کاشان نیوز- مرضیه گیلاسی: تصورات کودکانهٔ من از حاجیها و حج و خانهی خدا و مکه رفتن بسیار خندهدار است و البته جای تامل دارد!
دقیقا یادم هست، پنج یا شش سال بیشتر نداشتم. تا میشنیدم که میگفتند فلانی به خانهٔ خدا رفته و چون همه میگفتند با طیاره میروند خانهٔ خدا، فکر میکردم که اتاقکی گوشهٔ آسمان قرار دارد که هواپیما به سمت آن پرواز میکند و میرود در آسمان، دقیقا کنار درِ اتاقک پهلو میگیرد و مسافرهای خانهٔ خدا همانجا از همان در، وارد خانهٔ خدا میشوند.
شاید باورتان نشود که همیشه نگران این بودم که خلبان چه کار سختی را باید انجام بدهد که درِ هواپیما را دقیقا به درِ خانهٔ خدا جفت کند که مبادا کسی نگاهش به پایین بیفتد و بترسد!!! یا اینکه کفشش از پایش در بیاید و لابهلای ابرها گم شود.!!!
چنین تصوری را حتی تا کلاس دوم ابتدایی هم داشتم و کلا هر هواپیمایی را در آسمان میدیدم، فکر میکردم دارد به سمت خانهٔ خدا میرود!
خوب خوب یادم هست که تصورم از داخل خانهٔ خدا به شکلی بود که همهٔ آنهایی که به خانهٔ خدا واقع در گوشهٔ آسمان میروند، لباس سفید میپوشند و فقط و فقط پر از مغازهٔ عروسک فروشیست. چون در همان زمان بچگیام، یکی از عمهجانهایم در میان این همه برادرزاده قد و نیمقد، فقط برای من یک عروسک موطلایی از خانهٔ خدا سوغاتی آورده بود و هی میگفت: «هروقت نگاهم به این عروسک میافتاد یاد تو و موهای بورت میافتادم. گفتم یکی عین خودت برایت بخرم».
عروسکه واقعا با آن عروسکهایی که تا به آن زمان داشتم فرق میکرد. پلکهایش تکان میخورد و با خواباندن و بلند کردنش، پلکهاحرکت میکرد. چشمهای آبی قشنگی داشت. (اینکه این جوری دارم از آن عروسک تعریف میکنم، قضیه مال سیوشش سال قبل است). خداییش توی آن زمان، داشتن چنین عروسکی خیلی ابهت داشت و عمهجان خدا بیامرزم برایم سنگ تمام گذاشته بود. یادش بهخیر یادش بهخیر.
دقیقا یادم هست که خانهٔ خدا (و بعدها تصویر کعبه هم به همان خانهٔ خدا که گوشهٔ آسمان است اضافه شد) و آدمهایی که آنجا میروند، تا مدتی در آسمان زندگی میکنند زندگی متفاوت از زندگی روی زمین! برای همین، حاجیها در نظرم خیلی ارج و قرب داشتند و واقعا متمایز بودند.
وقتی مادرم مرا برای دیدن آنهایی که از خانهٔ خدا برگشته بودند میبرد، و پای تعاریفشان مینشستم ومتوجه میشدم که رفت و آمدشان عین همینجاست! و میگفتند سوار ماشین شدیم! و رفتیم حرم! و از پلههای هتل آمدیم توی خیابان! هی برایم سوال پیش میآمد که چطور ممکن است که در آن آلونک گوشهٔ آسمان این همه کار کرد!!!!؟ آخر مگر میشود در آسمان خیابان باشد؟ ماشین باشد؟ هتل باشد و ….؟! آخر چطور ممکن است؟!
و یادم هست که دقیقا همین سوال را به خواهر بزرگترم گفتم. همان روز بود که او برایم کامل توضیح داد و گفت خانهٔ خدا هم روی زمین است و من با ناراحتی تمام پرسیدم پس چرا هر کس میخواهد به خانهٔ خدا برود باید با هواپیما برود؟ و خواهرم گفت چون مسافت اینجا تا خانهٔ خدا دور است با هواپیما میرویم که زمان کمتری طول بکشد….
فقط خود خدا میداند که در آن عالم کودکی چقدر غصهدار شدم که چرا خانهٔ خدا روی زمین است. خب این چه لطفی دارد که از این زمین به آن زمین میروند….!
