كاشان نيوز- ابوالقاسم تقوایی: «شاخه های عزیز انار بن» مجموعه داستانی است از میثم خیرخواه که نشر ثالت در سال جاری به خوانندگان ارائه کرده است. این مجموعه مشتمل بر 16 داستان کوتاه است که در فضاهای متفاوت شکل گرفته اند. هدف از این نگاشت، معرفی برخی از ویژگی هایی است که در کلیت کتاب به چشم می خورد:
• تعلیق های به جا:
استفاده از تکنیک تعلیق و جابه جایی فضاها و تصاویر در بیشتر داستان های این مجموعه مشاهده می شود و هنر نویسنده در آن است که با استفاده از این تکنیک، ضمن خلق فضاهای چند بعدی و حجمی، یکنواختی داستان ها را نیز حفظ می کند و به نحوی ظریف گاه با تغییر یک دیالوگ، گاه با تکرار یک تصویر و … سررشته اصلی داستان را نگاه می دارد. اوج استفاده از این تکنیک در داستان « در همان فرصت کوتاه با زمینه ملایم موسیقی» مشاهده می شود.
• طنز:
شاید یکی از مهم ترین ویژگی های این مجموعه، استفاده از زبان طنز به عنوان یک راهبرد موثر در ایجاد کشش و جذابیت داستان هاست. طنز در این مجموعه از دو جنبه قابل توجه است: گاه نهان است، گاه آشکار.
طنز نهان داستان ها یه قدری دلنشین است که گویی هیچ گریزی برای نویسنده غیر از نگاشتن آن در آن موقعیت نبوده است.
[هر پنجشنبه بعد مزار می آیم این جا… از این راضی ام که وقتی دور هم جمع می شویم خاله وسط گلایه هاش مرا نشان بدهد و بگوید: «باز خدا پدر این اسکلت را بیامرزد. پنج شنبه ها بعد از فاتحه خوانی عزیز، سر گور زنده ها هم فاتحه می خواند.»] (صفحه 26)
گاه این طنز نهان در یک دیالوگ، گاه در یک پاراگراف، گاه در تغییر یک تصویر و گاه درکلیت داستان مشخص
می شود.
در داستان هایی همچون «هم سایه»،« در همان فرصت کوتاه با زمینه ملایم موسیقی»، «علی آقا روزهای پنج شنبه حرف می زند»، «تاسیان»،«اعلامیه بی عکس» و «تا ایستگاه من»، با وجود روح غمگین ریخته در داستان ها، موقعیت های طنز یا طنزهای موقعیت به شدت بالا یا کم مشاهده می شود و نویسنده، با مهارت توانسته است آن را به خواننده بچشاند. داستان های «نمی خواهم بازنده این جنگ باشم» و «منظره دلچسب آرامش چندش آور» به نحو آشکار طنز هستند آن هم از نوع جذاب و دوست داشتنی.
• شروع و پایان مناسب داستان ها:
نویسنده پنجره ورود به هر داستان خود را به صورت همگون و متناسب با نوع داستان به روی مخاطب می گشاید و به او اجازه می دهد در طول داستان، تمام مناظر را واکاوی کند و هنگامی که لذت یا لذت و رنج توام این دیدن و اندیشیدن به حد کافی رسید، پنجره را می بندد. کفایت شروع و کفایت پایان.
• نثر شایسته:
نثر هر داستان با تصاویر خلق شده در ذهن خواننده کاملا همخوان و هم زیست است.
[خیال می کنم همین امروز و فرداست که وقتی یکی از همین غروب ها بیایم و کنارش بنشینم و بگویم « چه خبر علی آقا؟» چشم هاش را ببینم که در حدقه دور می زند… ](صفحه 25)
نثر غمگین و شاعرانه شروع داستان، از همان ابتدا تصویری از علی آقا در ذهن مخاطب خلق می کند که تا پایان او را رها نمی کند .
[سرباز در حال آموزش، غیر از این که بدقیافه و کثیف است؛ همه چیز را شبیه جنگ می بیند. جنگ من از اینجا شروع شد که تقاضای مرخصی کردم…] (صفحه 31)
نثر آمیخته با طنز و تصویر ایجاد شده، گام به گام مخاطب را در ادامه داستان همراهی می کند.
• تصویر پردازی های جزیی و خلق حرکت در تصویر:
خواننده مجموعه گاه، به جای نویسنده با یک کارگردان سینما روبروست که او را با چرخاندن دوربین بر واژه ها لحظه لحظه همراه خود می کند. تصاویر در عین جزیی بودن در خدمت کلیت داستان و حرکت متن هستند.
