کاشان نیوز:
کتاب «قصه ناتمام؛ سبک زندگی و کار جواد شبانی» سومین کتاب از مجموعه خیرین مدرسهساز کاشان است که نشر سبک زندگی آن را منتشر کرده است.
مجموعه زندگینامه «خیرین مدرسهساز کاشان»، چنانکه از مقدمه کتاب برمیآید، با هدف ثبت زندگی خیرین و فرهنگسازی برای جوانان راهاندازی شده است. در مقدمه کتاب آمده است: «در این مجموعه از زبان خود خیرین میشنویم که چرا کارهای خیر و عامالمنفعه را وظیفه دولت نمیدانند و با این بهانه از زیر کار شانه خالی نمیکنند.»
از خصوصیات جالبتوجه کتاب «قصه ناتمام» آن است که روایتی جذاب و با بهرهگیری درست از عناصر داستانی در شرح زندگی سوژه کتاب است. اثر با شرح یک جلسه سخنرانی که در آن «جواد شبانی» بهعنوان سخنران، شمهای از روایت زندگیاش را تعریف کرده و بر مستمعان تأثیری جالبتوجه گذاشته آغاز میشود: «وقتی حرفش تمام شد، چندثانیهای سکوت بود و بعد ناگهان صدای تشویق سالن را ترکاند. بعضیها اشکشان را پاک میکردند و چشم خیلیها نمناک بود… تا وقتی روی صندلی مینشست، هنوز صدای دستها تمام نشده بود.» (ص ۱۰)
کتاب خوشخوان است و از موضوعی که در نگاه اول هیچگونه جذابیت خاصی برای مخاطب ندارد، روایتی جذاب بیرون کشیده است و این موفقیتی قابل توجه برای مؤلف اثر، «جابر تواضعی» است.
پسازاین بخش مقدماتی که قابلیت جذب مخاطب برای خواندن شرح زندگی فردی نهچندان مشهور را دارد، از زبان سوژه کتاب، داستان زندگی او را از روز تولد تا هنگامیکه به کارآفرینی موفق و خیری مدرسهساز مبدل شد میخوانیم.
او روایت خود را از شرح زندگی پدر و اصل و نسب خانوادگیاش آغاز کرده و سپس به شرح روزگار کودکی خود پرداخته است. در این بخش، تأکید راوی و مؤلف کتاب بر خصوصیاتی از زندگی اوست که نمودی از موفقیت شغلی آینده او را در آن میتوان یافت.
بهعنوان نمونه در بخشی با نام «موفقیت اتفاقی نیست»، میخوانیم: «پدرم توی یکی از اتاقهای خانه کارگاه قالیبافی زده بود. همسایهها میآمدند آنجا قالی میبافتند و مزد میگرفتند. چند تا از همشاگردیهایم هم بعد از مدرسه میآمدند. این باعث نمیشد مغرور بشوم و بهشان باد و بزرگی کنم که پدر من نان آنها را میدهد. اتفاقاً دوست داشتم با آنها همراهی کنم. از مدرسه که میآمدم مینشستم پشت دار قالی. به خاطر پولش نبود. نمیخواستم فکر کنند با آنها فرق دارم. ولی بابام به من هم مزد میداد.» (ص ۱۸)
از ویژگیهای جالب کتاب که در پاراگرافی که نقل شد هم میتوان نمودهایی از آن را مشاهده کرد، سعی مؤلف کتاب در حفظ لحن راوی است. جواد شبانی در جایجای روایت خود از اصطلاحات کاشانی بهره برده است و مؤلف با حفظ این اصطلاحات در زیرنویسها معنای معیار آنها را بیان کرده است. بهعنوان نمونه در پاراگرافی که نقل شد اصطلاح «باد و بزرگی» که کنایه از غرور و فخرفروشی است از اصطلاحات ویژه اثر محسوب میشود. «تُر خوردن» به معنای سُر خوردن، «باقیکار شدن» به معنای بدهکار شدن و… از دیگر اصطلاحات ویژهای است که در کتاب ثبت شدهاند.