بعدترها که بزرگتر شدم و بیشتر مطالعه کردم، شوق سفر به خانهٔ خدا در من ایجاد شد. خواندن کتاب حج «شریعتی» به حس و حالم رونقی بخشید و شوق سفر به آنجا را صد چندان کرد.
برخی از تصوراتم حتی تا زمانی که به حج مشرف نشده بودم، همچنان وجود داشت. کما اینکه فکر میکنم تصور خیلی از افراد هنوز اینگونه است: تا قبل از رفتنم به سفر حج فکر میکردم ذکر لبیک، اللهم لک لبیک… مخصوص طواف کردن است و وقتی میخواهیم دور کعبه طواف کنیم این ذکر را میگوییم. کمااینکه همیشه تصاویر پخششده از تلوزیون هم همین ذهنیت را القا میکند ولی جالب است که بدانید این ذکر از زمان مُحرم شدن شروع میشود و به محض اینکه به دروازههای شهر مکه رسیدیم باید قطع گردد!!!
سیزده سال پیش که به زیارت خانهٔ خدا رفتم، و تفاوتهای فاحشی که حتی با توصیفات شریعتی در کتابش مشاهده کردم و رفتارهای عوامانهٔ خیلی از همسفران و رفتار متحجرانهٔ روحانی کاروان به یقین رسیدم که کاش خانهٔ خدا در آسمان میبود و با این سفر آسمانی میشدیم و آسمانی عمل میکردیم ونه مثل همیشه زمینی!!!!
اجتماعی , اخبار , یادداشت
به بهانهی فرارسیدن ایام حج:
کاش با سفر حج آسمانی میشدیم
فقط خود خدا میداند که در آن عالم کودکی چقدر غصهدار شدم که چرا خانهٔ خدا روی زمین است. خب این چه لطفی دارد که از این زمین به آن زمین میروند....!
لینک خبر:https://kashannews.net/?p=47357
نظرات
دیدگاه شما لغو پاسخ
آخرین ارسال ها
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
-
حذف تدریجی بازار سنتی کاشان
-
استرک ؛ تاریخی با زبان رمانتیک
-
چطور زرپاد امنیت معاملات طلا را تضمین میکند
-
بررسی کتابهای آزمون استخدامی مدرسان شریف (عمومی، اختصاصی و تخصصی)
-
برگزاری نخستین دوره آبانبار شناسی و معرفی گردشگری آبانبار در کاشان
-
نگاهی به نمایشگاه جمعی هنر در “گالری مریم”
-
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
-
راعی از کجا آمد
-
به تفکراتی که قبول نداریم از بودجه نمیدهیم
آخرین ارسال ها
آخرین ارسال ها
-
نگاهی به نقاشیهای آذرخش فراهانی و پانیذ رفیعی مهر در گالری مریم
-
حذف تدریجی بازار سنتی کاشان
-
استرک ؛ تاریخی با زبان رمانتیک
-
چطور زرپاد امنیت معاملات طلا را تضمین میکند
-
بررسی کتابهای آزمون استخدامی مدرسان شریف (عمومی، اختصاصی و تخصصی)
-
برگزاری نخستین دوره آبانبار شناسی و معرفی گردشگری آبانبار در کاشان
-
نگاهی به نمایشگاه جمعی هنر در “گالری مریم”
-
اندوه بزرگیست زمانی که نباشی
-
راعی از کجا آمد
-
به تفکراتی که قبول نداریم از بودجه نمیدهیم
خانم گیلاسی متنت بی نظیر بود کلی با خوندنش حالم خوب شد. اصلا نوشته ات یجورایی به دلم نشست چون منم بچه بودم ذهنیتی کمی شبیه تو داشتم وقتی پدربزرگم به حج مشرف شد ولی بازم مثه تو روح متعالی نداشتم که آسمانی فکر کنم و فقط فکر میکردم جایی خیلی خاص باید باشه که همه آدما لیاقت رفتن به اونجا رو ندارن و آدمای خاص میرن ولی بعدها فهمیدم خیلیا خاص نبودند ولی رفتند.
سلام دوست عزیزم،خانه خدا نماد است برای کل مردم دنیا،خدا درقلب ما خانه دارد،ولی کو احساس ما از وجودش.پیامبر خدا هم که بود مردم حرفهایش را نمی پسندیدندهرچند کلام الهی بود ،چه برسد به کلام بشر آن هم جایز الخطا. از ماست که بر ماست.
عالی بود خانم گیلاسی عزیز. تبسم روی لبانم موقع خواندن گواه حسی بود که در طول خواندنش داشتم.