[نقطه «خ» را کند و گذاشت زیرش تا هر روز یکی نیاید که چرا اسم آتلیه ات را عوض نمی کنی؟ داشتند تابلوی جدید«آتلیه عکاسی کاج» را نصب می کردند. همان روز بود که یک مشتری از راه پله تنگ آتلیه رفت بالا.عکاس باشی نگاهش را از تابلو گرفت و به مشتری اش نگاه کرد.بعد دنبال او از راه پله و از کنار عکس های چهره که تمام راه پله را پر کرده بود، بالا رفت. مشتری هنوز چند بار نزده بود روی پیشخان که عکاس باشی از پشت سر سلام کرد.مشتری برگشت، عکاس را دید که با دندان سعی می کرد آستینش را بالا بزند؛ بعد ردش را گرفت که پرده مخمل قرمز را با سر و گردن کنار زد و صدای آب و چلپ چلپ شستن دست آمد. عکاس باشی پشت پیشخان ظاهر شد:«بفرمایید.»] (صفحه های 27 و 28)
• شخصیت پردازی خلاقانه:
از نقاط برجسته این مجموعه، پردازش شخصیت هاست. آنقدر که مخاطب آنها را کاملا حس می کند و می خواهد به نحوی با ایشان ابراز همدردی کند. می خواهد علی آقا را لحظه ای در آغوش بگیرد، می خواهد جای سرباز عمه اش را خفه کند، می خواهد برای مارجان گریه کند و … . گاه با پایان داستان دلت برای شخصیت ها تنگ می شود. دلیلش چیزی نیست جز قرار گرفتن مناسب شخصیت ها و برخورد خلاقانه نویسنده با آنها در متن.
• تکرار حسرت ها:
مجموعه پر است از حسرت ها. حسرت های مرد معتاد که برای دادا محسن حرف می زند( داستان اول)؛ حسرت های جنازه افتاده بر تختی که دلش برای یک موسیقی ملایم تنگ خواهد شد(داستان دوم)؛ حسرت روزهایی که علی آقا زمین گیر نبود( داستان سوم)؛ حسرت جوشیدن چشمه در کلیا(داستان نهم) و حسرت…
حسرت ها با جان داستان ها آمیخته شده است. حسرت های انسان امروز و … امان از رفته های دیروز…
•
اگر چه یکی دو داستان این مجموعه مانند« صحن» از قدرت داستان های دیگر برخوردار نیست اما میثم خیرخواه در اولین تجربه، هنر نوشتن خود را به ادبیات معاصر نشان داده است. «ادگار مورن» در کتاب «درآمدی بر اندیشه پیچیده»، از قدرت بیان تفکر پیچیده با زبان ساده تجلیل می کند. خیرخواه نویسنده ای است که در بیشتر داستان های خود مفهوم یا مفاهیمی را در مرکز گذارده و بر روی آن لایه هایی از واژگان را چیده و با زبان ساده به خواننده ارائه می دهد. مفاهیمی چون تنهایی، انسان دوستی و مرگ – مرگ در انتظار اما رنگی مثل کوچ باغ های پاییزان…-
داستان های مجموعه ترکیبی از پارادوکس هاست. اشک و لبخند، مرگ و زندگی، رنگ و بی رنگی… و مگر انسان و هستی چیزی جز تضادهاست ؟
تفکر خیرخواه در این مجموعه، فازی است و نگاهش سیستماتیک. بیشتر داستان ها به سوی بی نظمی حرکت می کنند اما هیچگاه به بی نظمی نمی رسند. کنش ها و واکنش ها حساب شده و هوشمندانه است. احساس، در طول متن هر داستان پاشیده شده اما هیچگاه بر منطق داستان نویس غلبه نمی کند. کتاب«شاخه های عزیز انار بن» مجموعه ای محکم و زیباست. برای هر یک از داستان های این مجموعه، می توان به طور مفصل به نقد و گفتگو نشست. امید که این نویسنده خوش قلم، همچنان ثابت قدم بماند.
سلام من با اقای خیرخواه یک کارمهم دارم چه طورمیشود با ایشان تماس گرفت.برهان
سلام. مجموعه را خواندم و بسیار لذت بردم. از شما سپاسگزارم.
سپاس قاسم عزیز. بسیار عالی بود. باید یاد بگیریم همدیگر را ببینیم و نقد کنیم. نقد کردن قدم بعدی دیدن است. نقد من یعنی من را و کار من دیده شده و مگر یک نویسنده و هنرمند چی می خواهد؟ بزرگ ترین حمایتی که ما می توانیم از هم بکنیم، این است که خوب همدیگر را ببینیم و بدون بغض و غرض نقد کنیم و البته قرار بگذاریم از نقد هم ناراحت نشویم. مطمئناً لذت و سازندگی یک تعامل درست و اساسی بسیار شیرین تر و بالاتر است از گذشتن از کنار یکدیگر و نادیده گرفتن کار و تلاش هم. کاش با قدرت و شدت تمام این روش و مسیر را ادامه بدهیم و برای این کار چه کسی بهتر از خودمان و هم شهری هایمان؟
خوشحالم که باز قاسم عزیزدست به قلم شده و سپاس از میثم عزیز با خوندن مجوعه داستانش کلی لذت بردم رفتم به سالهای کانون سپهری و پنج شنبه هاش ممنون که حالمو خوب کردید مرتضی احمدی نجات
ممنون از میثم خیرخواه و جناب تقوایی
سلام.خیلی ممنون از معرفی و آشنایی ام با این کتاب.