از دیگر مواردی که باعث جذابیت روایت زندگی شبانی شده است، صداقت او در بیان خاطرات است. در ابتدای بخش سوم کتاب او به ماجرای معافیتش از خدمت سربازی اشاره میکند و از پولی که برای کسب معافیت به مسئولان نظام وظیفه در سال ۱۳۵۲ داده است، میگوید: «۲۳۰۰ تومان پول نقد لای دستمال پیچیدم و برگشتم قمصر. (سرهنگ) گفته بود بیا دم خانه که کسی نبیند. این پول تقریباً معادل بیست میلیون تومان الآن بود. وقتی پول را میبردم، توی دلم گفتم پول را میخورد و میرود و من هم که مدرک ندارم. تازه اگر میگفتم این پول را برای چی دادهام، فوری خودم را بازداشت میکردند. همانجا از این پول دل کندم و قیدش را زدم. (وقتی برای کمیسیون پزشکی به قم رفتم) معلوم بود با هم ساختوپاخت کردهاند و همهچیز از قبل هماهنگ شده. بعد گفتند یک هفته دیگر بیا. باورم نمیشد به همین راحتی معاف بشوم. ولی بعد از یک هفته که رفتم، کارت معافیتم حاضر و آماده بود. به همین راحتی.» (ص ۵۱)
نقل چنین خاطراتی که جنبههای ناگفته زیست اجتماعی در برهههایی از تاریخ را بیان میکنند از جنبه تاریخی و جامعهشناختی اهمیت قابل توجهی دارند. البته از آنجا که مسیر کتاب به سمت معرفی دستاوردهای راوی آن در زمینه مدرسهسازی حرکت میکند تا حد زیادی (و بهویژه در بازه زمانی پس از انقلاب) روایات کتاب به مقوله انتقال تجارب در زمینه وقف و مدرسهسازی معطوف شده است. یکی دیگر از دلایل محدود بودن میزان اطلاعاتی که از منظر تاریخ اجتماعی جالبتوجه باشند نیز حجم محدود کتاب است. حجم ۱۲۷ صفحهای کتاب از یکسو به سهلالوصول شدن خواندن آن برای مخاطب منجر شده است و از سوی دیگر کیفیت پژوهشی آن را تحت تأثیر قرار داده است.
کتاب خوشخوان است و از موضوعی که در نگاه اول هیچگونه جذابیت خاصی برای مخاطب ندارد، روایتی جذاب بیرون کشیده است و این موفقیتی قابل توجه برای مؤلف اثر، «جابر تواضعی» است. از ویژگیهای ساختاری کتاب آن است که روایت اول شخص راوی را در دل دو روایت سوم شخص که در ابتدا و انتهای کتاب قرار دارند گذاشته است. این روایتهای سوم شخص نقش پرده را ایفا میکنند. پردهای برای باز کردن و بستن روایت. بخشهایی از فصل آخر روایت به انتخاب مؤلف انتخاب شدهاند و برای آشنایی بیشتر مخاطب با اثر در پشت جلد آمدهاند. این بخشها به دلیل پرداختن گذرا به مراحل ساختن پارچههای شَعربافی که از صنایع دستی کاشان محسوب میشوند جذاب و جالبتوجه هستند:
«هر بار در جاده مشهد اردهال، تابلو ارمک را که میبیند، بیقرار میشود و فرمان دیگر به حکمش نیست. یکی از اهالی روستا میایستد به سلام و احوالپرسی. کودکیاش جایی وسط راه ارمک به کاشان جا ماند و خیلی زود از وقتی پیش داییاش مشغول به کار شد، وارد دنیای آدمبزرگها شد. تصاویر آن روزها با زیرصدای تقتقِ کارخانههای شعربافی از جلو چشمش رد میشود؛ با بوی مازوی ابریشمهایی که شو میکردند؛ با صدای جیرجیر چرخجههای ابریشموَرکنی؛ با بوی سریشمی که روی چراغ سهفتیلهای آب میکردند و باهاش روی عدلِ دستمالها و پارچههای شعربافی را نقش میکردند؛ با صدای قرآنی که توی خانه پیچید، در اولین روزی که مادربزرگ برای نماز صبح بیدارش نکرد و قیژقیژ چرخجهاش خاطره شد. وقتی اینها را برای بچهها تعریف میکند، بعضی جاها حس میکند دارد درباره یکی دیگر حرف میزند. خودش اینهمه بالا و پایین شدن را باور نمیکند.»
کتاب «قصه ناتمام؛ سبک زندگی و کار جواد شبانی» تألیف جابر تواضعی را نشر سبک زندگی با تیراژ ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۰۰۰ تومان در سال ۱۳۹۷ منتشر کرده است.
*این یادداشت به تاریخ جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷ در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) منتشر شده است.










دیدگاه شما