روزنامه کاشان: انتشار دو یادداشت برای میراث فرهنگی کاشان، با عناوین «… و اینچنین دست تطاول به خود گشادهایم» و «کاش قصه فردایمان این نباشد» به قلم «جابر تواضعی» در روزنامه کاشان، و به دنبال آن باز نشر این نوشته ها توسط هفته نامه آرمان و ماهنامه بهشت پنهان، واکنشهای مختلفی را به دنبال داشت.
آخرین آنها واکنش مهندس «حسین محلوجی» نماینده مردم کاشان در مجلس شورای اسلامی و وزیر معادن و فلزات(+) در دو کابینه اکبر هاشمی رفسنجانی است. مهندس «محلوجی» که در حال حاضر مدیریت «بنیاد فرهنگ» کاشان که نهادی خصوصی است را بر عهده دارد، در پاسخ به بخشی از یادداشت اول که در آن صحبتی از ایشان نیز به میان آمده بود، جوابیهای را برای ماهنامه «بهشت پنهان» بهعنوان یکی از نشریاتی که این یادداشت را منتشر کرده بود، ارسال کرده که با هم میخوانیم:
یادداشتی تحت عنوان «سخن اول»، سرگشاده برای میراث فرهنگی… در شماره سیوهفتم ماهنامه بهشت، به قلم «جابر تواضعی» خواندم. از اینکه کنجکاوانه به دنبال اخبار خوب و بد میراث فرهنگی کاشان هستید، مایه خوشحالی فراوان است.
در پاراگراف ششم، تحلیل و خبری دیدم که لازم دانستم اطلاعرسانی نمایم، شاید مفید واقع گردد. طبیعی است که افراد مستقل که بیشتر به فکر توسعه و پیشرفت هستند، در تیررس گروههای افراطی چپ و راست قرار گیرند. در کاشان مرا وابسته به جناح راست میدانستند. ولی همزمان در مجلس اول و دوم و سوم گروهی چپ و گروهی راستگرا. مثلاً آنروز در مقابل جریان راست خط سوم مطرح بود. جناب حجتالاسلام والمسلمین «ناطق نوری» وقتی به من میرسید، اظهار میداشت آقای مهندس «محلوجی» نماینده کاشان ۷۵ / ۲ است!
من نه میتوانم جلوی تحلیل صاحبنظران را مسدود کنم و نه مانع از تهمتزدنهای ناشی از بیاطلاعی کسانی گردم که بدون داشتن سند مُتقَن اتهامی را وارد مینمایند. آنچه هستم، فقط میتوانم بیان نمایم. این تنها جنابعالی نیستید که «محلوجی» را خواسته و یا ناخواسته باعث و بانی خروج آثار «سهراب سپهری» از کاشان شد، میدانید.
اوّل- آنموقع که مشغول درآوردن حوضخانه عامریها از زیر خیابان علوی بودیم، جناب آقای «امام» در همسایگی منزل ابراهیم خلیلخان عامری «خانه عامریها» سَردَمدار گروهی بود که علیه بازسازی خانه عامریها تظاهرات کردند و لعن و نفرین بر من روا داشتند که چرا خیابان علوی را کج کردهام! امّا امسال در فروردین ۱۳۹۱ ضمن تبریک سال نو و عذرخواهی از بابت آن حرکات سال ۱۳۷۱ (یعنی ۱۸ سال قبل) را داشتند.
دوم- در تاریخ ۹۱/۰۳/۳۰ به دادگاه مراجعه مینمایم تا تفهیم اتهام شوم که چرا در سال ۱۳۷۱ از اختیارات حاصل از مصوبات شورای عالی فولاد استفاده نموده و مهمانخانهای را در اصفهان که متعلق به شرکت ذوب آهن اصفهان بوده به شرکت تکادو (خارج از مزایده) فروختهام. شرکت تکادو شرکتی بود که در آن سال۳۰٪ سهام آن متعلق به ذوبآهن و ۷۰ ٪ آن متعلق به کارگران، کارمندان و سایر شاغلین در ذوب آهن اصفهان بوده و هدف این بود که بیست هزار نفر از کارکنان اضافی ذوب آهن که کارمندِ حقوقبگیر دولت بودند، تشویق شوند تا خدمات خود را در قالب بخش خصوصی به ذوب آهن ارائه نمایند. لازم به توضیح است یکبار سازمان بازرسی کل کشور از من و سایر مدیران همکارم شکایت نموده در دادگاه تبرئه شدم. مجدداً اعتراض فرمودند، در دادگاه تجدیدنظر هم تبرئه شدم. باز اعتراض فرمودند و پرونده نزد مشاورین رئیس قوه قضائیه رفت. پس از آن به دادگاه همعرض رفت و پس از گذشت بیست سال به علت اشکالاتی که قاضی مربوطه گرفت، دوباره از سر باید به دادگاه بدوی بروم و همان مسیر طی شود. لابد وقتی حکم مجدد به اینجانب ابلاغ میشود که مراسم چهلم اینجانب هم برگزار شده است!
سوم- دهها مورد دیگر را هم میتوانم برایتان بنویسم، از جمله آثار «سهراب سپهری». روزی جناب آقای مهندس «امینیان» که در آن تاریخ هنوز مصدر امور میراث فرهنگی بودند، تلفن فرمودند که سرکار خانم «پروانه سپهری» تعدادی از آثار سهراب را دارد و میخواهد به مبلغ شصت میلیون تومان بفروشد. آیا بنیاد فرهنگ کاشان آمادگی خرید دارد؟ گفتم بلی و حتی حاضر هستم منزل «شریفیان» و یا «طباطباییها» را به عنوان موزه آثار سهراب اختصاص دهم و در این امر از هیچ کوششی فروگذار نیستم.
