کاشان نیوز-بهروز هاشمی: «کارخانهی مخروبهی ۱۵ خرداد» نامی است که در یکی از نرمافزارهای مسافربری شهری، برای کارخانهی ریسندگی و بافندگی شماره یک جایگزین کرده است. کارخانهای که آقای حسن تفضلی و یارانش در آذرماه ۱۳۱۳ راهاندازی میکنند؛ و با کار و خرد جمعی، آن را در قالب یک بنگاه اقتصادی در طی سالیان متمادی فعالیت، از ۱۰۰ پرسنل به ۴۵۰۰ نفر افزایش میدهد. کارخانهای که در تمام این سالیان باوجود تلاطمهای سیاسی و اجتماعی بسیار، جنگ، بیماری، رکود بازار جهانی، تحریم و… توانست به حیات خود ادامه دهد و پرقدرتتر و مصممتر از پیش به تولید بپردازد و اعتماد بسیاری را نسبت به فعالیتهای صنعتی به شکل سهامی عام جلب کند و مأموریت خود را به توسعهی فعالیت اقتصادی معطوف سازد.
کارخانهای که برای شهر کاشان و مردمانش آبادانی، روشنایی، اعتلا و رشد به همراه داشته نزدیک به یک دهه است که جز خرابی و آوارش چیز دیگری برای تماشا ندارد. آجرهای روی هم ریختهی کارخانه، تنها نشانگان وجود کار و استمرار حیاتی است در گذشتهی این شهر.
جایگزینی نام کارخانهی مخروبهی ۱۵ خرداد بهجای نام اصلیاش تنها جایگزینی یک نام نیست که یک حذف است؛ که یک سانسور است. حذفی که تنها گریبان ما محکومان را گرفته است و به یاری همین حذف و سانسور است که همگیمان پشت به دودکشهای ۸۵ ساله کارخانه، پشت بهتمامی عظمت فروپاشیدهاش، منتظر به آمدن اتوبوسی میایستیم و یا گذری از کنار آن عبور میکنیم و هیچگاه پرسشی از کسانی که این آوارها، این خرابیها را برای شهر به ارمغان آوردهاند نمیکنیم.
کارخانهای که در سرمایهگذاری، پسانداز، پرداخت حقوق و سود سهامداران به شیوهای عمل کرده تا تعادل و ماندگاری آن برای سالها محقق شود و بتواند روی پای خودش بایستد با از میان رفتن مؤسسین اولیهاش، دستبهدست میچرخد تا برسد به دست و نسل کنونی ما؛ و این شروع ناکامیها است و شروع نبرد است با صنعت. شروع بستر تخریب است که بر کارخانه و بر شهر سایه انداخته است. از اواسط دههی هفتاد ناکامیها شروع میشود و ضرر و زیانها زیاد میشود، هزینهها بالا و کیفیت محصولات کارخانه پایین میآید و از طرفی واردات پارچه از دیگر کشورها آزاد میشود و توان رقابت برای کارخانهای که نزدیک به شصت سال از آن عمر آن میگذرد از بین میرود. انبارها خالیشده و پولی هم برای خرید مواد نیست. برخی از خطهای تولید میخوابد، برخی از ماشینها از خط تولید حذف و بعدها فروخته میشود. کارخانهای که در بازار بیرحم داخلی و خارجی توان رقابت ندارد، فروش و درآمدی هم ندارد و در پرداخت حقوق کارگرانش درجا میزند.
نخستین قدم برای حذف کارخانه، حذف ساختمان آن است که در حوالی دهه ۸۰ و به بهانهی پرداخت حقوق کارگران صورت میگیرد. کارگاه شمارهی چهار، نخستین کارگاهی است که خراب میشود و خرابی، این پدیدهی همهگیر، بلای جان تمامی قسمتهای کارخانهی ریسندگی و بافندگی شمارهی یک میشود. قدم بعدی، قدمی است برای حذف زبانی کارخانه و جایگزینی آن به نام کارخانهی مخروبه ۱۵ خرداد. البته که وضعیت کنونی کارخانه، چیزی جز آوار و خرابی نیست؛ اما حذف نام اصلی و تغییر نام به نامی دیگر مسئلهای است که هویت و حافظهی تاریخیمان را نشانه گرفته است. به قول فرانسویها دیگر نمیشود گفت؛ گربه، گربه است. چون همواره واژهای هست که معنای اصلیاش را ازدستداده و یا معنای دیگری به خود گرفته است. بیآنکه در این جابهجایی ضرورتی فرهنگی، هنری، تاریخی و اجتماعی در کار باشد و درنتیجه آدم بهیکباره میبیند به خیلی از چیزها میگوید گربه.
حرکت از کارخانهی ریسندگی و بافندگی شمارهی یک به سمت کارخانهی مخروبهی ۱۵ خرداد، حرکتی است در رسیدن به همشکلی و پوشیده گویی؛ و پوشیده گویی پنهان کردن واقعیت و یا بخشهایی از واقعیت است. حرکتی است از اعتماد، توسعه، کاهش بیکاری به نا اعتمادی، تخریب و بیکاری.
در سال ۱۳۱۳ کارگاهی در کاشان ساخته و طی سالیانی به چندین کارخانه مجهز و مدرن تبدیل میشود و چندین هزار نفر در سایهی آن زندگی خود را میسازند؛ و اینک این حجم از خرابی و آوارها تمامی نقشها و کارکردهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی این کارخانه را پنهان کرده است. تمامی انسانهایی که شبانهروز آمدهاند و رفتهاند، کارکردهاند و ساختهاند را پنهان کرده و بر روی نام و تصویرشان خط کشیده است.
مسئله اکنونی، فروپاشی کارخانه نیست، مسئله حفظ و احیای همین دودکشها، همین اتاق نیمه خراب ارباب است. مسئله این است که این کارخانه هویت جمعی ماست؛ و نامش نباید توسط هیچکس و هیچ نهادی مصادره شود. این کارخانه حتا اگر بازهم آوار شود برای مردم این شهر دروازهی تمدن است و پیشرفت. یادآور هنر است و معماری؛ و تا ابد نامش کارخانهی ریسندگی و بافندگی شماره یک باقی خواهد ماند.
پینوشت:
۱-زندگی و کارنامهی حسن تفضلی، فریدون شیرینکام، نشر گام نو
۲-زندگی و کارنامهی محمدرحیم متقی ایروانی، علیاصغر سیدی و فریدون شیرینکام، نشر گام نو
۳- تمرین مدارا، محمد مختاری، نشر بوتیمار
دیدگاه شما