کاشان نیوز ــ محمدعلی خرمی: کوتاهی نفس، لرزش از درون، سوزش قسمتی از کمر تا کتفها و تیر کشیدن قفسه سینه علائمی بود که مرا به درمانگاه شهر کشاند.
ساعت ۶ صبح، وقتی که هنوز خورشید سیاهی شب را کنار نزده بود، خودرو را مقابل در درمانگاه پارک کردم. همه درهای درمانگاه شهر بسته بود. زنگ هم دکمهای برای فشردن نداشت. نردهها را تکان دادم تا شاید صدایی ایجاد شود، اما صدای خودروهای سنگین عبوری بلندتر از صدای بههمخوردن درِ نردهای بود. اینبار آنچه که شانس به جایی رسیدن داشت، فریاد بود. نفس عمیقی کشیدم و چند بار فریاد زدم «آقای هاشمی!!»
داشتم ناامید میشدم که درِ ورودی اتاق سرایدار باز شد. نوجوانی با لباس زیر بیرون آمد و گفت: بله.
گفتم: دکتر هست؟
گفت: بیمارتان اینجاست؟
گفتم: خودم هستم.
جوان وارد اتاق سرایهدار درمانگاه شد؛ بعد از چند دقیقه برگشت و پرسید: چند سالته؟
گفتم: ۲۹ سال
پرسید: مشکلت چیه؟
گفتم: فکر کنم قلبم است.
جوان دوباره وارد اتاق سرایهدار شد.
هوا سرد بود. رفتم داخل خودرو روی صندلی راننده نشستم و درِ خودرو را به روی سرما بستم. چند دقیقهای گذشت که دوباره سر و کله جوان پیدا شد. از خودرو پایین آمدم، او هم به کنار نردهها آمد و پرسید:
سابقه ناراحتی قلبی داشتهای؟
گفتم: نه
گفت: داروی خاصی مصرف میکردهای؟
گفتم: نه
دوباره جوان وارد اتاق سرایهدار شد. دیگر رمق برگشتن به داخل خودرو را نداشتم. به نردهها تکیه دادم و صورتم را در مقابل مشتهای سرما سپر کردم.
بعد از چند دقیقه دوباره سر و کله جوان پیدا شد. به طرف من آمد. گمان کردم میخواهد در را باز کند اما پشت نردهها ایستاد و گفت: دکتر میگوید اگر حالت زیاد بد نیست، برو ساعت ۹ بیا!.
نمیدانستم باید چه بگویم. درد و بیحالی و بیخوابی امانم را بریده بود که به درمانگاه آمدم. از کجا باید میفهمیدم مشکلم جدی است یا نه!؟
یک لحظه تمام خاطرات تلخ گذشته برایم مرور شد. روزی که «علی» یکی از دوستانم در آتش سوخته بود. از کنار درمانگاه میگذشتم که دیدم یکی مقابل در درمانگاه به شکم روی زمین افتاده. احساس کردم ناراحتی معده دارد. از درد سرش را به سنگ فرشها میکوبید. درِ درمانگاه بسته بود. به برادرش گفتم: چه شده؟
گفت: در باغ سمپاشی میکرده؛ سم پاش آتش میگیرد.
گفتم: چرا به دادش نمیرسید؟
گفت: زنگ زدهایم تا آمبولانس اورژانس بینجادهای بیاید.
آن روز علی را خودم تا بیمارستان میلاد بردم و از آنجا به اصفهان اعزام شد.
تصویرِ شبِ سکته مغزی کردن مادر بزرگ و مجروح شدن محسن و همه تصویرهای تلخ گذشته در یک لحظه از مقابل چشمهایم گذشت.
پسر جوان هم چشم در چشم من داشت تا جواب بگیرد. به او گفتم: به کاشان میروم.
با شنیدن این پاسخ با سرعت به سمت اتاق سرایهدار دوید و در را بست.
حالا من مانده بودم و تیر کشیدن قلب و مشتهای سرما و سیاهی باقی مانده از شب.
و تا اورژانس کاشان به این سوال فکر میکردم که چرا حتی چراغ اتاق دکتر روشن نشد؟! آیا میشود از پشت نرده هم مریض را ویزیت کرد؟! من باید تشخیص میدادم مشکلم جدی است یا دکتر؟!
