری که آنجا وجود دارد، قصد دارم حتما برای سالهای آینده آنرا عملیاتی کنم.
یک نکته دیگر را هم توضیح بدهم، در اروپا اپراهایی اجرا میشود که مثلا ۳ ساعت طول میکشد و ۲ ساعت ِ آن، گفتوگوی دو نفره است و تماشاگران آن، چون عادت کردهاند و چنین فرهنگی در آنها جا افتاده است، همه عاشقانه ساکت مینشینند و با گوش دل تماشا میکنند. ولی در کشور ما هنوز این فرهنگ جا نیفتاده است و برای همین اپرا هم یکی از انتقادهایی که به من شد این بود که بعضی از میزانسنها تکراری بود یا دیالوگها دو نفره و خستهکننده شده بود. در حالی که من دوست دارم مسیرهای سخت را طی کنم و حتی برای اپراهای بعدی شاید این ریسک را انجام دهم و دیالوگهای طولانی را حتی بیشتر هم بکنم؛ بههرحال باید از یک جا شروع کرد و به استاندارد نزدیک شد.
بسیار خب، به پایان گفتوگو رسیدیم؛ حرف ناگفتهای اگر دارید بفرمایید
سعید احمدیان: در انجام این اپرا، همدلی و دوستی اعضاء خیلی کمک کرد و با توجه به سختیهای کار و کمتجربگی بعضی اعضا، اگر این همدلی و علاقه و محبت بچهها نبود، هرگز کار به این خوبی پیش نمیرفت.
اگر بخواهم تشکر کنم، اسم خیلیها را باید ببرم ولی سعی میکنم عزیزانی که نقش پررنگتری داشتهاند را نام ببرم تا به نوعی از آنها سپاسگزاری کرده باشم. آقای مومنیان، فرماندار محترم، شخصا به کار لطف داشت و خیلی به ما کمک کرد. همینطور آقای جوادیمقدم و آقای معافی، معاون ایشان. آقای ستار، معاون فرهنگی دانشگاه کاشان هم لطف داشتند. آقای فرجی معاونت بینالملل و روابط عمومی شهرداری نیز همینطور.
آقای کاظم ابراهیمی بهعنوان طراح صحنه کمک زیادی به ما کرد. آقای کاظمی مدیر محترم هتل سرای عامری ها وآقای ناظمی به عنوان مسئول هماهنگی، که اگر موافقت و همراهی آنها نبود، امکان اجرا در این مکان نبود. همینطور باید از تیم مسئولین مرمت خانه عامریها، آقایان تقیزاده و نسترنی بهطور ویژه تشکر کنم.
همینطور از آقای علی مقدس دستیارم و طراح گروه فرم، و خانم رعنا نیکبخت مدیر هنری و طراح لباس تشکر میکنم.
بچههای سمپاد، انجمن دانشآموختگان استعدادهای درخشان و همینطور جامعه نابینایان تیام نیز در این مسیر به ما کمک زیادی کردند.
و تشکر ویژه از سرکار خانم معصومه دوستکام، طراح و مجری گریم این اپرا که چه به لحاظ هنری و چه به لحاظ مادی به ما کمک زیادی کردند. برای این نمایش طرحهای مختلف گریم زده شد، عکس گرفته شد و قالب زده شد.
(خانم نیکبخت توضیح میدهند که خانم دوست کام از سن ۲۰ سالگی کار گریم را انجام میدهد ولی هنرش متأسفانه همچنان در کاشان ناشناخته است که محدودیت امکانات مالی و نبود شناخت کافی از هنر گریم حرفهای از علتهای مهم آن است. ایشان از شاگردان استاد معیریان هستند و بهتوصیه ایشان کار تدریس گریم را هم انجام میدهند و قصد داشتند بهدلیل مهجوریت گریم در کاشان، به تهران بروند ولی خوشبختانه تصمیمشان عوض شده و حتی قرار است که در کاشان آموزشگاه هم بزنند و امیدوارم شرایط ادامه فعالیت ایشان در کاشان فراهم شود).
مجید خلیق: من هم به عنوان جمله آخر باید عرض کنم که خیلی دوست دارم که مردم ما از ژاپنیها و آلمانیها یاد بگیرند که بعد از شکست و ویرانی حاصل از جنگ جهانی، ناامید نشدند و با تکیه بر خود، حرکت توسعه را دوباره آغاز کردند و به موفقیت رسیدند. مردم ما باید دیدشان را عوض کنند و به جای اینکه اینقدر از شرایط انتقاد کنند، خودشان به فکر حرکت بیفتند.
دوستان و هنرمندان عزیز، از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، ممنونم.
سعید احمدیان و مجید خلیق: ما هم از کاشان نیوز تشکر میکنیم که این فرصت را در اختیار ما قرار داد.
درود بر استاد مبینی هم بخاطر صدای بی نظیر و هم بازی محشر و هم گروه کرالی که پرورش دادند
متاسفانه موفق به دیدن اپرا نشدم اما واقعا خوشحالم از فتح باب چنین فعالیتهایی که به کلاس و فرهنگ شهر و آشنائی مردم با هنر کمک میکنه
مهران مبینی محشرههههههههه
سلام کار بسیار فاخر و زیبایی بود .تبریک میگم به جناب احمدیان و خلیق بخاطر این اثر زیبا..امیدوارم باز هم شاهد اینگونه اجراها باشیم. تو این مصاحبه از همه حتی در و دیوار و درخت هم تشکر و یادآوری شد جز بازیگران اصلی که خودشون از موزیسین ها و خوانندگان خوب کاشان هستند و این برایم تعجب آوره.. کاش یادی میکردید از مهران مبینی و سعید آقایی که از اساتید نجیب و کاربلد کاشان هستند که قسمت زیادی ازجذابیت اینکار مدیون بازی و صدای خوب این دو بزرگوار بود.