جلسهای، با حضور آقای مهندس «امینیان» در منزل پروانه خانم واقع در خیابان جردن تشکیل شد. نتیجه این بود که در مورد مبلغ و توافقنامه هرچه آقای مهندس «بهشتی» مدیر سابق میراث فرهنگی کل کشور بفرماید، عمل کنیم.
مجدداً به تشکیل جلسهای در منزل خانم «پروانه سپهری» با حضور آقای مهندس «بهشتی» و اینجانب موکول شد. در آن جلسه مقرر گردید که توافقنامهای نوشته شود. جلسه سوّمی با حضور اینجانب و خانم «سپهری» در منزل ایشان برقرار گردید. خانم «سپهری» فرمودند چون بنیاد بنا دارد این آثار را به خارج از کشور منتقل کند، ما به موزه کرمان فروختیم!
بسیار متأثر شدم. از منزل ایشان خارج شدم و با جناب آقای «مهدی قراچهداغی» پسرخواهر پروانه خانم تماس گرفتم. (ایشان انسان وارسته، مترجمی توانا و از فرهیختگان عرصه دانش میباشد و تاکنون بیش از چهارصد جلد کتاب (به روایت ایشان) ترجمه نمودهاند و به عنوان یکی از پرکارترین مترجمین ایران شناخته شدهاند.) فرمودند من مخالف کار «پروانه» هستم و دخالتی هم نمیکنم. بعد از آن یادداشتهایی از طرف دوستان اینجانب و بزرگانی چون جناب آقای دکتر «صناعتی» در مطبوعات چاپ شد.
چهارم- جابر عزیز! به حضرتعالی توصیه میکنم برای معتبر نمودن آثار خود حتماً به منابع دست اول دسترسی پیدا نمایید. معلوم نیست شنیدههای من و شما با واقعیت تطبیق نماید. حداقل در این مورد جناب آقای مهندس «امینیان» در جریان ریز این مسئله هستند.
پنجم- برای اینکه جنابعالی کمی با تفکّر من آشنا شوید نکاتی را قلمی مینمایم. از ابتدای نمایندگی مردم کاشان در مجلس اول تا به امروز که بیش از ۲۸ سال میگذرد، در فکر توسعه شهر و کشور خودم بوده و هستم. سربلندی و افتخار مردم این مرز و بوم به توسعه اقتصادی و علمی و فرهنگی است. ما باید پس از پنجاه سال که از انقلاب سال ۵۷ گذشت، حرفی برای زدن به مردم دنیا داشته باشیم. «ماهاتیر محمد» پایهگذار توسعه مالزی، کشوری که فقط پنجاه سال است از زیر یوغ مستقیم استعمار انگلیس بیرون آمده، به عنوان الگوی توسعه معرفی میشود. آن کشور نه ثروتی خدادادی مانند ایران (نفت و گاز) دارد و نه آب و هوای دلنشینی. اما از آنچه خداوند به کشورش داده استفاده کرد. مبانی تئوریک او امروز در دانشگاههای بزرگ دنیا موضوع پایاننامههای دانشجویان رشته دکترا قرار میگیرد. برزیل و کره جنوبی و ترکیه مثالهای دیگری هستند. کشوری مانند امارات متحده عربی که جز بیابانهایی مانند کویر لوت ندارد، برای مردمان ما و دنیا مثالزدنی شده است. باید زیربناهای توسعه را برای کشور و در اندازه کوچکتر شهرها فراهم کرد.
من برای کاشان به دنبال زیربناها بودم: انرژی: توسعه گازرسانی، ارتباطات: توسعه تلفن، اتوبان. نیروی انسانی: دانشگاه علوم پزشکی، دانشگاه آزاد، دانشگاه کاشان، منابع آب: انتقال آب از تونل کوهرنگ به کاشان.
معتقد بوده و هستم میراث فرهنگی شهرستان کاشان میتواند سالانه بیش از چهل میلیارد دلار برای کشور درآمد داشته باشد. به همین دلیل به دنبال احیای آن بودم. خوشبختانه امروز پس از گذشت بیست سال برای مردم به صورت فرهنگ درآمده و برآورد من این است که بیش از نود اثر توسط مردم خریداری و بازسازی شده یا در حال بازسازی شدن است. اما سرعت بسیار کم است. چون زیربنای فکری جامعه ایران فعلاً این آمادگی را ندارد. اگر هم داشته باشد تصمیمگیران کشور مسیر توسعه را انتخاب نکردهاند. چون در عصر انفجار اطلاعات و سرعت بیسابقه رقابتهای بینالمللی نداشتن تعامل با دنیا به خودی خود کفایت میکند تا معلوم شود ایران امروزه در محدوده خود فرورفته است.
سخن را به اینجا به پایان میبرم و روزگار خوشی را برایتان آرزومندم و امیدوارم با قلم جنابعالی و دوستانتان حداقل کاری کنید تا زیربنای فکری و اجرایی و تصمیمگیری شهر کاشان در مسیر توسعه قرار گیرد.
منبع: زیر درخت انجیر وبلاگ جابر تواضعی
توجه و تامل در بند پنجم در یادداشت مهندس محلوجی کافی است تا بدانیم چه فرصت های طلایی در 15 سال گذشته تاکنون در کاشان از دست رفته است .....سیاسی کاری و سیاسی بازی در دوران حکومت اصلاحات و حکومت مهرورزان اینچنین به روز و حال کاشان و ما کاشانی ها آورده است
در عصر انفجار اطلاعات و سرعت بیسابقه رقابتهای بینالمللی نداشتن تعامل با دنیا به خودی خود کفایت میکند تا معلوم شود ایران امروزه در محدوده خود فرورفته است. چون تصمیمگیران کشور مسیر توسعه را انتخاب نکردهاند. والسلام