اجتماعی , اخبار , یادداشت
ویزیت از پشت نرده
آیا میشود از پشت نرده هم مریض را ویزیت کرد؟! من باید تشخیص میدادم مشکلم جدی است یا دکتر؟!
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=27439
نظرات
دیدگاه شما لغو پاسخ
آخرین ارسال ها
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
-
حذف تدریجی بازار سنتی کاشان
-
استرک ؛ تاریخی با زبان رمانتیک
-
چطور زرپاد امنیت معاملات طلا را تضمین میکند
-
بررسی کتابهای آزمون استخدامی مدرسان شریف (عمومی، اختصاصی و تخصصی)
-
برگزاری نخستین دوره آبانبار شناسی و معرفی گردشگری آبانبار در کاشان
-
نگاهی به نمایشگاه جمعی هنر در “گالری مریم”
-
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
-
راعی از کجا آمد
-
به تفکراتی که قبول نداریم از بودجه نمیدهیم
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
-
حذف تدریجی بازار سنتی کاشان
-
استرک ؛ تاریخی با زبان رمانتیک
-
چطور زرپاد امنیت معاملات طلا را تضمین میکند
-
بررسی کتابهای آزمون استخدامی مدرسان شریف (عمومی، اختصاصی و تخصصی)
-
برگزاری نخستین دوره آبانبار شناسی و معرفی گردشگری آبانبار در کاشان
-
نگاهی به نمایشگاه جمعی هنر در “گالری مریم”
-
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
-
راعی از کجا آمد
-
به تفکراتی که قبول نداریم از بودجه نمیدهیم
سلام دوست عزیز بله حق باشما ست
آقای خرمی این اتفاق برای من هم پشت در همین درمانگاه رخداده است با این تفاوت که خدا شما رو دوست داشته که اون جوون تا پشت نرده ها براتون اومده اما برای من وبیمارم حتی از لای در سرایداری هم ویزیت نکردند
سلام ازبیان مطالب دوست عزیزم متشکرم. تمام مطالب جنابعالی راباجان دل می پذیرم اما با توجه به پیگیریهای مکرراینجانب بهترین راه برای حل این مشکل نیا ز به عظم یک پارچه مردم خوب و نجیب مشکاتی را دارد
براي كاشان نيوز بااين مطالب بي ربط ورمان گونه متاسفم
دوست عزیز چی سوادی !!! از نظر علمی در کانادا و آمریکا و خیلی از کشورهای پیشرفته مدرک دکترای حرفه ای ما را به اندازه لیسانس هم قبول ندارند !!! اما مشکل ما از سواد نیست . مشکل ما نداشتن اخلاق پزشکی است . دوم اینکه عدم نظارت بر پزشکان .
سلام وعلیکم.حکایت حکایته رفتگری است که بچه 5 ،6 ساله رو برد به یکی از بیمارستانها گفت همین الان یک ماشین به اوزد وفرار گکرد لطفا رسیدگی کنید.پرستار گفت شما پدر جان برو حسابداری بعد بیا برا اتاق عمل .رفتگر گفت این بچه من نیست تو خیابون دیدم ماششین بهش زد وفرار کرد ومن آوردمش بیمارستان .حال اشکال ندارد لطفا عملش کنید تا شب پول عمل را جور می کنم برایتان می آورم.پرستار پیش دکتر رفت وموضوع را بهش گفت دکتر بدون توجه وحتی دیدن بیمار تصادفی به پرستار می گوید قانون ومقررات می گوید اول پول بریزید به حساب بیمارستان بعد عمل.تصور کنید فردا صبح دکتر سر قبر تنها فرزند 5 ، 6 ساله اش که تصادف کرده بوده وحتی حاضر به ددیدن بیمارش نشده مات ومبهوت ودر اندیشه کار دیروز خود بود.ایشاله جزای آنهایی که با داشتن چند سواد بیشتر از من وتویی که به آنهادکتر می گوییم وبابی تفاوتی نسبت به مردم ظلم کرده وذره ای انسانیت ندارند خود خدا می دهد.ظالم هم در این دنیا وهم در آخرت عقوبتش را پس می دهد. یا علی